پایان نامه بحران دارفور
فهرست:
چکیده
بخش اول : نگرش کلی بر آغاز مخاصمات دارفور و مبانی نقض اصول بشر دوستانه
گفتاراول :
تاریخچه ، موقعیت و چگونگی آغاز مخاصمات دارفور و دامنه آن
موقعیت
ریشه های اختلاف
آغاز مخاصمات دارفور و دامنه آن
بین المللی شدن بحران وتلاش برای حل آن
گفتار دوم :
نقض حقوق بشر دوستانه در مخاصمات دارفور
نقض قواعد بشر دوستانه و ارتکاب به جنایات بین المللی در بحران دارفور
اهم جنایات ایجاد شده در دارفور :
الف – جنایات جنگی
ب – جنایت علیه بشریت
ج – جنایت ژنوسید
واکنش جامعه بین الملل به بحران دارفور
بخش دوم : بررسی اقدامات جامعه بین المللی ارز طریق ایجاد راهکارهای حقوقی در جهت حل بحران
گفتار اول :
گزارش کمیسیون تحقیق بین الملل دارفور
گزارش گروه عالی سازمان ملل در خصوص مسئولیت بر حمایت
گزارش کمیسیون تحقیق سازمان ملل در خصوص انواع جنایات رخ داده در دارفور
گزار ش عفو بین الملل در خصوص واقعه دارفور ( 3/فوریه / 2004 )
نگاهی به قطعنامه ها و بیانیه های شورای امنیت در خصوص وضعیت حقوق بشر دوستانه در بحران دارفور
- قطعنامه 1502(2003)
- بیانیه شورای امنیت ( 2/ آوریل / 2004)
- دومین بیانیه شورای امنیت (25 / می / 2004)
- قطعنامه 1547 (2004)
- قطعنامه 1556(30 / ژوئن / 2004)
- قطعنامه 1564 ( 19 / سپتامبر /2004 )
- قطعنامه 1591 (29 / مارس / 2005 )
- قطعنامه 1593 ( 1 / آوریل / 2005)
- قطعنامه 1706 (31 / آگوست / 2006 )
نقش مقررات مدون حقوق بشر دوستانه از سوی متخاصمین در دارفور
گفتار دوم :
ارجاع وضعیت دارفور به دیوان کیفری بین المللی توسط شورای امنیت
اقدامات دیوان کیفری بین المللی و شورای امنیت پس از ارجاع
گزارش دادستان دیوان بین المللی کیفری
صلاحیت دیوان نسبت به مقامات کشورها
روند شکل گیری و بررسی پرونده عمرالبشیر در دیوان کیفری بین المللی
روند بررسی پرونده
جمع بندی
نتیجه گیری
فهرست منابع
چکیده:
جنگهای داخلی سودان پس از استقلال این کشور در سال 1956 ، میان اعراب مستقر در شمال و مسیحیان و دیگر اقوام جنوب کشور آغاز شد که هریک آثاری دهشتناک بر جای گذاشت و تراژدی دارفور به عنوان جدید ترین بخش این دد منشی ها و خشونتها ، مهلک ترین آنها نیز نام گرفت . بحران دارفور سودان که عنوان وخیم ترین بحران انسان دوستانه جهان را از آن خود کرده و همچنان ادامه یافته است صحنه غم بار درگیریهای وحشیانه و خونبار و نقض فاحش اصول و قواعد بنیادین حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه بوده است .
بحرانی که بین مفاهیمی مانند منازعات قبیله ای مورد ادعای دولت سودان و نسل کشی و پاکسازی نژادی مورد ادعای مجامع بین المللی بیش از پیش گسترده تر شد و تلاش کشورهای غربی و سازمان ملل تاکنون نتوانسته است امنیت و صلح و آرامش را به منطقه برگرداند و در این میان دولت سودان را با فشارهای جهانی مواجهه ساخته است .مقاله زیر ابعاد بحران دارفور را از دیدگاه حقوق بشر مورد مطالعه قرار می دهد .
مقدمه :
جهان معاصر بویژه در دهه آخر قرن بیستم و آغاز قرن جدید شاهد نقض هنجارهای اساسی و بی اعتنایی آشکار به بدیهی ترین ارزشهای انسانی بوده است . حاکمیت های لجام گسیخته د رعرصه بین المللی که در اندیشه جلب منافع و امتیازهای بیشتری می تازند مانع از آن گردیده اند که بلای جنگ و مصایب آن به عنوان واقعیتی ماندگار و دردناک در تاریخ بشر از این عرصه رخت بربندد . از زمان تصویب منشور ملل متحد به عنوان راهنمای زندگی مسالمت آمیز در جامعه بین المللی در سال 1945 ، نه تنها بنیانها و ساختارهای خشونت طفیلی از دل جوامع رخت بر نبسته است . بلکه وقوع صدها جنگ خانمان سوز که غیر نظامیان بی پناه ،قربانیان اصلی آن بوده ا ند استقرار صلح و امنیت بین املللی را دور از دسترس نموده است .
در این میان نزاعها و درگیریهای داخلی میان حاکمان و گروه یا گروههایی که به خشنونتهای مسلحانه متوسل شده اند نیز به موازات درگیریهای بین امللی و چه بسا فجیع تر از آن با ریشه های متفاوت از یکدیگر پیش می روند . از این رو منفعتی که این مخاصمات و بحرانها نصیب دلالان تسلیحات جنگی و نظامی می کنند نیز مانع از اتخاذ رویکردی فراگیر و همه جانبه برای مقابله با آنها شده است ، اینطور به نظر می آید که ممنوعیت جنگ در منشور ملل متحد و قواعد حاکم بر مخاصمات صرفا قواعدی نوشته هستند که تا اجرای کامل آنها حامعه بین المللی هنوز راز درازی را در پیش دارد ، چنان چه وجود مخاصمات مسلحانه در بسیاری از نقاط جهان شاهد بر این مدعاست .
این مخاصمات و علی الخصوص مخاصمات داخلی بستر مناسبی برای نقض گسترده و فاحش حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه بوده اند آنچنان که آغاز یک مخاصمه مقدمه ای است برای ارتکاب اعمالی چون تجاوز به عنف و هتک ناموس ، شکنجه قتل عام و نقض شمار متعددی از حقوق اقتصادی و فرهنگی که با دستاویزها و بهانه های مختلف صورت می گیرد .
احترام به دو اصل تعیین سرنوشت و عدم مداخله در مخاصمات داخلی، سبب گردیده است تا حل و فصل این مخاصمات و بحرانها نسبت به بحرانهای بین المللی ، چالشهای بیشتری را فرا روی خود خود ببیند .
به همین دلیل ، بسیاری از این مخاصمات علی رغم تلاشهای جامعه بین المللی چندین دهه به طول انجامیده اند . در این میان سوء استفاده و ارتکاب اعمال خشونت آمیز علیه غیر نظامیان بی گناه به ویژه زنان و کودکان که به گواه تاریخ صدمات زیادی را به واسطه وقوع جنگها متحمل شده اند . بدون توجه به اصول و قواعد داخلی و بین المللی تحت سلطه جو مطلق مصونیت ماحصل این مخاصمات و بحرانها بوده اند .
به نظر می رسد توجه به تاثیر متقابل حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه بر روی یکدیگر ، منجر به ایجاد موازنه ای میان دو اصل عدم مداخله و تعیین سرنوشت خواهد شد که ضمن متعادل شدن اصول مزبور ، کنترل بحران را به دنبال خواهد داشت . وقوع جنایاتی از این دست و نقض گسترده و فاحش حقوق بشر به موجودیتهای مختلف امکان می دهد که بدون این که متهم به دخالت در امور داخلی کشوری شوند ، خواستار پایان یافتن چنین بحرانهایی باشند تا آنجایی که این مسئله منجر به پذیرش صلاحیت دیوان کیفری بین المللی برای رسیدگی به وضعیتهای مزبور نیز گردیده است .
لیکن جامعه بین المللی در یافتن راههای موثر برای حمایت از موازین حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه در جریان منازعات داخلی موفق نبوده است ، چنانچه تداوم مخاصمات داخلی در سومالی ، یوگسلاوی سابق ، روآندا ، هائتی ، لبنان ، عراق ، افغانستان با ریشه های مختلف مؤید این مدعاست .
در جدید ترین بخش ، بحران دارفور سودان که عنوان وخیم ترین بحران انسان دوستانه جهان را از آن خود کرده و همچنان ادامه یافته است . نیز صحنه غم بار درگیریهای وحشیانه و خونبار و نقض فاحش اصول و قواعد بنیادین حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه بوده است . در این راستا شورای امنیت سازمان ملل کوشید تا با صدور قطعنامه های 1593-1564-1591-1706 در جهت اجرای عدالت در قبال متهمان به نقض اصول و هنجارهای انسان دوستانه گام بر دارد .
بخش اول :
نگرش کلی بر آغاز مخاصمات دارفور
گفتار اول :
تاریخچه – موقعیت و چگونگی آغاز مخاصمات دارفور ودامنه آن
موقعیت : دارفورمنطقه ای بسیار محروم و فقیر کواقع در غرب سودان است . وسعت دارفور یک پنجم کشور سودان یعنی حدود نیم میلیون کیلومتر مربع می باشد . حدود 5 میلیون نفر از جمعیت 35 میلیونی سودان در این منطقه زندگی می کنند . از نظر مذهبی همه مردم دارفور مسلمان می باشد . دارفور قبل از پیوستن به سودان در سال 1916 میلادی ، سرزمینی مستقل بود .
ساکنین دارفور به دو گروه نژادی عرب ( ساکن شمال دارفور ) و آفریقای سیاه ( ساکن جنوب و غرب دارفور ) تقسیم می شوند . دست کم 36 گروه قومی در دارفور زندگی می کنند که بزرگترین آنها سه قوم «فور » ، «مسالیت » و « زغاوه » هستند . در این مقام قوم زغاوه دارای پیوند گسترده ای با کشور چاد می باشد و « ادریس دبی » رئیس جمهور چاد از این قبیله است .
قبایل دارفور با آنکه مسلمان هستند اعتقاد دارند مورد بی مهری حکومت عربها در پایتخت قرار گرفته و بهره ای ثروت و قدرت نبرده اند .
تنش های سنتی در دارفور : دارفور به علت بافت اجتماعی و وجود قبایل گوناگون از سالها پیش با منازعات قبیله ای بر سر چراگاهها ، آب و زمین دست به گریبان بود .
غارت های مسلحانه و یورش به روستاها همزمان با خشکسالی دهه 80 با عث شد تا هزاران دارفوری آواره کوه و بیابان شوند . در این میان دولت برای سرکوب نمودن غارت و یورش به روستاهها ، اقدام به مسلح کردن گروهی عرب تبار تحت عنوان « جنجویدها » نمود که عملکرد آنان پس از چند سال موجبات نارضایتی و بدبینی مردم نسبت به دولت را فراهم کرد.
ریشه های اختلاف
به منظور درک عوامل مؤثر در مخاصمه کنونی دارفور لازم است به مخاصمات پیشین واقع شده در کشور سوداان توجه نمود . تاریخچه مخاصمات داخلی در سودان به سال 1972و سپس 1983 بر می گردد که همگی به دنبال وارد نمودن اصول ایدئولوژیک در عرصه زمامداری روی داد مورد اخیر آثار متعددی بر جا گذاشت و به عنوان طولانی ترین مخاصمه در قاره آفریقا نام گرفت که فجایع بشر دوستانه و نقض های پی در پی حقوق بشر از جمله موارد قابل ذکر آن است .
مخاصمه امروز دارفور ادامه عظیم ترین جنگ آفریقایی داخل سودان بین اقوام شمال و جنوب می باشد . ریشه های این مخاصمه به دوران استعمار و زمانی که شمال سودان توسط انگلیسی ها و جنوب کشور توسط گروهی دیگر اداره می شد باز می گردد . قسمت های شمالی تحت تصرف انگلیسی ها توانستند به لحاظ اقتصادی و صنعتی پیشرفت کنهند و در این میان توجهی به بخش های جنوبی نمی شد . پس از استقلال سودان در دهه پنجاه نیز دولت سیاست پیشین را دنبال کرد و با کنار گذاردن قسمت های شرقی و غربی و جنوبی ، شمال سودان را مرکز توجهات قرار داد و کلیه امکانات را برای این منطقه فراهم نمود .
در خصوص مخاصمه کنونی دارفور ، باید به تفاوت میان قبایل عرب و قبایل معروف به آفریقایی در وهله اول و از سوی دیگر توجه ویژه به هویت قبیله ای اشخاص اشاره کرد بخش عمده این تفاوتها ناشی از تاثیرات فزاینده انزوا ، منافع اقتصادی متضاد و چند دستگی سیاسی که منطقه را احاطه کرده بود می باشد . تفاوت میان قبایل عرب و آفریقایی که در گذشته تمایزی بی اهمیت محصوب می شد ، هم اکنون علت عمده گروه بندی های سیاسی در نقاط مختلف می باشد . بنابراین مسلم است که مخاصمه کنونی دارفور ریش های مختلفی دارد که علاوه بر دشمنی های قبیله ای ناشی از بیابان گردی ، وجود سلاح های مدرن ، ریشه های عمیقی مرتبط با هویت ، نحوه اداره منطقه و ظهور شورشیان مسلح که از حمایت عمومی قبایل خاصی بهره مند بودند . نقشی اساسی در شکل گیری بحران حاضر ایفا می کنند . در این میان بی توجهی دولت به منطقه دارفور و انزوای سیاسی و رها کردن بسیاری از پروژه های عمرانی منطقه ، افزایش مالیاتها و عدم تامین نیازهای اولیه مردم منطقه نیز نقش به سزایی در ایجاد بحران داشته است .
لذا می توان وضعیت کنونی دارفور را نتیجه سه عامل مهم خشکسالی های دهه هشتاد ، اغتشاش و بی نظمی در سیستمی که به صورت قبیله ای اداره می شد وهمچنین ترغیب شبه نظامیان و استفاده از آنها در جنگ به عنوان نماینده دولت ، دانست .
در بسیاری از مباحث مطرح شده حول محور ریش های مخاصمه ای که شدت و گستردگی فجایع و نقض فاحش اصول بنیادین و اساسی ناظر بر جنگ آن را تبدیل به بحران نموده است ، به موضوع نفت اشاره ای نشده است ، در حالی که نفت بیشترین حجم صادرات دولت سودان را تشکیل می دهد و مهمترین علت نگرانی دولت آمریکا از وجود بحران دارفور می باشد از آنجایی که دولت کلینتون با تروریست خواندن سودان ، این کشور را تحریم کرده بود ، هم اکنون نیز دولت آمریکا به این منبع ارزشمند دسترسی ندارد و لذا موضوع نفت از جمله موارد حائز اهمیت برای این دولت می باشد .
آغاز مخاصمه دارفور و دامنه آن :
از ژوئیه 2003 نیروهای نظامی دولت سودان و شبه نظامیان «جانجاوید » در پاسخ به حملات شورشیان در منطقه ای در غرب سودان و (JEM)بخش عدالت و برابری (SLA/M)شامل ارتش آزادیبخش سودان
مرز چاد اقدامات متعددی را علیه و غیر نظامیان به علت حمایت آنها از گروههای شورشی ، اتخاذ نمودند . در جریان این اقدامات ، غیر نظامیان هدف خشونت های متعددی شامل قتل ، اعدام های خود سرانه ، شکنجه ، تجاوز به عنف و هتک ناموس ، تخریب و غارت اموال و …. قرار گرفتند .
بین المللی شدن بحران و تلاش برای حل آن :
پس از اوج گیری در گیریهای مسلحانه بین شورشیان و نیروهای دولتی و افزایش روز افزون آوارگان و کشته شدگان و ناتوان دولت جهت مهار این بحران ، کشورهای غربی و سازمانهای بین المللی با واکنش شدید وارد سودان و مناطق بحرانی شدند . حمایت برخی کشورها و سازمانها از گروههای شورشی در دارفور و واکنش شدید سازمانهای حقوق بشری و غیر دولتی به این رخداد موضوع دارفور را از یک مسئله داخلی به موضوعی بین امللی تبدیل کرد به طوری که موضوع دارفور چندین بار در شورای امنیت مطرح گردید . « جان پرونک » نماینده ویژه دبیر کل در امور سودان در گزارشهای متعددی که به شورای امنیت ارائه می کرد وضعیت امنیتی در دارفور را وخیم توصیف کرد و همه این تحولات نهایتا باعث گردید تا شورای امنیت اقدام به صدور قطعنامه های متعددی علیه دولت سودان نماید .
گفتار دوم :
نقض حقوق بشر دوستانه در مخاصمه دارفور:
قواعد حقوق بشر دوستانه ، قواعدی خاص دوران مخاصمه مسلحانه و حمایت از قربانیان جنگی می باشند . به گونه ای که می توان گفت در دوره ی جنگ ، حقوق بشر دوستانه به نوعی پوشش دهنده ی قواعد حقوق بشر نیز می باشد . چرا که تعهد دولتها در اجتناب از هر گونه رفتار ناقض حقوق بشر و همچنین تعهد آنان به حمایت از زندگی اشخاص تحت صلاحیت خود از جمله اصول ذاتی و فطری می باشد که وظیفه حمایت از افراد به هنگام مخاصمه ی مسلحانه را نیز در بر می گیرد . بنابراین دولت سودان نیز بنا به تعهدات عرفی و قرار دادی خود ملزم به رعایت اصول و قواعد مذکور در جریان مخاصمه دارفور بوده است .
التزام دولت سودان متعهد به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو 1949 ، کنوانسیون اتاوا راجع به ممنوعیت استفاده ، ذخیره ، تولید و انتقال مینهای ضد نفر و تخریب آنها مورخ 18 سپتامبر 1997 ( در 13 اکتبر 2003 به تصویب دولت سودان رسید ) می باشد . در حالی که به پروتکل های 1977 الحاقی به کنوانسیونهای ژنو ، حداقل در قالب تعهدات قراردادی ، متعهد نمی باشد . این دولت اساسنامه دیوان کیفری بین المللی را امضا نموده لکن هنوز تصویب نکرده است و با توجه به آثار امضا نباید اعمالی خلاف موضوع و هدف اساسنامه انجام دهد . دولت سودان همچنین شماری از موافقت نامه های بین المللی مربوط به مخاصمه مسلحانه دارفور را به امضا رسانیده که تمامی موارد به واسطه ی امضا دولت ، الزام آورمی باشند پنج مورد از توافقات مذکور با شورشیان ، یک مورد با اتحادیه ی آفریقا و دو مورد با سازمان ملل متحد منعقد گردیده است .
علاوه بر تعهدات قراردادی دولت سود ان نباید قواعد عرفی حقوق بشر دوستانه را از یاد برد . این قواعد که در برگیرنده ی مخاصمات مسلحانه اعم از داخلی و بین المللی می باشند . حاصل رویه و عملکرد دادگاهها و محاکم ملی ، منطقه ای و بین المللی و همچنین اعلامیه های دولتها ، سازمانهای بین المللی و گروههای نظامی می باشد . هسته مرکزی تمام این قواعد در ماده 3 مشترک کنوانسیونهای چهارگانه ژنو گنجانیده شده است . از آنجائی که این ماده در برگیرنده ی بنیادی ترین اصول احترام به کرامت انسانی است . می بایست به عنوان قاعده ای آمره در مخاصمات مسلحانه داخلی رعایت شوند . این اصول و قواعد در برگیرنده ی هر دولت یا گروه شورشی است که ساختاری سازمان یافته داشته و بر بخشی از یک سرزمین کنترل مؤثر دارد . دیوان بین المللی دادگستری اعلام داشت که ماده 3 مشترک « موجد معیارهای حداقلی » قابل اعمال در هر مخاصمه مسلحانه می باشد و منعکس کننده ی همان مفاهیمی است که دیوان در سال 1949 در قضیه کورفو از آنها تحت عنوان « ملاحظات اساسی انسانیت » یاد کرده است .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.