پایان نامه بازشناسي تأثير اخلاط وامزاج اربعه در بروز جرم
فهرست محتوا
فهر ست مطالب
|
چکیده
جرم پدیده هولناکی که پدید آمدن آن چه برای بزهکار و چه برای بزه دیده و همچنین جامعه پیامدهای هولناک و هراس آوری دارد. مطالعات در باب کم و کیف و ابعاد گوناگون جرم را لومبروز از قرن 19 آغاز کرده واین تحقیقات تاکنون ادامه داشته است. زمینههایی که استعداد بروز جرم را به میزان زیادی افزایش میدهد و در شکل گیری این خلق و خوی تعرض گر نقش دارد یکی از سؤالات مهمی است که ذهن مطالعه گران حیطه جرم را همواره به خود مشغول میکرده است. در این میان با نگاهی به گذشته علم و به طور مشخص پس از بقراط با اصطلاحاتی آشنا برخورد میکنیم (اخلاط، امزاج، ارکان و …) که گویندگان آنها سعی دارند به شکلهای مختلف بگویند این سازندگان بدن انسان در شکل گیری انواع خلق و خوها، احساسات و عواطف (به طور مثال خلق و خوی جرم گرایانه) نقش تعیین کنندهای دارند. هدف از متن پیش رو بازشناسی همین موضوع میباشد. اخلاط اربعه و شکل گیری جرم- آیا بین اخلاط یا طبعهای چهارگانه صفرا (گرم و خشک) دم (گرم و تر) بلغم (سرد و تر) و سودا (سرد و خشک) و ایجاد خلق و خوی مجرمانه، کمیت و حتی کیفیت جرم ارتباط وجود دارد؟ آیا این موضوع در مطالعات جرم شناسی مدرن نیز میتواند جایگاهی داشته باشد؟ پاسخ به این سؤالات نیازمند آن بود که به شرح مبسوطی از مفاهیم اصلی اطراف این موضوع پرداخته شود. مفاهیمی مانند شخصیت و ارتباط آن با موضوع مزاج- تشریح شخصیت جنایی و همچنین امزاج و اخلاط اربعه و تحلیل نقش آن در پیدایش بزه- که با دو روش مطالعه کتابخانهای و میدانی این موضوع در مورد کنکاش قرار دادهایم. مطالعه میدانی از جامعه آماری پانصد نفر زندانی، زندان اصفهان و نیز مشاهده بیش از پانصد نفر مجرم در دادگستری این شهر میباشد. در این پایان نامه توانستهایم به این نتیجه برسیم که بین مزاج افراد بزهکار و غیر بزهکار تفاوت معناداری وجود دارد. خروجی حاصل نشان میدهد که فراوانی مزاج دم و صفرا از سایر گروهها بیشتر بوده و تفاوت معناداری با سودا و بلغم دارد.
واژگان کلیدی: جرم، شخصیت، تیپ، مزاج یا طبایع، اخلاط اربعه.
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
عصر ما، زمان اضطرابها و گسیختگیهاست: دلهرههای دائمی از بدیهایی که بیش از پیش ما را نگران میکنند، گسیختگیهای- بیشتر اخلاقی تا مادی- انسان را به خشکسالی تدریجی عواطف و قحطی فضائل بشری انجامیده است. انسان امروز در خطر غرق در این نگرانیهاست و تنها امید به رهائی از آنچه در دایره زمان با تارهای رنج و زشتی بافتهاند روشنابخش زندگانی اوست. این امید به حقیقت دلبستگی به بقاء صیانت، لیاقت و شخصیت آدمیست که بیش از هر زمان دیگر و به انحاء مختلف در مخاطره کینهتوزیها، عداوتها، حقارتها و جاهطلبیهای فراوان قرار گرفته، به نحوی که انسان متعالی با گریز از خویش و به تمنای وصل وجودی دیگر، به حیات خود ادامه میدهدتا شاید بدیها پایان گیرند و از لابلای بقعههای زندگی نور گرم و روشن وجودش را در بر گیرد و از هراس و دلهره دورش نماید. در میان بدیهای گوناگون که انسان مضطرب و نگران را در بر گرفته، بزهکاری همچنان عامل چشمگیر و دلهرهآور زمان ماست. وجود «اجتماع» به عنوان یک واقعیت با جریانی دائمی و تقسیم نقش افراد (با این توضیح که برای هرکس حقی وجود دارد و وظیفهای) ایجاب میکند که جامعه در صلح و آرامش به سر برد. به عبارت دیگر جامعه باید «ایمنی دائمی» را در رگهای خود حس کند. اما این آرامش همیشه امکان پذیر نیست، چه «حاشیه نشینان اجتماع» اعم از تهدیدکنندگان امنیت و بزهکاران با یورش به این احساس دائمی، ایمنی آن را به طور مداوم در خطر قرار میدهند. بنابراین «بزهکار» که به زعم جامعه طغیانگریست علیه مصالح عمومی همچنان دوران قدیم «ضد اجتماعی»، «خطرآفرین» و «ترسآور» مینماید. حکایتی است تقریباً بدین مضمون: «هر روز که از خانه برای رفتن به محل کار خود خارج میشدم پیرزن همسایه را میدیدم که تحمل سالهای طولانی زندگی قدش را خمیده کرده بود و نفسهایش حتی یارای کشیدن بار سبک تن نحیف او را نداشتند و با این همه با سبدی در دست راه کوتاه خانه خود را تا مغازه نانوائی که در چند متری آن قرار داشت دور میزد و دور میکرد و با طی مسافتی چند برابر بیشتر از راه کوتاه موجود، خود را به مغازه نانوا میرسانید. متعجب از این عمل او، روزی سؤال کردم که چرا راه کوتاهتری را که وجود دارد انتخاب نمیکند و خود را بدین رنج و مرارت میکشاند؟
نگاهم کرد و گفت چون نمیخواهم هر روز دیوار زندان را که در کنار خانه ماست ببینم و از کنار آن عبور کنم.»
بی تردید چه کسانی رگهای آزادی خود را بریدهاند و تنفس در هوای باز و آزاد مخارج را با تحمل در محیط غم گرفته و نامطلوب زندان مبادله کردهاند؟ و از زندان، اعدام و دیگر مجازاتهاست که سوالها یکی پس از دیگری به ذهن میرسد:
چگونه است که فردی کلاه دیگری را برمیدارد و یا به ناموس انسانی دیگر تجاوز میکند و حیات دیگران را نادیده میانگارد؟ برای چه این کارها را انجام میدهد و در جستجوی چه بدین راه قدم میگذارد؟
بشر از خویشتن میپرسد: چطور میشود که شخص «آزادی» این گرانبهاترین نعمت وجود را بیبها انگارد و کدامین منطق میپذیرد که انسان حیات خود، این شریفترین موهبت را در گروی لحظهای از احساسات خویش قرار دهد و با دست خود پایان بر دفتر زندگی خویش بنویسد؟ و عقل چگونه توجیه میکند تا بشر، آبرو و حیثیت خود را که سالها برای به چنگ آوردن آن زحمت کشیده و رنج برده به سادگی چون کاغذ پارهای در زبالهدان بریزد؟
چه در آنجا که فرد با «دیگری» در کشمکش و خصومت است و چه در اینجا که با «خویشتن» در مجادله و جنگ، ما را به تفکر در پدیده جرم و علل آن میکشاند.
جرم و مجرم هنوز از نگرانیهای عمیق بشر سرگشته قرنی است که تلألؤ خیره کننده علم را در آن میتوان دید.
دلهره جامعه از بزه و بزهکار بیهوده نیست. چه همچنانکه یکی از جرم شناسان میگوید: «همه میترسند از اینکه مالشان را به سرقت برند، به ناموسشان تجاوز کنند، کلاهشان را بردارند و آبرویشان را بریزند و جانشان را بگیرند.» و این ترس نه تخیلی است بافته شده در ذهن و نه تصوری خالی از واقعیت. از سویی ترس و دلهره و از سوی دیگر سؤال و پرسش. چرا جرم و چرا مجرم؟
مروری بر کثرت جرائم در عالم و در کشور ما بازگو کننده این واقعیت است که بزهکاری یکی از بلاهای بزرگ امروز ماست اما چرا جرم – چرای جرم؟ برخی به دنبال آنند که بفهمند چه علت و یا عللی وجود دارد که در جامعهای معین و با ساختاری مشخص عدهای با ارتکاب جرائم زندگی میکنند و گاه زندگی خود را نیز برای اینگونه زیستن از دست میدهند و چگونه است که در چنین جامعهای «الف» و نه «ب» آدم میکشد؟ و یا «ج» و نه «دال» سرقت میکند؟ جامعه در این میان چه نقشی دارد و چگونه میتواند پیشگیری از جرم نماید؟ چرا برخی جرائم بیشترند و برخی کمتر؟ چرا برخی از نقاط جرم پرور است و برخی نیست؟ چرا مردان بیشتر از زنان مرتکب جرم میشوند؟ و چرا با دوران بلوغ بیش از دورههای دیگر زندگی بحرانی است؟ آیا اخلاط و مزاج در شکل گیری جرم تأثیر دارد و آیا بین تیپهای مختلف مزاجی و شکل گیری جرم ارتباطی وجود دارد؟ و بالاخره همانطور که گفته شد چگونه است که مجرم با ارتکاب جرم هم خود را دچار خطر میسازد و هم دیگری را؟ و بسیاری از چراهای دیگر که قرنها بیجواب مانده بود.
علم جوان جرم شناسی کوشش میکند تا به این پرسشها و بسیاری دیگر در حد توان پاسخ گوید. جرمشناسی به عنوان شاخهای از علوم اجتماعی به دلیل تحول سریع علم در قرن اخیر سعی در شناخت علمی قسمتی از مسائل تخیلی بشر کرده و به ویژه همّ خود را بر توجه علل وقوع جرم معطوف داشته است بیآنکه گرفتار تخیلات تازهای شود و یا دستخوش پیشداوریهای زودگذر گردد. در این راه جرمشناسان نه مدعی شناخت همه علتها هستند و نه امیدوار به نتیجهبخش بودن همه درمانها، بلکه کوشش ایشان در حد امکان و استطاعت کمک به دیگر علما، کارشناسان و متخصصان علوم انسانی و اجتماعی است تا بتواند اولاً با شناختن علل جرم، اقدامات پیشگیرندهای برای مصونیت جامعه از بزه پیدا نمایند و با تفسیر و تجربه نتایج حاصله در تکمیل این اقدامات موفق شوند ثانیاً انسان مجرم را بشناسند و وبدانند برای چه مرتکب جرم شده و چگونه میتوان او را برای بازگشت به جامعه آماده کرد، ثالثاً مجازاتها و به خصوص زندان را با اقداماتی جدی به محیطی درمانی و تربیتی تبدیل کنند تا کیفر بیش از آنکه جرمپرور باشد، اصلاح کننده گردد، که نتیجه این شناخت و درمان هم به نفع مرتکب جرم است و هم جامعه را مصون خواهد داشت و نیز تلاش نماید تا از تدابیر و اقداماتی پیشگیرنده به جای مجازاتها بهرهگیری کنند.
هراس از شناخت درد ما را از برخورد با واقعیات دور میسازد، چه ناشناخته رها کردن ناهنجاریها از ترس مورد سؤال قرار گرفتن و عدم توانایی برای پاسخ دادن بیشتر هراس انگیز است تا شناختن خلل و آسیبها و درمان آنها.
پایان نامهای که پیش رو دارید مقدمه و رهنمودی است در اسلوب شناخت عوامل و علل بروز و پیدائی دردها، بیماریها، ضایعات انسانی، ریشههای ناسازگاری و نابسامانی و آسیبهای اجتماعی به نام بزهکاری.
شاید بتوان گفت نگارنده پس از صدها سال بار دیگر سراغ موضوعی شگرف و تأثیر گذار آمده است. موضوعی که اگرچه بسیار تنها و غریب در معرکه علم تجربی به گوشهای رانده شدهاما این غربت چیزی از تأثیرگزاریش و عمق و نگاه زیرکانهاش کم نمیکند – اخلاط اربعه – آری، مزاج و اخلاط اربعه تأثیر ه بر روی جرم دارد. موضوع این پایان نامه است، میخواهیم این موضوع را مورد بازشناسی قرار دهیم که آیا بین نبض قوی و پر قدرت (مزاج گرم) و بروز جرم ارتباط وجود دارد؟ آیا بدن افراد سردمزاج و ضربان ضعیف و سست آنها ونوع خاصی از جرمها را در پی خواهد داشت؟
آیا اخلاط اربعه (صفراء – دم – بلغم و سوداء) و نوع خاص از سوخت و ساز یا فعل و انفعالات شیمیایی که بر میانگیزد با کمیت و کیفیت جرم و بزه ارتباط دارد؟ و در ادامه سیستم اسیدی و بازی چیست؟ در این پایان نامه ابتدا به تعریف جامعی شخصیت دست مییابیم. عناصر و ارکان تشکیل دهنده و همچنین انواع طبقهبندی آن را بررسی میکنیم و در عش دوم به مرکز ثقل بحث خود یعنی تیپ شناسی یا همان اخلاط اربعه و جرم میپردازیم.
بسیار واضح است قبل از آنکه به موضوع اخلاط یا مزاج بپردازیم باید از کل به سمت جزء برویم. اخلاط و مزاج جزئی از شخصیت محسوب میشود. دانشمندان و پژوهشگران که در طبقه بندی شخصیت و تعریف آن به تأثیر تن و خصوصیات آن توجه داشتهاند شخصیت را به مزاجهای مختلف طبقه بندی کردهاند. بنابراین مناسب است قبل از ورود به بحث اخلاط و مزاج تعریف جامع و خاصی از بحث شخصیت به عنوان یک موضوع مادر و کلی بپردازیم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.