پایان نامه مقايسه تاثير سبکهاي مديريت کلاس بر روي رشد فراشناخت دانش آموزان دختر پايه چهارم ابتدايي
مقدمه
در قرن حاضر پيشرفت فناوري، تغييرات سريع، و پديده جهاني شدن بر تمام ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي جوامع بشري تاثير زيادي گذاشته است. همگام با اين تغييرات رو به رشد، انتظارات جامعه از آموزش و پرورش نيز هر روز تغيير يافته و باعث شده تا دست اندرکاران، مسئوولين آموزش و پرورش، مديران مدارس و معلمان پاسخگويي به نيازهاي دانشآموزان، اولياء، بازار کار و جامعه را در الويت کار قرار دهند.
از آنجا که اکثر اوقات دانشآموزان، در کلاس درس ميگذرد، پاسخگويي به انتظارات، خواستهها و نيازهاي افراد ذينفع از طريق تعامل معلم و دانشآموز در کلاس درس نمود مي يابد و مردم نتايج، پيامدها، کارايي و اثربخشي نظام تعليم وتربيت را متوجه شيوه تدريس، کلاسداري و تعامل در کلاس ميدانند.
يکي از عواملي که امروزه، مديران وسياستگذاران آموزش وپرورش به عنوان موضوعي مهم و اساسي بدان توجه دارند، عامل مديريت کلاس است که از دير باز به عنوان پيچيده ترين موضوع در بهبود کيفيت آموزش شناخته شده است.
مديريت کلاس مقدمه و پيش نياز آموزش است. معلم ميتواند با شناخت و اجراي مديريت صحيح، تاثير و کارايي تدريس را افزايش و مشکلات رفتاري دانشآموزان را کاهش دهد. هدف اصلي مديريت کلاس، همانند هدف آموزش « خود رهبر شدن دانشآموزان است». هدف اين است که دانشآموز به جاي آنکه به کنترل خارجي نياز داشته باشد بتواند آگاهانه رفتار خويش را کنترل کند و رفتارمطلوب جزئي از شخصيت اوشود (بهاري، 1379، 37).
هدف از روشهاي اداره کلاس، فراهم کردن جوي است که در آن تدريس راحت تر صورت پذيرد. آنچه در اداره موثر کلاس درس همواره بايد مدنظر باشد، الويت تاکيد بر پيشگيري از بدرفتاري نسبت به مقياسهاي تسکين دهنده، مانند تنبيه است. مشکلات بالقوه رفتاري بايد شناخته شود تا با اعمال روشهاي صحيح در کلاس از پيشروي آنها جلوگيري گردد .
به اعتقاد بسياري از معلمان ومديران مسائل مربوط به انضباط، کنترل و اداره کلاس مهمترين علل ناموفق بودن معلمان است. هنگاميكه بيشتر وقت کلاس صرف مشکلات انضباطي شود بطور عملي زمان کمتري براي تدريس و يادگيري دروس باقي مي ماند(رضايي، 1383، 10).
گزارشها نشان داده است که بيش از 50% درصد زمان کلاس صرف مسائل انضباطي واداره کلاس ميشود (اليز، 2003). مربيان برجسته هميشه تاکيد داشتند کيفيت آموزش، يک عامل کليدي و موثر بر رفتاردانشآموزان و موفقيت آنهاست. اما در رويکردهاي نوين به آموزش، نقش دانشآموز در فرايند ياددهي – يادگيري افزايش يافته است، و توسعه مهارتها و تواناييهاي دانشآموزان براي پذيرش مسئوليت يادگيري خود هدف واقع شده است، درنتيجه چگونگي واکنش معلم به بدرفتاري دانشآموزان به دليل تاثير فراوان بر عملکرد آن اهميت يافته است چنانکه يک شيوه اثربخش ميتواند سبب افزايش جايگاه دانشآموزان در کلاس و يا عزت نفس آنها شود وآنها را به پذيرش مسئوليت خود ترغيب کند (جانز، 1990).
بنابراين تغييرات ساده درفنون برنامه درسي و آموزشي، براي خلق يک محيط مبتني بر نيازهاي دانشآموزان و خلق يک جامعه يادگيري درکلاس کافي نيست؛ بلکه براي فراهم کردن چنين محيط همکارانهاي در کلاس نيازمند تئوري مديريت کلاس هستيم (مارتين، 2003). بنابراين لازم است در اين خصوص فنون و ويژگيهاي مورد نياز مديريت کلاس شناسايي و تبيين گردد، تا مورد استفاده همه کساني که با آموزش و پرورش سرو کار دارند قرار گيرد.
1-2 بيان مساله
با اهميت يافتن نقش دانشآموز درفرايند ياددهي – يادگيري متغيرهاي دانشآموزي[1] اعم از انگيزه، استعداد، تواناييهاي شناختي و فراشناختي، دانش، مهارت فرد و غيره به عنوان عوامل موثر بر يادگيري مطرح شدند.
وانگ[2] و همکاران (1990) در يک فراتحليل جامع برمتون و تحقيقات مربوط به يادگيري، دريافتند که، متغيرهاي دانشآموزي نسبت به ديگر متغيرهاي موثر بر يادگيري الويت داشته و از اين بين، عامل توانايي فراشناختي دانشآموزان با بالاترين نمره در بين کل متغيرها بعنوان يک عامل بسيار مهم بر يادگيري شناخته شده که در متون علمي معاصر تاکيد فراواني برآن شده است.
(وانگ و همکاران، 1990).
طبق جديدترين تئوريهاي يادگيري، کيفيت يادگيري بستگي به تواناييهاي يادگيرندگان در هدايت و جهت دهي به يادگيري خودشان، توسعه مهارتهاي پرسشگري، يادگيري تفکر و کنترل فرايندهاي يادگيريشان دارد؛ در اين بين « مهارتهاي فراشناختي » مفاهيم اصلي و کليدي هستند.
اصطلاح فراشناخت براي اولين با در سال 1976 توسط جان فلاول وارد حيطه روان شناسي شناختي شد؛ وي اين اصطلاح را به عنوان هر گونه دانش يا عمل شناختي که موضوع آن فعاليتهاي شناختي وتنظيم آن است تعريف ميكند. درحيطه روانشناسي شناختي فراشناخت دو بعد اساسي را در بر ميگيرد؛ دانش فراشناختي[3] و مهارتهاي کنترل شناخت يا خود – تنظيمي[4] (مک يوزد، 1997).
به گفته فلاول (1988) بعد اول شامل دانش و باورهاي فرد درباره عوامل و متغيرهايي است که با هم در فرايند شناختي تعامل دارند، که اين عوامل يا متغيرها عبارتند از دانش درباره تواناييهاي خود، ويژگيهاي تکليف و راهبردهاي شناختي است. و جزء دوم تنظيم شناختي است که اشاره به فرايندهايي دارد که شناخت را هماهنگ ميكنند. اين بعد شامل مهارتهاي فراشناختي است و در انواع فعاليتهاي شناختي از جمله رد وبدل کردن اطلاعات بصورت کلامي، نوشتن، فراگيري زبان، ادراک، توجه حافظه، حل مساله، شناخت اجتماعي و اشکال مختلف خود آموزي و کنترل خود نقش مهميبازي ميكند (فلاول، 1377، 170). اين مهارتها عبارتند از ؛ برنامه ريزي، سازمان دهي، مديريت اطلاعات، ارزيابي واشکال زدايي[5] (اسکراو، 1994).
اسکراو[6] و مشمن[7]، گستره وسيعي ازمتغيرها را در شکل گيري فراشناخت موثر ميدانند و معتقدند سه عامل در ايجاد و پايه گذاري فراشناخت فرد دخالت دارد؛ يادگيريهاي فرهنگي[8]، ساخت يابي فردي[9] و تعامل با همگنان[10].
نظريههاي فراشناختي فرد از دروني شدن فرهنگ از طريق يادگيري اجتماعي ساخته ميشود و مفاهيم مشترک اجتماعي از طريق آموزش رسمي و غير رسميبه کودکان انتقال داده ميشوند.
بنابراين خود افراد نيز ساختارهاي مشخصي را بنا ميكنند تا مهارتها و راهبردهاي شناختي خود را توسعه و دانش فراشناختي خود را تنظيم کنند و نيز بتوانند شرايطي را بوجود آورند تا در يادگيري، خود تنظيم شوند. تعامل همگنان شامل يک فرايند سازمان دهي اجتماعي است و از انتقال فرهنگي و ساخت فردي متمايز است.
همگنان شامل افرادي داراي سطح مشابه شناخت هستند که تعامل با آنان باعث افزايش عملکرد فرد درتکاليف شناختي ميشود (اسکراو، 1995).
با توجه به نقش اين عوامل، شکل گيري مهارتهاي فراشناختي را درکلاس بايد در ارتباط با محدوده وسيعتري از متغيرهاي کلاس درس بررسي کرد. کميت و کيفيت تعاملات و ارتباطات دانشآموزان با يکديگر و با معلم، شيوههايي که جهت کنترل فعاليتها و رفتار دانشآموزان اعمال ميشود همچنين آموزش، همگي ميتوانند عواملي اثرگذار بر ميزان تحقق مهارتهاي فراشناختي دانشآموزان باشد.
اين متغيرها که درمجموع به آنها مديريت کلاس[11] گفته ميشود، به وجود آورنده محيط روان شناختي – اجتماعي کلاسياند و ميتوانند اثرات متفاوتي بر درک يادگيرنده ازخود وتوانايي او در کنترل يادگيري و نظام شخصي بگذارند(مارتين، 1996).
معلمان بر اساس نگرشها و باورهايشان در خصوص ماهيت رفتار دانشآموزان شيوههاي گوناگوني از مديريت در کلاس را بکار ميبرند که هرکدام ميتواند اثرات متفاوتي بر عملکرد دانشآموزان بگذارد. پژوهشگران با مشاهده رفتار معلمان شيوههاي مختلفي از مديريت کلاس گزارش دادهاند. آنچه براي پژوهشگران در اين حيطه اهميت دارد، شناخت تفاوتهاست؛ اينکه چه شيوهاي از مديريت کلاس موثر و مفيد است. گليکمن[12] و تامشاير[13] (1980) و ولفگانگ[14] (1995) با توجه به سه متغير مديريت کلاس يعني؛ مديريت آموزش[15]، مديريت رفتار[16] و مديريت افراد[17]، در يک پيوستار، سه رويکرد به مديريت کلاس را شرح ميدهند؛ رويکرد غيرمداخله گرايا[18]ن، رويکرد تعامل گرايان[19]، و رويکرد مداخله گرايان[20].
در رويکرد غير مداخله گرايان با فرض اينکه افراد بر اساس فطرت وذات خود رفتارميكنند وتربيت فقط فراهم کردن زمينه براي بروز اين استعدادهاي ذاتي است، اعتقاد بر اين است که کنترل کميبر فعاليتهاي دانشآموزان اعمال ميشود. از طرفداران اين سبک ميتوان، گردن[21] (1991). و هيمگيوت[22] (1972) را نام برد.
اما درمقابل، رويکرد مداخله گرايان بر اين مفروضه استوار است که محيط بيروني، رشد را شکل ميدهد؛ و تغيير رفتار پايه تئوريک انديشه اين مکتب است. کانتر (1992) بيان ميكند انضباط يک نمونه از ايدئولوژي مداخله گرايان است. دراين سبک هدايت وکنترل زيادي بر دانشآموزان صورت ميگيرد. چند نمونه از طرفداران مداخله گرايي عبارتند از؛ لي کانتر[23] (1992) و فردريک جانز[24](1987).
رويکرد تعامل گرايان در بين دو سبک بالا قرار دارد که هم بر فعاليتهايي که افراد براي تغيير محيط انجام ميدهند وهم بر تاثير عوامل محيطي بر افراد تاکيد دارند. در چنين فضاي مديريتي، فرصت براي تعامل دانشآموزان و معلم بيشتر است و دانشآموزان شانس بيشتري براي کنترل مطلوب بر فعاليتهاي خود دارند. اصول نظري اين سبک توسط آلفرد آدلر و دريکرز توسعه يافته است. (مارتين و بالدوين، 2000).
معلمان طبق باورهايشان درباره يادگيري و رشد دانشآموزان شيوه خاصي از مديريت را در کلاس اعمال ميكنند و بر اين اساس که کدام رويکرد بر اعتقادات وعمل آنان مسلط است سبک مديريتي آنان مشخص ميشود و هر سبک با ايجاد شرايطي خاص ومتفاوت در جو اجتماعي کلاس ميتواند تاثير متفاوتي بر رشد مهارتهاي فراشناختي دانشآموزان بگذارد.
1-3 اهميت مساله
وانگ، هرتل و والبرگ[25] (2003) در يک فراتحليل جامع بر روي منابع و تحقيقات در زمينه متغيرهاي مربوط به يادگيري، يک چهارچوب مفهومي را سازمان دهي کردند که شامل 228 متغير موثر در يادگيري مدرسه است که ازمنابع مربوط جمع آوري شده است.
اين متغيرها هم دررابطه با رشد مهارتهاي فراشناختي و هم اثر بخشي برون دادهاي آموزشي بيان شدهاند. در اين چهارچوب، متغيرها در 30 مقياس، درون 6 گروه جاي ميگيرند.
گروه يک : متغيرهاي منطقهاي – ايالتي[26]
گروه دو : متغيرهاي محيط بيرون مدرسه[27]
گروه سه : متغيرهاي سطح مدرسه[28]
گروه چهار: متغيرهاي دانشآموزي
گروه پنج : متغيرهاي طراحي برنامه[29]
گروه شش : متغيرهاي اجرايي، آموزش کلاس و جو کلاس[30] ميباشند.
طبق گزارش اين تحقيق موارد زير با داشتن بالاترين ميانگين در بين متغيرهاي ذکرشده در منابع، بعنوان موثرترين عوامل در يادگيري مطلوب مشخص شدهاند که عبارتند از : فراشناخت دانشآموزان، مديريت کلاس، کيفيت آموزش، تعاملات معلم و دانشآموز و جو کلاس.
در بين اين عوامل، فراشناخت از گروه متغيرهاي دانشآموزي با بالاترين ميانگين دربين کل متغيرها بعنوان يک عامل بسيارمهم شناخته شده که در متون علمي معاصر تاکيد فراواني برآن شده است؛ و شامل خود – تنظيمي، استراتژيهاي خود – کنترل وکاربرد استراتژيهايي براي تسهيل درک کلي مفاهيم ميباشد.
و دومين ميانگين مربوط به متغير مديريت کلاس است (که با توجه به تعاريف ارائه شده از اين مفهوم، متغيرهاي مهم ديگر چون تعاملات معلم و دانشآموز و جو کلاس و آموزش را در بر ميگيرد) که درپيشينه مربوط، مديريت اثر بخش کلاس تصويري ازهمکاري، به هم پيوستگي و هدف مداري کلاسي است. با توجه به اهميت فراشناخت در موفقيت تحصيلي دانشآموزان بررسي عوامل موثر بر رشد فراشناخت ضرورتي براي پژوهشهاي تربيتي ميباشد. همچنين متغير مديريت کلاس به عنوان، اولين سطح مديريت آموزشي که پايه سطوح بالاتر مديريت يعني مديريت مدرسه، ناحيه و کل نظام آموزش و پرورش محسوب ميشود در شکل دادن به ساختارآموزشي و فرايند تدريس و ساخت شخصيت و روند ذهني، عاطفي، آموزشي و تربيتي دانشآموزان نقش اساسي دارد.
در نتيجه سبکها و شيوههاي متفاوتي که معلمان در مديريت کلاس پياده ميكنند ميتواند اثرات متفاوت و مهميبر روي عملکرد دانشآموزان بگذارد؛ لذا شناخت چگونگي اين تاثير و تشخيص اثر بخش ترين سبکها بر رشد فراشناخت دانشآموزان، جهت تهيه الگويي کاربردي براي مربيان تعليم و تربيت مفيد وضروري ميباشد (عالي، 1383، 12).
1-4 اهداف تحقيق
هدف کلي :بررسي تاثيرسبکهاي مديريت کلاسي معلمان بر ميزان رشد فراشناخت دانشآموزان.
اهداف فرعي :
1- بررسي تاثير سبكهاي مديريت كلاس معلمان (غيرمداخله گر، تعامل گر، مداخله گر) بر ميزان رشد دانش فراشناختي دانشآموزان.
2- بررسي تاثير سبكهاي مديريت كلاس معلمان (غيرمداخله گر، تعامل گر، مداخله گرا) بر ميزان رشد مهارتهاي فراشناختي دانشآموزان.
3- بررسي ميزان بهره مندي معلمان از سبكهاي مديريت كلاس (مديريت آموزشي، مديريت افراد، و مديريت رفتار).
4- بررسي ميزان بهره مندي دانشآموزان از فراشناخت (دانش فراشناختي، مهارتهاي فراشناختي).
5- مطالعه ارتباط بين سبكهاي مديريت كلاس معلمان با سطح تحيصيلات آنها.
6- مطالعه ارتباط بين سبكهاي مديريت كلاس معلمان با سابقه خدمت آنها.
7 – مطالعه ارتباط بين سبكهاي مديريت كلاس معلمان با رشته تحصيلي آنها.
1-5 سئوالات تحقيق
سئوال اصلي
1- آيا سبکهاي مديريت کلاس معلمان (مداخله گر، تعاملي، غير مداخله گر) برميزان رشد فراشناخت دانشآموزان تاثير دارد ؟
سئوالات فرعي
1- آيا سبکهاي مديريت کلاس معلمان (مداخله گر، تعاملي، غير مداخله گر) برميزان رشد دانش فراشناختي دانشآموزان تاثير دارد ؟
2- آيا سبكهاي مديريت كلاس معلمان (غير مداخله گر، تعامل گراو مداخله گر) بر ميزان رشد مهارتهاي فراشناختي دانشآموزان تاثير دارد ؟
سئوالات جانبي
1- بهره مندي معلمان ازسبكهاي مديريت كلاس (مديريت آموزشي، مديريت افراد، مديريت رفتار) به چه ميزان است ؟
2- بهره مندي دانشآموزان از ميزان فراشناخت (دانش فراشناخت ومهارتهاي فراشناخت) به چه ميزان است ؟
3- آيا تفاوت معناداري بين سبكهاي مديريت كلاس با تاكيد بر تحصيلات وجود دارد ؟
4 _ آيا تفاوت معناداري بين سبكهاي مديريت كلاس با تاكيد بر سابقه خدمت وجود دارد ؟
5 – آيا تفاوت معناداري بين سبكهاي مديريت كلاس با تاكيد بر رشته تحصيلي وجود دارد ؟
1-6 تعاريف نظري و عملياتي
تعاريف نظري
مديريت کلاس :تلاشهاي معلم براي سرپرستي فعاليتهاي کلاس، مديريت کلاس ميباشد که شامل تعاملات اجتماعي، رفتار دانشآموزان و يادگيري است؛ که اين طبق نظر محققيني چون: چارلز(1992) ولفگانگ (1995)، ولفگانگ وگليکمن (1980) است (مارتين و ديگران 2004).
مديريت کلاس : طيف وسيعي از تکنيکها و روشهايي است که براي تسهيل در آموزش، بالا بردن مدت زمان يادگيري، ايجاد و تداوم فضايي دلپذير و خوشايند در کلاس، ممانعت از رفتارهاي نابسامان و خلل آفرين و حاکميت نظم وانضباط در کلاس، به کار برده ميشود.
سبک مديريت کلاس :شيوه عملکرد هر معلم در مديريت کلاس است که متاثر از باورها و عقايد معلمين درباره ماهيت رفتار دانشآموزان ميباشد. در اين مطالعه طبق نظر ولفگانگ و گليکمن سبک مديريت کلاس معلمان يک ساختار سه وجهي است که شامل مديريت افراد، رفتار، آموزش ميشود وبر اساس نوع نگرش معلمان سه رويکرد به مديريت مد نظراست؛ رويکرد مداخله گرا، تعاملي، و غير مداخله گر.
فراشناخت : فراشناخت معادل واژه انگليسي Metacognition است و از دو جزء تشکيل شده : واژه Meta که اشاره دارد به مرتبه دوم دانش يا عملکرد و واژه Cognition يا شناخت؛ که در معناي عام يعني دانستن و « فراشناخت » در ساده ترين معنا يعني « شناخت شناخت يا دانش درباره دانش ».
طبق تعريف بيکر براون (1984) « فراشناخت » دانش و کنترل فرد بر فرايندهاي شناختي خود است که دو بعد اساسي دانش فراشناختي و کنترل فراشناختي را در برميگيرد.
دانش فراشناختي :
اولين بعد فراشناخت است و بر اساس تعريف اسکراو (1995)، دانش فراشناختي، به آنچه فرد در مورد خويش يا در مورد شناخت به طور کلي ميداند مربوط ميشود سه مقوله مهم اين دانش عبارتند از : مقوله شخص، که شامل باورهاي فرد درباره ماهيت خود و افراد ديگر بعنوان پردازشگران شناختي ميشود و نوعي دانش اکتسابي است؛ مقوله تکليف، مربوط ميشود به اطلاعات درباره هدف قابل دسترسي براي فرد در طي يک اقدام شناختي؛ فرد بايد تشخيص دهد که تکاليف متفاوت مستلزم عمليات ذهني متفاوت است و مقوله استراتژي، دانش درباره ابزارها يا راهبردهايي است که به موفقيت در نيل به اهداف شناختي مي انجامد.
مهارتهاي فراشناختي
بعد دوم فراشناخت تنظيم يا کنترل شناختي است و شامل مهارتهايي ميشود که شناخت را هماهنگ ميكنند (فرناندز، 2003). اين مهارتها عبارتند از:
1) برنامه ريزي (برنامه ريزي، هدف گذاري، و تخصيص منابع).
2) سازماندهي (اجراي استراتژيها و ابتکاراتي که به مديريت بر اطلاعات کمک ميکند و مديريت اطلاعات (سازماندهي، شرح دادن، خلاصه کردن و تمرکز گزينشي بر اطلاعات).
3) نظارت (ارزيابي همزمان يادگيري خود يا کاربست استراتژيها).
4( اشکال زدايي (به کار بستن استراتژيها در اصلاح عملکردهاي اشتباه يا فرضيه پردازي درباره وظيفه يا کاربرد استراتژيها.
5) ارزيابي (تحليل عملکرد و اثربخشي استراتژيها) (اسکراو، 1994).
تعاريف عملياتي
سبک مديريت کلاس : در اين پژوهش نمرهاي که معلمين در پرسشنامه ABCC به دست مي آورند نشان دهنده سبک مديريت کلاس آنها ميباشد.
دانش فراشناختي : در اين پژوهش سطح دانش فراشناختي دانشآموز توسط نمره کسب شده در پرسشنامهJr.MAI مشخص ميشود.
مهارتهاي فراشناختي :دراين پژوهش نمرهاي که دانشآموز درپرسشنامه jr.MAI کسب ميكند نشان دهنده اين مهارتها ميباشد.
[1] – Student Variabels
[2] – Wang
[3] – Metacognitive Knowledge
[4] – Self-regulation
[5] – Debugging
[6] – Scraw
[7] – Moshmen
[8] – Cultural Learning
[9] – Individual Construction
[10] – Homogeneity In Teraction
[11] – Classroom Management
[12] – Glickman
[13] – Tamshrio
[14] – Wolfgang
[15] – Instraction Management
[16] – Behavior Management
[17] – People Management
[18] – Non-Interventionist
[19] – Interactionist
[20] – Interventionist
[21] – Gordon
[22] – Haim Ginott
[23] – Lee Canter
[24] – Ferdric Jones
[25] – Walberg
[26] – State and District
[27] – Out-of-school contentual
[28] – School-level
[29] – Program design
[30] – Implementational Instructional and climate
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.