پایان نامه خاتميت و مهدويت
عبارات زير، گفتاري است از آقاي سروش، پخش شده از طريق اينترنت و خطاب به شيعيان، كه بدينوسيله به تحليل و پاسخ آن از طرف راقم اين سطور، اقـدام شده است:
«چگونه ممكن ميشود كه پس از پيامبر خاتم كساني درآيند و به اتكاء وحي و شهود سخناني بگويند كه نشاني از آنها در قرآن و سنت نبوي نباشدو در عين حال تعليم و تشريع و ايجاب و تحريمشان در رتبه وحي نبوي بنشيند و عصمت و حجيت سخنان پيامبر را پيداكند و بازهم در خاتميت خللي نيفتد؟ پس خاتميت چه چيزي را نفي و منع ميكند؛ و به حكم خاتميت، وجود و وقوع چه امري ناممكن ميشود؟»
عرض ميشود:رسالت شخص رسول اللهٌ صلي الله عليه و آله، در چه بود؟
در رساندن پيامهاي الهي به مردم و آموزش آنان به آنچه را كه به صورت كتابي براي آنان فرستاده شده بود.«و لقد جئناهم بكتاب فصٌلناه علي علم هدي و رحمة لقوم يؤمنون»
هركتاب علمي، به معلمي آگاه به رموز علمي آمده در آن كتاب، نياز دارد؛ ودر پي فهم و درك مسائل آمده درآن كتاب، بدون استفاده از معلم مخصوص آن برآمدن، جز اتلاف وقت، عدم موفقيت، وگمراهي، سودي ديگر نخواهد داشت.
خداوند متعال، شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، را به عنوان معلم اين كتاب علمي نازله از جانب خود، معرفي فرموده است: «إنٌا أنزلنا إليك الذكرلتبيٌن للناس ما نزٌل إليهم»
پس لازمه درك و فهم مسائل علمي مطروحه در اين كتاب آسماني، تمسٌك به معلم انحصاري آن،يعني:شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، و فراگيري مطالبي است كه آن حضرت به عنوان تعليم، بيان فرموده است .آيا آموزش و فراگيري مسائل و مطالب علمي، در يك مرحله براي انسان امكان پذير است؛ يا در مراحلي متعدد، و با اختصاص زماني معين براي هر مرحله ؟شخصي كه در پي فراگيري دانش پزشكي است، آيا با يك مرحله به خدمت استاد علوم پزشكي رسيدن، ميتواند تمام علوم پزشكي را فراگرفته بگونهاي كه در رشته پزشكي ديگر به استاد نياز نداشته باشد ؟! هرگــز.
بديهي است، ابتدا بايد مقدماتي را فرا گيرد تا براساس آن، قدرت فهم مسائل پزشكي كه استاد در پي تبيين آن است، دراو به وجود آيد؛ و پس از به وجود آمدن قدرت درك مسائل پزشكي در دانشجو، از شرائط مهم موفقيت او در فراگيري، به حضور استاد رسيدن پياپي او، و گوش فرادادن و به خاطر سپردن تعاليم استاد است؛ كه درصورت عدم حضور دانشجو نزد استاد، و يا عدم حضور استاد در كلاس درس، عدم موفقيت دانشجو در فراگيري علوم پزشكي، قطعي است.
در تعليم كتاب علمي قرآن كريم، و ابلاغ رسالات الهي به مردم، آيا شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، در زمان حيات خود تنها بود، يا در اين امر خطير ياوري براي او از جانب خداوند متعال در نظر گرفته شده بود؟با دقت و تدبر در حديث متفق عليه نزد جميع مسلمين بنام المنـزلة صادره از رسول الله، صلي الله عليه و آله:
«يا علي! أنت منٌي بمنزلة هرون من موسي إلا أنٌه لا نبيٌ بعدي»
(اي علي! موقعيت و مقام تو نسبت به من، همچو موقعيت و مقام هارون است به موسي؛ با اين تفاوت كه پس از من ديگر پيامبري نيست)
و با تدبر در شأن و مقام هارون نسبت به موسي(ع)، شراكت علي، عليه السلام، با رسول الله، صلي الله عليه و آله، در ابلاغ رسالات الهي به مردم و در تزكيه و تعليم علوم قرآني به آنان، امري است كاملا مشهود. حضرت موسي(ع) از خداوند متعال چنين تقاضا نمود:
«واجعل لي وزيرا من أهلي. هرون أخي. اشدد به أزري. و أشركه في أمري. كي نسبٌحك كثيراؤ و نذكرٌك كثيرا. إنٌك كنت بنا بصيرا. قال قد أوتيت سؤلك يا موسي. و لقد مننٌا عليك مرٌة أخري» (خداوندا! از خانواده ام برايم ياوري قرارده، يعني: برادرم هارون را، و به او پشتم را محكم گردان، و او را در كارم شريك کن، تا تورا بسيار تسبيح گوئيم، و از تو بسيار ياد كنيم، كه تو به احوال ما بينا و بصيري. خداوند متعال فرمود: خواسته ات داده شد، وبار ديگر با برآوردن حاجتت، بر تو منت گذارديم)
خواسته حضرت موسي(ع) چه بود؟ شريك قراردادن خداوند متعال هارون را در كار او: «أشركه في أمري». كار موسي(ع) چه بود؟
رسالاتي كه خداوند متعال به او سپرده، و ابلاغ آن را به مردم، از او خواسته بود.
با اجابت خداوند متعال خواسته موسي(ع) را، هارون در امر رسالت، شريك موسي(ع) گرديد؛ بدون اينكه اين شراكت، خللي را در رسالت موسي(ع) موجب شده باشد.
لازمه شراكت در امر رسالت و ابلاغ آن، دانائي شريك نبي به موضوع رسالت است، دانائي همچون دانائي خود نبي؛ و گرنه از شريك نبي در امر ابلاغ رسالات، كاري ساخته نخواهد بود. حصول اين دانائي در شريك خاتم انبياء، يعني: رسول الله، صلي الله عليه و آله، از چه طريق بود؟«و لقد كنت أتٌبعه اتٌباع الفصيل أثر امٌه، يرفع لي في كل يوم من أخلاقه علما، و يأمرني بالاقتداء به. و لقد كان يجاور في كل سنة بحراء فأراه و لا يراه غيري.ولم يجمع بيت واحد يومئذ في الاسلام غير رسول الله – صلي الله عليه وآله – و خديجة و أنا ثالثهما. أري نور الوحي و الرٌسالة، و أشمٌ ريح النبوة. و لقد سمعت رنٌة الشيطان حين نزل الوحي عليه، صلي الله عليه و آله، فقلت: يا رسول الله، ما هذه الرٌنٌة؟ فقال:‹هذا الشٌيطان قد أيس من عبادته، إنٌك تسمع ما أسمع، و تري ما أري، إلاٌ أنٌك لست بنبيٌ، ولكنٌك لوزير و إنٌك لعلي خير›… » (من همچو سايهاي به دنبال آن حضرت حركت ميكردم، و او هر روز نكتهاي تازه از اخلاق نيك را براي من آشكار ميساخت، و به من امر ميفرمود، به او اقتدا كنم. و مدتي از سال را مجاور كوه حراء ميشد، و تنها من اورا مشاهده ميكردم، وغير من ديگري او را نمي ديد. در آن روزها غير از خانه رسول الله،صلي الله عليه و آله، خانهاي كه در آن از اسلام سخني باشد، وجود نداشت؛ و در آن خانه جز حضرت رسول، صلي الله عليه و آله، و خديجه، و من كه سومين نفر آن جمع بودم، ديگري وجود نداشت. من نور وحي و رسالت را ميديدم، و نسيم نبوت را استشمام ميكردم.نالهاي از شيطان را شنيدم! از رسول الله، صلي الله عليه و آله، پرسيدم: اين ناله، چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه ازپرستش مايوس گرديده!
تو ميشنوي آنچه من ميشنوم، و ميبيني آنچه من ميبينم! با اين تفاوت كه تو پيامبرنيستيي؛ ليكن تو وزير من، و بر راه خيرقرار تو است)
لازمه حامل قرآن كريم شدن، طهارت ذاتي است؛ امري كه مشترك بين رسول الله،
صلي الله عليه و آله، و امامان معصوم،عليهم السلام، ازاهل بيت او است:
«إنٌما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهٌركم تطهيرا»
اختصاص يك نوع درود و صلوات برمحمد، صلي الله عليه وآله، واهل البيت(ع)،، صلواتي كه نمازهاي روزانه تمام شدني نيست مگر به آن، از شراكت آل، يعني: اهل البيت(ع) در ابلاغ رسالات رسول الله، صلي الله عليه و آله، و از برخورداري آنان از همان ويژگيهاي لازم براي تزكيه و تعليم امت، و لازم براي پياده نمودن نظام تشريع كه رسول الله، صلي الله عليه و آله، واجد آن بود، حكايت ميكند. و براي تذكر بشر به معلم انحصاري قرآن بودن اهل البيت(ع)، و واجد ويژگيهاي لازم براي تزكيه وتعليم بشر، و براي پياده نمودن نظام تشريع، و واجد عين ويژگيهاي شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، بودن؛ خداوند متعال ميفرمايد:«قل لاأسئلكم عليه أجرا إلاٌ المودٌة في القربي»
منظور از مودت نسبت به القربي، چيست؟ كشاندن امت را به سوي اطاعت از القربي:
«قل إن كنتم تحبٌون الله فاتٌبعوني يحببكم الله»،اطاعتي كه وجوب آن را طي آيه شريفه:
«يا أيٌها الٌذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرٌسول و أولي الأمر منكم»، برهمگان اعلام فرموده است.و شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، براي رساندن اين حقيقت به مردم، يعني: شراكت علي،عليه السلام، در خصائص نبوت و تبليغ رسالات، و بر عهده او(ع) بودن ادامه تزكيه و تعليم امت«أنا صاحب التنزيل و أنت صاحب التأويل»، و ادامه پياده نمودن نظام تشريع است كه، ميفرمايد: «من كنت مولاه فهذا عليٌ مولاه» .
پس ولايتي را كه علي(ع) واجد آنست، عينا همان ولايتي است كه به شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، از جانب خداوند متعال تفويض شده است:
« النبيٌ أولي بالمؤمنين من أنفسهم»آيا، اين شراكت در ولايت، نقض خاتميت است، يا اتمام و اكمال آن ؟! پياده شدن نظام تشريع جديد در يك مرحله وبگونهاي تام و تمام، نظامي كه جاودانگي و عدم بطلان از خصائص آن است: «لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه»، بگونهاي كه امت مربوطه بتواند به سطح معلمي براي سائر ملتها و نسلهاي بعد ارتقاء يابد، تا خللي از روي جهل و ناداني، به نظام تشريع واردنشود، امري بود غيرممكن. پس لازمه اكمال دين و اتمام نعمت، و جود معلماني بود با همان خصيصه شخص رسول الله، صلي الله عليه وآله، براي تداوم تزكيه و تعليم امت، و رساندن تدريجي افراد لائق امت به سطح معلمي براي همان امت و سائر ملل و براي نسلهاي بعد.
بر اساس اين فرمان خداوند متعال«أطيعوا الله و أطيعوا الرٌسول و أولي الأمرمنكم»، هرخصيصه و ويژگي موحود در شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، كه واجب الاطاعة بودن او را موجب شده است، عينا اولوا الامرها واجد آنند، چون واجب الاطاعة گرديدهاند. از مهمترين اين ويژگيها: دانائي، عصمت،و ولايت است؛ كه شرط لازم براي قابليت ادامه تزكيه و تعليم امت، و تداوم در پياده نمودن نظام تشريع است؛ و وجود چنين افرادي به عنوان معلم در نظام تشريع، لازمه تكميل خاتميت و تماميت نظام تشريع است، نه ناقض آن.«يا أيٌها الرسول بلٌغ ما أنزل اليك من ربٌك، وإن لم تفعل فما بلٌغت رسالته و الله يعصمك من الناس، إنٌ الله لا يهدي القوم الكافرين»
ناگزير، لازمه اتمام ابلاغ رسالات خداوندي، معرفي و شناساندن فردي بود به امت، واجد همان ويژگيهاي شخص رسول الله، صلي الله عليه وآله، و در نتيجه واجب الاطاعة.
پس اتمام ابلاغ رسالات،يعني: انجام وظيفه محوله و اتمام خاتميت، به معرفي يار و ياور و جانشين خود به مردم بود؛ كه اين معرفي، موجب اكمال دين و اتمام وظيفه خاتميت شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، بود، نه ناقض خاتميت!
«من كنت مولاه فهذا عليٌ مولاه»و براي تفهيم اين حقيقت، كه مسئوليني برگزيده از جانب خداوند متعال عهده دار ادامه پياده نمودن نظام تشريع از راه تزكيه و تعليم ميباشند، شخص رسول الله(ص)، طي توصيهاي متفق عليه نزد جميع فرق مسلمين، فرموده است:
«إنٌي تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتي ما إن تمسٌكتم بهما لن تضلٌوا أبدا»
و يا: «اهل بيتي أمان لأمٌتي عن ضلالتهم في أديانهم»پس تمسٌك به قرآن كريم و اهل البيت(ع) اماني است براي امت اسلامي از ضلالت و گمراهي؛ و اين تمسٌك به زماني غير از زمان ديگر، محدود نشده است.آيا، به دستور رسول الله، صلي الله عليه و آله، كه دستور و امر خداوند متعال است، چون: «ماينطق عن الهوي إن هـو إلاٌ وحي يوحي»، سراغ اهل البيت(ع) رفتن، نقض خاتميت است يا ادامه و به منصٌه ظهور رساندن هرچه بيشتر آن؟!پياده نمودن هر نظام جديد، و تعليم مردم به شناخت اصول آن نظام، و تربيت آنان به مراعات و پاي بندي به اصول آن، امري نيست قابل تحقق و پياده شدن در يك مرحله، و بدون نياز به گذشت زمان، و بدون نياز به فرد يا افرادي دانا به آن نظام و حاكم بر مردم براي پياده نمودن آن نظام.آيا برداشت از اصول مدونه نظام تشريع، كه علمي است غير قابل دستيابي،مگر پس از نزول آن از جانب خداوند متعال، ونازله به صورت قرآن كريم براي نظامي كه ختم نظامها است، براي همگان يكسان است ؟!
براي شخصي چون رسول الله، صلي الله عليه وآله، برداشت يكجا و در يك مرحله از تمام علوم و معارف آمده در قرآن كريم، امري بود امكان پذير:
«إنٌـا أنزلنـاه في ليـلة القـدر»؛ ولي براي تفهيم و تبيين مسائل مطروحه در اين كتاب منزله، اكثريت قريب به اتفاق مردم به فراگيري كلمه به كلمه، و آيه به آيه، نيازمند بوده و هستند؛ و براي توجه و هشدار به اين نياز است كه خداوند متعال ميفرمايد:
«لا تحرٌك به لسانك لتعجل به. إنٌ علينا جمعه و قرآنه. فإذا قرأناه فاتٌبع قرآنه. ثم إنٌ علينا بيانه»شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، و فردي كه در دامان او رشد و تربيت يافته، و ناظر به نور وحي و رسالت، داراي استعدادي بودند خدادادي، براي دريافت و برداشت
يك جا و در يك مرحله علوم و معارف وحياني كه خداوند متعال براي پياده نمودن نظام تشريع جديد، نازل فرموده بود. پس لازمه اكمال دين و اتمام نعمت محوله به رسول الله،صلي الله عليه و آله، وجود افرادي بود واجد همان ويژگيهاي رسول الله(ص)، يعني :دانائي، عصمت، و ولايت، براي ادامه تزكيه و تعليم امت به مباني نظام تشريع، و سعي در ادامه همان راه رسول الله(ص)، در پياده نمودن نظام تشريع، نظامي كه لازمه جاودانگي آن، كمال و تماميت آن است براي همه دورانها.
«الائمة بمنزلة رسول الله (ص)، إلاٌ انهم ليسوا بانبياء»1
پياده شدن نظام، امري است تدريجي، همراه با تربيت مردم به رعايت اصول مدونه نظام، يعني: تزكيه؛ و آموزش آنان به آنچه كه در آن نظام براي آنان در نظر گرفته شده است، يعني :تعليم.آگاهي هرچه بيشتر امت به مقررات نظام، و پاي بندي هرچه محكمتر آنان به عمل طبق مقررات نظام، رشد بيشتر امت خلف را نسبت به امت سلف موجب ميشود.
مسائلي است غير قابل پياده شدن در نظام، مگر پس از رسيدن امت به رشدي مطلوب كه حاصل شدني نيست مگر با تداوم تزكيه و تعليم.
چه كساني دانا به نظام تشريع در ادوار مختلفه، و دانا به قابليت يا عدم قابليت پياده شدن مرحلهاي از نظام در دورهاي مخصوص، ميباشند؟آناني كه به جهت دارا بودن خصيصههاي رسول الله، صلي الله عليه و آله، علم كتاب نزد آنان به وديعه سپرده شده است؛ و در نتيجه معلم انحصاري قرآن كريم ميباشند. «ثمٌ أورثنا الكتاب الٌذين اصطفينا من عبادنا»هر خصيصه و ويژگي در رسول الله، صلي الله عليه و آله، كه واجب الاطاعة بودن آن حضرت را موجب شده، بايد عينا در اولوا الامر و جانشينان آن حضرت نيز موجود باشد، تا واجب الاطاعة بودن آنان قابل تحقق باشد.
لازمه عدم وجود چنين اشخاصي، محدوديت تزكيه و تعليم به زمان رسول الله، صلي الله عليه و آله، و قطع كامل تزكيه و تعليم پس از رحلت آن حضرت(ص)مي باشد؛ زماني كه مقاومتها و عدم پذيرش هدايات، جنگها و ناآرامي هائي را موجب شده، كه در نتيجه فرصتهاي لازم براي تزكيه و تعليم را به اندك تقليل داده بود؛ و وجود مبارك مولي امير المؤمنين، عليه السلام، در آن زمان و پس از رحلت رسول الله، صلي الله عليه و آله، بهترين عامل مؤثر در جبران نسبي از دست دادن فرصتها براي تزكيه و تعليم بود.
علوم وحياني اسلام و نظام تشريع، جاودانه است؛ بدون اينكه پيشرفت علمي بشر، در حقائق وحياني نازله، اثري منفي داشته باشد.لازمه جاودانگي، ادامه تزكيه و تعليم بر اساس همان علوم و معارف وحياني است؛ و لازمه تداوم تزكيه و تعليم، وجود معلماني است واجد همان ويژگيهاي رسول الله، صلي الله عليه و آله، و دانائيهاي او نسبت به نظام تشريع.مولي اميرالمؤمنين،عليه السلام، ميفرمايد:
«تالله لقد علٌمت تبليغ الرسالات، و إتمام العدات، و تمام الكلمات. و عندنا – اهل البيت – أبواب الحكم، و ضياء الأمر…» ( بخدا سوگند ابلاغ رسالت ها، وفاي به عهد و پيمانها، و تفسير كلمات(خداوند) را من آموزش ديده ام، و درهاي دانش و روشنائي امو، نزد ما اهل البيت است) نزد چه كسي مولا اميرالمؤمنين(ع)، آموزش تبليغ رسالات، ديده است؟ نزد رسول الله، صلي الله عليه و آله. آيا، مراد از «تبليع رسالات» كه آموزش آن را مولا اميرالمؤمنين، عليه السلام، به خود نسبت ميدهد، غير از رسالاتي است كه شخص رسول الله، صلي الله عليه و آله، مامور به ابلاغ آن بوده است؟!
آيا، اين آموزش، براي هدف و پياده نمودن برنامهاي همچون ادامه تبليغ رسالات توسط رسول الله، صلي الله عليه و آله،بود؛ يا تنها براي آگاهي از چگونگي ابلاغ رسالات، بدون اجازه استفاده از آن ؟!اگر آموزشي بوده باشد بدون رخصت در عمل به آن، يعني: بدون رخصت در تبليغ رسالات؛ پس دانشي بود عبث و بيهوده. ولي مقام رسول الله،صلي الله عليه و آله، و مقام مولي امير المؤمنين، عليه السلام، أجلٌ از آنست كه به تعليم و تعلٌم دانشي غير مفيد و غيرقابل استفاده، پرداخته باشند.و اگر اين دانش، ادامه همان روش تزكيه و تعليمي باشد كه رسول الله، صلي الله عليه و آله، از جانب خداوند متعال به آن مامور بوده است، «يزكٌيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة»، پس لازمه آن اتمام رسالت و خاتميت است، و نه نقض آن. خطا در برداشت معنا و مفهوم خاتميت، موجب اينگونه سوء بر داشتها شده است. خاتميت، يعني چه ؟يعني: پايان يافتن تدوين نظام تشريع ها، به نظام تشريع نويني بنام اسـلام، به عنوان آخرين نظام تشريع.
و چون ابلاغ هر نظام تشريعي از طريق ارسال رسل و انزال كتب صورت ميگرفته است؛ پس رسولي كه آخرين نظام تشريع به وسيله او، وبا استفاده علوم وحياني قرآن كريم ابلاغ گرديده است، پايان رسل؛ و كتاب وحياني نازله بر او نيز، آخرين كتاب سماوي منزله ميباشد.در آخرين مرحله آموزش در دانشگاهي قرار داشتن، نه به معناي پايان يافتن علم و دانش است؛ بلكه در آن دانشگاه كلاسي برتر و مرحلهاي بالاتر، تدارك ديده نشده است.تفحص و تدبر در علومي كه تا مرحله پاياني به آموزش آن مبادرت شده، موجب گسترش دامنه آن علم، و رسيدن به حقائقي جديد ميشود.
خاتميت، به عنوان قطع برنامه پياده شدن نظام تشريع، پنداشته شده است!
نظامي كه جاودانه است، بايد در جميع ادوار پاسخگوي نياز بشر باشد، كه لازمه آن واجد بودن برنامه هائي است براي همه ادوار تا پايان اين جهان.
«ما فرٌطنا في الكتاب من شئ» (از بيان چيزي در كتاب فروگذاري ننموده ايم)
پيشرفت روز به روز بشر، امري است مشهود همگان.
آيا، بشر امروز از نظر بينش بابشر زمان نزول قرآن كريم، يكي است؟!
در نتيجه، آنچه مورد نياز بشر امروز است، غير از آنچه را است كه بشر زمان نزول قرآن كريم،يعني: زمان نزول دستور العمل نظام، به آن نياز داشت .
به همين دليل, تبيين علوم وحياني مندرج در قرآن كريم با خداوند متعال است:
«ثمٌ إنٌ علينا بيانه›؛ و به همين دليل, دو گونه تعويل براي قرآن كريم است. تعويل متصل همراه با نزول هر آيه مباركه اي؛ و تعويل علي المنفصل كه پس از آماده سازي افراد براي گيرائي مطالب وحياني، به تبيين آن توسط رسول الله، صلي الله عليه و آله، و پس از او توسط ائمه اهل البيت(ع)، به آن مبادرت ميشده است.آيا فردي كه در مرحله نخست آموزش مطالب علمي، كه آموزش آن طي مراحلي صورت ميپذيرد، قرار دارد؛ ميتواند بدون گذران مراحل نخست، گيراي مطالب علمي آمده در مراحل بعد و مرحله آخر باشد؟!
آيا، دانش آموز كلاس اول دبستان، بدون گذران كلاسهاي دبستاني، ميتواند گيراي مطالب مورد بحث در كلاسهاي دبيرستاني شود؟! پس، توان گيرائي علوم وحياني در فرد ايجاد نمي شود، مگر به آموزش وتعلم مرحله به مرحله آن، نزد معلمان انحصاري آن علوم.«لا تحرٌك به لسانك لتعجل به، إنٌ علينا جمعه و قرآنه. و إذا قرأناه فاتٌبع قرآنه، ثم إنٌ علينا بيانه» عبارت«ثمٌ إنٌ علينا بيانه» از آيه شريفه فوق الذكر، بر لزوم تعويل علي المنفصل علوم و معارف وحياني، دلالت دارد.آموزش علوم و معارف وحياني و دسترسي به آن، از چه راهي ممكن است؟«نحن الشعار و الاصحاب والخزنة و الابواب، و لاتؤتي البيوت إلاٌ من أبوابها؛ فمن أتاها من غير ابوابها سمٌي سارقا»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.