پایان نامه بررسي تفاوت سبک اسنادي کودک عادي و کودک عقب مانده ذهني
مقدمه:
هر ساله ميزان قابل توجهي ازمنابع انساني واقتصادي جامعه به علت عقب ماندگي ذهني دانش آموزان در سنين مختلف به هدر مي رود. هرچند تلاش هاي از قبيل توجه به مسائل بهداشتي وتغذيه نوزادان وجلوگيري از حامله شدن مادران در سنين بالا ، ناسازگاريهاي خوني ، اختلافات هورموني … انجام مي شودوليکن اين مسئله همچنان يکي از مشکلات اساسي هرجامعه اي مي باشد .
يکي از مسائلي که درزندگي کودکان عقب مانده ذهني ممکن است زياد باشد مسئله شکست بيشتر درزندگي آنها باشد . درواقع شکست يک پيامد منفي است که اگر بطور مکرر رخ بدهد منجر به کاهش انگيزه در افراد شود بخصوص اگر اين فرد عقب مانده ذهني باشد که باعث ارزشيابي نادرست آنها از خود وناديده گرفتن تواناييهاودر نتيجه احساس ضعف وناتواني در آنها ميگردد.
عوامل زيادي در موفقيت وشکست دانش آموزان دخالت دارند وطبق تحقيقات انجام شده يکي از اين عوامل نحوه اسناد دادن آنها مي باشد بدين معني که اسناد نامطلوب منجر به کاهش انگيزش در آنها مي شود. تئوري اسناد از تئوريهاي شناختي انگيزش است که هدف آن بررسي شيوهايي است که افراد ،رويدادها وحوادث راتعيين کرده وبه دنبال روابط روابط علت ومعلولي بين آنها هستند. (هاروي ، ويري 1984)
بيان مسئله:
ما چگونه رفتارهاو انگيزه هاي ديگرانرا درک وتغيير مي کنيم؟
چگونه باور ونگرشهاي افرادشکل مي گيرد؟
وچرا مردم اين گونه رفتار مي کنند؟
براي جواب دادن به اين سوال مابايد از فرايند اسناد استفاده مي کنيم وبايد رفتار افرادرابه آميزه اي ازعلتها اسناد دهيم . بدون شک در زندگي خود با افرادي مواجه شده ايم که همواره گناه شکست خود را گردن ديگران يا عوامل مختلف بيروني مي اندازند و به جاي اينکه آن شکست راحاصل اعمال خود بدانند يا خود را مسئول آن شکست بدانند تلاش مي کنند تا توجيه قابل قبولي براي شکست خود فراهم کرده وبدين وسيله از ايجاد تصوير منفي از خود در ذهن ديگران اجتناب ورزند. نظريه هاي اسنادي برمبناي چنين تنبيهايي بنا شده اند.
حال سوالي که مطرح مي شوداين است که آيا اسناد دادن در مورد همه کودکان نيز صدق مي کند واينکه کودک عقب مانده ذهني از آن چگونه استفاده مي کند. به طور کلي در اين تحقيق بدنبال اين مسئله هستيم که آيا با افزايش سن نوع اسناددادن کودکان عادي وعقب مانده ذهني باهم تفاوت داردوديگر اينکه آيانوع اسناد دادن دختران وپسران با يکديگر تفاوت دارد واگر دارد بيشتر از سبک رويدادهاي منفي يا مثبت استفاده مي نمايند از اينرو بر آن شديم که بر روي سبکهاي اسنادي در کودکان عقب مانده ذهني واينکه مشکلات وشکستها وموفقيتهاي خود را چگونه وبه چه عواملي نسبت مي دهند بررسي نمايم . اميدوارم اين تحقيق مقدمه اي کوچک براي توجه بيشتر به اين کودکان که در جامعه مانند آنها کم نيز نمي باشند، باشد. يکي ديگر از اهداف اين پژوهش بررسي اوليه اين مساله است که در سلامت وبهداشت روان آنها تاثير بسزايي دارد اين نکته مهم ديگر آنکه استفاده به موقع از سبک اسنادي مي تواند سبب کاهش اضطراب وفشاررواني افراد به خصوص در اين گروه از کودکان مي گردد.
ديگر عامل مشکلاتي که اين کودکان براي خانواده هاي خودبوجود مي آورند ، نوع نگرشي که خانواده آنها نسبت به آنان دارند. اينکه آنان نيز مانند ديگر افراد جامعه شکست خود را به عوامل بيروني وناپايدار واختصاصي نسبت مي دهند يابه گونه ديگر ويا اينکه اصلاٌ اين کودکان مي توانند از تئوريهاي شناختي اسناد استفاده کنند و آيا اسناد دادن براي آنهامعني دارد ياخير.
فرضيه تحقيق:
فرض ها يا پيش بيني هاي اين پژوهش عبارتنداز:
1- بين سبک اسنادي کودکان عقب مانده ذهني وکودکان عادي تفاوت وجود دارد.
2- سبک اسنادي کودکان عقب مانده ذهني وکودکان عادي با افزايش سن تغيير مي کند.
3- بين سبک اسنادي دختران عادي ودختران عقب مانده ذهني تفاوت وجود دارد.
4- بين سبک اسنادپسران عادي وپسران عقب مانده ذهني تفاوت وجود دارد.
5- بين سبک اسنادي دختران عادي وپسران عادي تفاوت وجود دارد.
6- بين سبک اسنادي پسران عقب مانده ذهني ودختران عقب مانده ذهني تفاوت وجود دارد.
تعاريف عملياتي :
اسناد: عبارت است از فرآيندي که افراد بکار مي برند تا رويدادها را به عوامل زير بنايي آن پيوند دهند. اسناد در روان شناسي اجتماعي يعني تمايل به ادراک انگيزه ها ،خصوصيات ، مقاصد وتواناييهاي افراد ديگر براساس مشاهده رفتارآنهابه عبارت ديگر تمايلي است کم وبيش خودکار به تبيين اعمال ديگران وخود. سبک اسناد: اسناد فرآيندي است که منبع حاکم بررفتار فرد اشاره دارد بين طيفي از دروني يا بيروني در نوسان است ازيک طرف شخص باسبک اسناد دروني است که مسئوليت اعمال خود رامي پذيرد وپيامد هاي محيطي رانشان گرفته از حالات دروني خويش مي داند خلقيات ها ، نگرش ها، خصوصيات شخصيتي ، توانايي وعملکرد هاي فرد و بالاعکس شخص با سبک اسناد بيروني تمايل دارد کنترل رفتارهايش رابه نيروهاي بيروني نسبت دهد.
تعريف عملياتي اسناد: نحوه تعبير وتفسير علت شکست ها وموفقيت ها که توسط خود آنها که در اين پژوهش بر اساس نحوه پاسخگويي به موفقيت هاي (مثبت ومنفي ) در سه بعد اسنادي ( دروني ، بيروني ، پايدار،نا پايدار ، اختصاصي کلي ) توسط پرسشنامه سبک اسنادي کودکان CASQ سنجيده مي شود.
سبک اسناددروني- بيروني: نسبت دادن علت حادثه يا پديده به عاملي در خود شخص در تمايل نسبت دادن حادثه يا پديده به عاملي که مربوط به افراد ديگر يا شرايط غير شخصي است .
سبک اسنادپايدار- ناپايدار : نسبت دادن علت حادثه يا پديده به عواملي ثابت درطول زمان در مقابل نسبت دادن علت حادثه يا پديده به عامل موقت وزود گذر و کم دوام . سبک اسناد کلي– اختصاصي: نسبت دادن علت حادثه يا پديده به عاملي که درتمام موقعيت هاي مشابه وجود دارد درمقابل نسبت دادن علت حادثه يا پديده به عاملي که فقط درهمان موقعيت خاص وجوددارد.
عقب مانده ذهني : اختلالي است که از هر صد کودک سه تن رامبتلا مي کند ودو سوم آن پسر مي باشد.عقب مانده ذهني به محدوديتهاي قابل توجه در عملکرد اشاره دارد.
عقب مانده ذهني باکارکرد عقلاني پايين از متوسط مشخص مي شود که همزمان با آن در دو يا چند زمينه زير محدوديتهايي وجود دارد.
ارتباط ، مراقبت از خود ، زندگي در خانه و…مي باشد.
تعريف عملياتي عقب مانده ذهني : گروهي از کودکان هستند که در مراکز نگهداري کودک عقب مانده ذهني ثبت نام کرده اند وباظن قوي که اين کودکان عقب مانده ذهني هستند پرسشنامه روي آنها انجام شده است.
مقطع سني : مقطع سني که در اين پژوهش مورد نظر است مقطع سن 11-9 سال مي باشد که بر حسب سن تقويمي آنها است که اين مقطع سني براي هردو گروه کودک عادي وعقب مانده ذهني يکسان است.
يکي از تئوريهاي شناختي انگيزشي نظريه اسناد است که درواقع از مباحث جالب توجه در روان شناسي اجتماعي مي باشد وشامل مجموعه گسترده اي از عقايد ، قواعد وفرضيه هايي است به چگونگي استنباط ما از علل رفتار خود وديگران مربوط مي باشد بطور کلي مدل هاي اسنادي ، فرضيات معيني درباره نحوه تفکر ورفتارانسان دارد.( بيگي فيروزبخت 1373) هر چند در توسعه وتکامل اين نظريه انگيزشي روان شناسان زيادي از جمله مايدر(1958) نقش داشته اند ، ولي شکل سازمان يافته تري از آن توسط برناردواينر(1986) مطرح شده است . محور اصلي اين نظريه اين است که افراد مختلف معمولاً رويدادهاي متفاوتي درعلت يابي موفقيت ياشکست خود دارند که به عنوان صفات نسبتاٌ پايداري شخصيت آن محسوب مي شودفرضيه اصلي نظريه انتساب اين است که مردم فعالانه در جستجو کشف اين موضوع هستندکه چرا وقايع اتفاق مي افتد. انسانها مي خواهند علتهاي نهفته در پيامدهاي که براي آنهاوديگران اتفاق مي افتد بدانند انسانها براي توجيه نمودن پيامدهايشان به تحليل علت ومعلولي نمي پردازند.
در حقيقت بشر پيامدهاي رفتاري به توجيه خصوصي نياز ندارد پيامدهاي قابل پيش بيني معمولاً نياز به انتساب ندارند انتسابها بردرماندگي آموخته شده تاثير مي گذارد، زيرا برخي از انتسابها به خاطر غير قابل کنترل بودن واقعه اي آزار دهنده به کمبود ها درماندگي مي انجامد. در حالي که انتسابهاي ديگر اين چنين نيستند.
ناهمخواني پيامدها انتظار رفته با پيامدواقعي موجب حالت ناخوشايند ترديد ودودلي مي شود که مردم براي حل کردن آن تلاش مي کنند. انتسابهااين ترديد شناختي رارفع مي کنند . درمورد انتسابها نظريه هاي متفاوتي وجود دارد که قديمي ترين آنها نظريه هايدر است.
نظريه هايدر
به نظرهايدر بيشتر مردم روان شناسان تازه کاري هستند که مي کوشند رفتارديگران را بفهمند تا دنيا را قابل پيش بيني تر کنند . طبق گفته هايدر، بيشتر مردم در اين مورديکي از سه تبيين زير را به کار مي گيرند:
الف) آنها ممکن است فرض کنند که رفتار مشخص ديگر معلول عوامل موقعيتي نظير عوامل اقتصادي يا فشارهاي اجتماعي است (اسناد موقعيتي)
ب)آنها ممکن است تصور کنند که آن رفتار ، غير عمدي واتفاقي بوده است واحتمالاً در آينده روي نخواهد داد ( اسناد موقعيتي) ج) تبيين سوم ، اين است که شخص با اين رفتار يکي از صفات شخصي خود را بروز داده است. (اسناد شخصي) هايدر معتقد است که اسناد هاي شخصي وقتي بيشتر آشکار مي شوند که محيط امکان يک رشته رفتارهاي متنوع وممکن را فراهم مي کند . وقتي درباره يک شخص يک اسناد شخصي استنباط شد از اين اسناد براي پيش بيني رفتار او مي توان استفاده کرد. (کريمي يوسف، روان شناسي اجتماعي).
نظريه اسناد استنباط تطابقي جونز وديويس توجه خود را بر پيامدهاي رفتاربه عنوان مبناي اسناد متمرکز کردند. طبق نظر آنها فرايند اسنادثراتي را که در يک موقعيت مفروض ناشي از هر پاسخ احتمالي است مشخص مي کند. پيامد هاي غير معمول بينش پردازش درباره گرايشهاي رفتاري بازيگر به ما مي دهد . چنانچه از نام نظريه برمي آيد استنباط هاي انجام شده درباره صفات شخصيتي ، وقتي که رفتارتظاهري از آن صفات فرض مي شوند باهم تطبيق مي کند .
به بيان ساده تر اين نظريه پيش بيني مي کند که مردم سعي دارند ازيک عمل استنباط کنند که آيا آن عمل با يک ويژگي پايدار شخص عامل تطبيقي مي کند يا نه.
عواملي که مردم رابه اسنادهاي گرايشي مربوط به خود شخص وادار مي کند از اين قرارند: الف) نخستين عامل درجه حق انتخاب شخص است ، رفتارهايي که آزادانه انتخاب شده باشد که گوياترند تا رفتارهايي که تحميلي باشند.
ب)عامل دوم که افراد رابه استنباطهاي گرايشي وا مي دارد مورد انتظاربودن رفتار است. ( جونز وهمکاران1961)
ج) عامل سومي که مردم در استنباطهاي گرايشي در نظر دارند اثرات يا پيامدهاي رفتارشخصي است . اعمالي که بازده هاي مطلوب متعددي دارند ، انگيزه هاي باطني يک شخص رابه روش اعمالي که فقط يک بازده مطلوب ايجاد مي کنند آشکار نمي سازنند( نيولتول1974) (کريمي يوسف1377- روان شناسي اجتماعي)
نظريه تغيير همگام (هارولدکي)
نظريه استنباط تطابقي شرح مي دهد که مردم چگونه سعي مي کنند ويژگيهاي شخصي يک بخش از شواهد رفتاري او تعيين کنند . اما رفتار مي تواند به فقط به عوامل شخصي اسنادداده شود بلکه همين طور مي توان آن رابه عوامل موقعيتي نيز اسناد داد. مارولوکلي (1967) با هايدر در اين نکته که مردم درزمينه اسناد همانند دانشمندان عمل مي کنند موافق است ممکن است آنها به مشاهده ديگران درآزمايشگاه دست نزنند اما مقايسه هايي انجام مي دهند و بر حسب اين مقايسه ها ، شبيه نتايج آزمايشگاهي فکر مي کنند .
طبق نظر کلي مردم اسناد هاي خود رابر مبناي اصل تغيير همگام انجام مي دهند . اين اصل مي گويد براي اينکه چيزي علت سبک رفتار باشد بايد هم وقت آن رفتار روي مي دهد ، آن چيز حاضر باشد ووقتي رفتار وقوع نمي يابد ،آن عامل نيز حضور نداشته باشد. سه نوع اطلاعات مربوط به تغيير همگام به ويژه براي اين نوع اسناد مهم اندآنکه عبارتند از: (همرايي- تمايز- ثبات يا همسازي )
همرايي : آيا ديگران نيز درهمان موقعيت همان رفتار را دارند . ثبات:آيا در زمانهاي ديگر نيز در برابر اين محرک اين رفتار در شخص ديده شده است . متمايز بودن :آيا در برابرمحرکهاي ديگرهم همين رفتار رادارد؟
(کريمي يوسف،1377- روان شناسي اجتماعي)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.