پایان نامه بررسي رابطه بين تفكرات غيرمنطقي و ملاكهاي همسرگزيني در دانشجويان دختر و پسر مقطع كارشناسي دانشگاه شهيد بهشتي
مقدمه:
ازدواج و تشكيل خانواده يكي از حوادث و وقايعي است كه در زندگي انسانها نقش اساسي و تعيين كننده دارد. يافتن روحي رشد دهنده كه تحت عنوان همسري مي تواند نيمي يا همه زندگاني انسان را در مسير صحيح و رهايي بخش قرار دهد، به عنوان يكي از مهمترين تصميم هاي سرنوشت ساز زندگي هر زن و مرد مطرح بوده و هست.
معمولاً خانواده مدرسه نوع دوستي است كه مدام به انسان نوع دوستي و حب بشر كه بر اساس ضرورت و طبيعت است تبليغ و تلقين مي كند. خانواده كانوني است كه دو موجود مرد و زن براي موجوديت خود و براي آينده و كمال خود و بالاخره براي ادامه بقاي خود به وسيله فرزندان خويش اميدها و دلواپسي هاي مشترك و يكنواخت و يكساني دارد.(ابراهيمي بختور 1369نقل از جعفري)
بدون ترديد ازدواج عامل بيداري خانواده است و خانواده از ديدگاهي يك نشان يا نماد اجتماعي شمرده مي شود و برآيند يا انعكاس از كل جامعه است در يك جامعه منحط خانواده نيز خود به خود منحط خواهد شد. و برعكس در سلامت جامعه سازمانهاي آن از جمله خانواده نيز از سلامت برخودار خواهند بود. اما به محض تكوين خانواده همچون هر سازمان اجتماعي ديگر بر زمينه اجتماعي خود اثر خواهد گذاشت.
ازدواج و زندگي زناشويي بعنوان مهمترين و عاليترين رسم اجتماعي، براي دستيابي به نيازهاي عاطفي و ايمني افراد بزرگسال همواره مورد تاييد بوده است. ازدواج رابطه اي انساني، پيچيده، ظريف و پويا مي باشد كه از ويژگيهايي برخوردار بوده است. همچنين توجه به كانون خانواده محيط سالم و سازنده روابط گرم و تعاملات ميان فردي صميمي اي كه مي توانند موجب رشد و پيشرفت افراد گردند از جمله اهداف و نيازهاي ازدواج محسوب مي شوند. ليكن شواهد بسيار واضحي وجود دارد كه زوجها در جامعه معاصر، مشكلات شديد و فراگير را در هنگام برقراري و حفظ روابط عاشقانه و صميمي تجربه مي كنند. (مومن زاده 1381)
در اين خصوص يكي از موثرترين شيوه هاي بررسي، شناخت علل مشكلات ارتباطي و شناختي ـ رفتاري مي باشد كه كاربرد زيادي را به همراه داشته است. روان شناسان متخصص و آشنا به اين شيوه با توجه به برداشتهاي ذهني، باورها، تفكرات، انتظارات و اعتقادات هر فرد وتاثير آن بر رفتارهاي روزمره، ضمن بررسي و توصيف تاثيرات اين عوامل و چگونگي تاثير آن بر روابط بين فردي، با راهنمايي و نيز با تصحيح مشكلات شناختي و بكارگيري شيوه هاي نوين رفتاري، ارتباطي و حل مساله، نه تنها به رشد فردي، كه به ايجاد ارتباط صحيح و مناسب افراد نيز مي پردازند.
از ميان رويكردهاي مختلف، شناخت درماني كار را با اين فرضيه اساسي آغاز مي كند كه بيماريها و اختلاف هاي رواني از شناخت هاي اشتباه، باورها و عقايد نادرست و نگرشهاي غلط ناشي مي شود. و اين باورها و عقايد و نگرشها مي تواند حتي كليه جوانب زندگي يك فرد را در برگيرد و در اين خصوص جواني كه در شرف ازدواج است. بروي لازم است كه قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر اطلاعات كافي كسب كند و سپس اقدام نمايند. اما متاسفانه اكثر پسران و دختران، بدون تجربه و اطلاعات لازم و با باورها و نگرشهايي گاه غلط و غيرمعقول به چنين امر بسيار مهم و سرنوشت ساز اقدام مي نمايند. و چه بسا كه در آينده دچار مشكلات عديده رواني و خانوادگي مي شوند و گاه با يك انتخاب نادرست و مدنظر قرار دادن ملاكهاي غيرمعقول سرنوشت اين ازدواج به ناسازگاري و نزاع و گاه به طلاق منجر مي شود. بنابراين براي بهبود فرد و رهايي او از مشكلات رواني، بايد شناختها، باورها و نگرشهاي مشكل آفرين شناسايي شوند و با ابزارهاي باليني ارزيابي گردند. ولذا هدف از اين تحقيق بررسي تفكرات غيرمنطقي و ارتباط آن با ملاكهاي همسرگزيني در دانشجويان است كه مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
1ـ2ـ بيان مساله:
اختلالات روان شناختي نتيجه تركيبي از عوامل بيولوژيكي، محيطي و اجتماعي مي باشد و به ندرت مي توان علت واحدي را براي يك اختلال مطرح كرد. بعضي مواقع حوادث اوليه دوران كودكي منجر به تحريفات شناختي بعدي مي شوند، فقدان تجربه يا آموزشي ممكن است منجر به شيوه هاي نادرست يا ناسازگار تفكر شود. (بك و وايشار 1989 نقل از گردي)
ممكن است تحت شرايط فشارزا، هنگامي كه افراد يك موقعيت تهديد كننده را پيش بيني يا درك مي كنند، تفكراتشان تحريف شوند. اين افكار غلط تنها علت اختلالات روان شناختي نيستند، بلكه تركيبي از عوامل زيستي، رشدي، و محيطي در پيدايش و تكوين اختلالات نقش ايفا مي كنند. (همان منبع)
نظريه بك در مورد اختلالات هيجاني بيانگر آن است كه اولين مولفه در اين گونه اختلالات حضور افكار منفي خود كار است. اين افكار غير معمول بوده، اغلب به ظاهر توسط حوادث برانگيخته مي شوند، نه اينكه ضرورتاً نتايج تفكر جهت دار باشند. آنها به نظر مي رسد، ناگهاني بوده و اغلب براي فرد معتبر مي باشد. به اين معني كه اين افكار همانند حقايق پذيرفته مي شوند، بدون اينكه تحليل بيشتري بر روي آنها صورت بگيرد. اثرشان منجر به خلق آشفته و باعث تفكرات و تصورات بيشتر براي ظهور در يك مسير نزولي از نااميدي است. (ويليامز و همكاران 1999 نقل از گردي)
اشتغال فكر نسبت به ازدواج در افراد جوان كاملاً عادي است و براي هر جواني يكبار در طول زندگي اش اين فرصت پيش مي آيد كه ازدواج نمايد. بنابراين دختران و پسران بايد به خاطر داشته باشند كه ازدواج خطرناك ترين گزينش است كه براي خود انجام مي دهند و براساس همين گزينش خود را خوشبخت يا بدبخت مي گردانند.
پل گليك، آمارشناس ارشد دولت آمريكا در زمينه مسائل خانوادگي خواستار آن است كه به افراد به نحو موثرتري، در زمينه اينكه چگونه عاقلانه ازدواج كنند آموزش داده شود يا به عبارتي ديگر وي خواهان روشي، براي انتخاب همسر است، كه از نظر علمي آزمايش شده و مورد تاييد باشد. (تافلر 1372 نقل از جعفري)
از آنجا كه يكي از عواملي كه در يك ازدواج موفق موثر است، همان الگوها و روشها و ملاكهاي همسرگزيني است و اين انتخابها و ملاكها خود نيز متاثر از عوامل و خلق و خو و حالتهاي عاطفي و هيجاني افراد قرار دارد و تفكرات غير معقول و باورهاي غيرمنطقي باعث مي شود، كه جوانان در انتخاب و گزينش و توجه به اين ملاكها تحت تاثير قرارگيرند و همانگونه كه ذكر گرديد و با توجه به مسائل و مشكلات بوجود آمده براي جواناني كه دچار ناسازگاريهاي زناشويي شده اند و با توجه به آمار طلاق در جامعه و كودكان بي سرپرست، كه قرباني يك انتخاب ناآگاهانه و جدايي پدر و مادر از هم مي شوند. نقش و توجه جدي به امر گزينش ملاكها و معيارهاي همسرگزيني در ازدواج جوانان مشخص و معلوم مي گردد.
« اگر دخترها و پسرها مي دانستند هدف از ازدواج چيست و اگر با معيارهاي اصيل در انتخاب همسر آشنايي داشتند به يقين اين تعداد از خانواده هاي اجتماعي متزلزل نمي شدند.» (رشيدپور 1375)
اگر فردي خود را خوب بشناسد و بداند كيست، چگونه مي انديشد و اعتقادات او بر چه اساسي مي باشد، هرگز با فردي كه خلاف او فكر مي كند ازدواج نمي كند و خود را وارد يك جهنم واقعي نمي سازد. در واقع، بعد از خودشناسي به اين واقعيت مي رسيم كه براي يك ازدواج صحيح بايد نسبت به فرد مقابل نيز شناخت، پيدا كرد و اين مساله بسيار مهمي است زيرا بسياري از دانشمندان اعتقاد دارند كه شناخت مساله بسيار غامض و پيچيده اي است و گاهي تا آخر عمر نمي توان ديگري را واقعاً آن طور كه هست شناخت.
پس هر دختر و پسري كه مي خواهند با يكديگر ازدواج كنند بايد با تكيه بر توان عقلي و قدرت انديشيدن، به طور منطقي معيارهاي اصولي همانندي را در نظر بگيرند و با توجه به نقاط مشترك و تشابه بيشتر همسر خود را برگزينند. (جعفري 1381)
1ـ3ـ سابقه و ضرورت مساله:
تفكر عالي ترين و بغرنج ترين فرآيند شناختي است كه نمايانگر نحوه انعكاس جهان در ذهن انسان مي باشد. انسان در فرآيند و درك، تنها با اشيا منفرد و مشخص ارتباط پيدا مي كند كه بطور مستقيم به اندامهاي حسي او اثر مي گذارند، ليكن به بركت تفكر، به كيفيتهايي در اشياء پي مي برد كه مستقيماً قابل تشخيص و بررسي نيستند. ويژگي مشخصه تفكر، انعكاس اشياء، پديده هاي ذاتي، پيوندها و روابط علّي بين خصلتهاي هر شيء و نيز بين خود اشياء و پديده ها در ذهن انسان است. (قاسم زاده 1361 نقل از گردي)
امروزه توجه بسياري به نقش عوامل شناختي (نگرشها[1]، تفكرات[2]، و انتظارات[3] بر رفتار معطوف شده است. جايگاه شناخت به عنوان متغير واسطه اي تعامل شخص با شخص[4] بسيار حائز اهميت است. خصوصاً درمانگران، با تصوير ذهني، فعاليتهاي رواني و الگوهاي تفكر فرد به عنوان عوامل كليدي رشد، تداوم و تغيير رفتار ناكارآمد، بسيار مواجه مي شوند. درمان شناختي به دنبال تغيير در تفكر و فعاليتها بوسيله تاثيرگذاري بر الگوهاي هشيار تفكر فرد است.(گلدنبرگ و گلدنبرگ1996نقل از گردي)
روان شناسان شناختي معتقدند كه رويدادهاي ذهني صرفاً پديده هاي همايند نيستند، بلكه فرآيندهاي شناختي بر رفتار تاثير دارند. آنها بويژه اعتقاد دارند كه فرآيندهاي شناختي آشفته موجب اختلالات رواني مي شوند؛ كه با تغيير دادن اين شناختها، اختلال را مي توان تسيكن داد و حتي آنرا درمان كرد. (روزنهان و سيكمن 1379 نقل از گردي)
(اتكينسون و ديگران 1369)، از انديشه، دانش ها، تفسيرها، دريافتها و افكار هر فرد به عنوان شناخت ياد مي كنند. به عبارتي آنچه از شناختها مورد نظر است، افكار و نگرشهايي است كه فرد راجع به خودش، جهان و ديگران دارد. همچنين اليس بر اين باور است كه: اضطراب و اختلالات عاطفي نتيجه طرز تفكر غيرمنطقي و غيرعقلاني است. به نظر او، افكار و عواطف كنشهاي متفاوت و جداگانه اي نيستند. از اين رو، تا زماني كه تفكر غيرعقلاني ادامه دارد، اختلالات عاطفي نيز به قوت خود باقي خواهد بود. به نظر اليس، افرادي كه خود را اسير و گرفتار افكار غير عقلاني خويش مي كنند، احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت،خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، بي ثمري، سستي و رخوت مفرط، عدم كنترل، و ناشادي قرار مي دهد. انسان به وسيله اشياي خارجي مضطرب و برآشفته نمي شود، بلكه ديدگاه و تصوري كه او از اشياء دارد، موجب نگراني و اضطرابش مي شوند. تمام مشكلات عاطفي افراد از تفكرات جادويي و موهوم آنها سرچشمه مي گيرد كه از نظر تجربه معتبر نيستند. (پاپن 1974 نقل از گردي)
همانطور كه ذكر گرديد «از ديدگاه اليس بسياري از ناراحتي ها و بي نظمي ها در زندگي عاطفي مردم ناشي از عقايدي غير منطقي هستند كه آنها در مورد خود و جهان پيرامون خود دارند» و يكي از جنبه هاي زندگي عاطفي مردم مساله ازدواج و زندگي زناشويي است بدون ترديد ازدواج بزرگترين و مهمترين حادثه زندگي هر فرد و انساني است كه موفقيت و شكست در آن، براي هر يك از زوجين سرنوشت ساز خواهد بود. بنابراين بر هر دختر و پسري لازم است كه قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر اطلاعات كافي كسب كنند و سپس اقدام نمايند.
موثرترين قدم در موفقيت يك خانواده، دقت و بررسي كافي در مرحله انتخاب همسر است تجربه نشان مي دهد كه بسياري از ناكامي هاي خانوادگي از ناآگاهي يا غفلت و اشتباه در همين مرحله ناشي مي شود. برخي به سادگي و بدون بررسي كافي اقدام به تشكيل خانواده مي كنند و بدون آنكه از عواقب سهل انگاري خود در اين زمينه آگاه باشند همسري بر مي گزينند و پس از گذشت مدتي كوتاه در مي يابند كه ميان آنها تناسب فكري و اخلاقي لازم وجود ندارد. برخي ديگر ملاكهايي را در انتخاب همسر براي خود در نظر مي گيرند كه جز خسران و پشيمياني چيزي به دنبال نخواهد داشت. از اين رو موفقيت خانواده در درجه اول به اين بستگي دارد كه انتخاب همسر از روي آگاهي و با توجه به معيارهاي درست و منطقي صورت گيرد. از اين رو يادآوري اين نكته به خانواده ها و جواناني كه در آستانه تشكيل خانواده هستند بسيار ضروري است كه در مرحله انتخاب همسر، با انتخابي ناآگاهانه و سطحي آينده خود را تباه نسازند، زيرا در پي اين اشتباه عمري را به پشيماني سپري خواهند كرد. (سادات 1376 نقل از جعفري)
همچنين (آلبرت اليس 1375 نقل از مومن زاده) با ارائه نظريه رفتار درماني عقلاني ـ عاطفي (R.E.B.T ) در زمينه ماهيت انسان معتقد است كه انسان موجودي است كه بطور بالقوه هم ظرفيت داشتن تفكر منطقي را داراست و هم مي تواند به گونه اي غيرمنطقي بينديشد. تحقيقات زيادي نشان داده اند كه بين تفكر، احساس و رفتار روابط متقابل وجود دارد به گونه اي كه تفكر بر عواطف نيز در چگونگي انديشيدن و پردازش محركها تاثير مي گذارند. با توجه به روابط متقابل بين شناخت و عواطف رويكرد R.E.B.T معتقد است كه احساسهاي شادماني، رضامندي و عزت نفس نتيجه تفكر منطقي و احساسهاي نارضامندي، اضطراب و افسردگي تحت تاثير تفكر غيرمنطقي است. مطابق اين رويكرد، از ويژگي هاي ديگر انساني، توانايي انديشيدن فرد روي محتوا و فرايند تفكر خود مي باشد. يعني همانطور كه، انسان مي تواند روي تفكر خود بينديشد، اين ظرفيت را هم دارد كه با اصلاح و تغيير تفكر نامناسب، خود را از شر اضطرابها و ناراحتي هاي رواني رها سازد. (اليس 1375نقل از مومن زاده)
در زمينه مشكلات و ناسازگاري زناشويي، نيز اليس معتقد است كه، ريشه اين مشكلات و ناسازگاريها، در تفكر غير منطقي يك يا هر دو شريك است. و در صورت اصلاح اين تفكر غير منطقي، اختلالات زناشويي از بين خواهند رفت. (همان منبع)
نورمن ايستين، (1986 نقل از مومن زاده) برخي از انتظارات غيرواقعي مردم را در مورد روابط زناشويي چنين بيان كرده است: «عدم توافق بين زن و شوهر، باعث تيره شدن روابط آنها مي شود، زن و شوهرها بايد قادر به حدس زدن نيازها و خلقيات يكديگر باشند به طوريكه بتوانند فكر هم را بخوانند. بديهي است كه چنين آدمهاي بزرگي (زنان و مردان) نمي توانند تغييري در خود به وجود آورند. با جمع بندي تحقيقات متعددي كه درباره علل طلاق انجام شده به نظر مي آيد كه مهمترين منابع دشواريهاي زناشويي، در درون خود «زوجها» قرار دارد همچنين برنز(1984) و اليس (1978) به نقل از مومن زاده ) مي گويند: تفكرات غيرمنطقي و انعطاف ناپذيري تفكر زوجها، علت اصلي اختلافات در روابط اجتماعي و بخصوص در روابط زوجها مي باشد. به لحاظ آماري تحقيقات انجام شده در كشورهاي پيشرفته حدود 90% جدايي ها از نارسايي هاي رواني، هيجاني و خصوصاً تفكرات غيرمنطقي زوجها بوجود مي آيد و حدود 60% افراد در اين زمينه، يعني وجود تفكرات غيرمنطقي و سوءظن از هم جدا شده اند. و از بين تمام عواملي كه در از هم گسيختگي بنيان خانواده موثر است، طبق آمار گزارش شده، عامل سوء تفاهم، تفكرات غيرمنطقي و مطلق گرا از همه بيشتر ديده شده است. (كاظمي 1366 به نقل از مومن زاده)
همچنين (فرجاد 1372 نقل از مومن زاده) اظهار مي كنند كه ستيزه هاي خانوادگي و طلاق به عنوان يكي از دردناكترين مسائل اجتماعي قابل بحث در جامعه ما و اكثر جوامع، متاسفانه روز به روز در حال افزايش است. امروزه احساس امنيت وآرامش و روابط صميمانه بين زن و مرد به سستي گرائيده است و خانواده به گونه فزاينده اي با نيروي مخرب و ويرانگر مواجهه شده است. و اين تهديد مهمي براي سلامت جامعه به شمار مي رود و در حال حاضر و در بسياري از كشورهاي صنعتي و پيشرفته ميزان طلاق تا رقم 5% افزايش يافته است. توجه جدي به گسترش مشكلات و ناسازگاريهاي زناشويي و افزايش آمار طلاق و مشاجره ها در خانواده ها كه بخشي از آن از همين عدم توجه به ملاكها و معيارهاي ازدواج صورت مي گيرد و با توجه به مسائلي كه عنوان شد اهميت و ضرورت نوع تفكرات و نگرشها و شناخت افراد در مورد ملاكها و معيارهاي ازدواج از ضرورتهاي انجام اين تحقيق است.
1ـ4ـ اهداف پژوهش :
الف) بررسي ارتباط تفكرات غيرمنطقي با ملاكهاي همسرگزيني .
ب) بررسي تفاوت تفكرات غيرمنطقي در دختران و پسران .
ج) بررسي ارتباط نوع تفكرات غيرمنطقي با نوع ملاكهاي همسرگزيني .
د) بررسي نوع گزينش در دختران و پسران .
1ـ5ـ سوالات تحقيق :
الف) آيا بين تفكرات غيرمنطقي و ملاكهاي همسرگزيني در دانشجويان رابطه وجود دارد؟
ب) آيا بين تفكرات غيرمنطقي در دختران و پسران تفاوت وجود دارد؟
ج) آيا بين نوع تفكرات و نوع ملاكهاي همسرگزيني رابطه اي وجود دارد؟
د) آيا بين ملاكهاي انتخاب شده در پسران و دختران تفاوت وجود دارد؟
1ـ6ـ تعاريف نظري و عملياتي مفاهيم و متغيرها
1ـ6ـ1ـ تعريف تفكر[5]
تفكر در معناي وسيعي خود مجموعه اي از هيجانات ، انديشه ها، رفتارها و احساساتي است كه بطور وسعي با هم در تعاملند. (اليس، 1962 نقل از مومن زاده)
1ـ6ـ2ـ تعريف تفكر غيرمنطقي [6]
تفكري است با اغراق زياد، انعطاف پذيري بيجا، غيرعقلاني بويژه مطلق گرا. همچنين تفكرات غيرمنطقي داراي خصوصيات زير هستند:
1)حقيقت ندارند و با واقعيتها منطبق نيستند.
2) بايد و حكم براي فرد مي آورند.
3) تعادل فرد را از بين مي برند و حال فرد را آشفته مي كنند.
4) از ايجاد نظم جلوگيري مي كنند.
5)مانع مواجهه موفقيت آميز با حوادث تحريك كننده مي گردند.
علاوه بر آن، افكار غيرمنطقي باورهايي هستند كه برذهن فرد سلطه دارند و عامل تعيين كننده نحوه تعبير ، تفسير و معني بخش به رويدادها و تنظيم كننده كيفيت و كميت رفتارها و عواطف مي باشند. (جلالي طهراني، 1368 نقل از مومن زاده)
1ـ6ـ3ـ تعريف عملياتي تفكر غيرمنطقي
منظوراز تفكرات غيرمنطقي نمره اي است كه دانشجويان از آزمون تفكرات غيرمنطقي (A.T.I.B ) كسب مي كنند.
1ـ6ـ4ـ تعريف ازدواج[7]
كارلسون، ازدواج را اينگونه تعريف مي كند: «ازدواج فرآيندي است از كنش متقابل بين دو فرد، يك مرد و يك زن كه برخي شرايط قانوني را تحقق بخشيده اند و مراسمي براي برگزاري زناشويي خود برپا داشته اند و به طور كلي عمل آنها مورد پذيرش قانون قرار گرفته و بدان ازدواج اطلاق شده است. (ساروخاني 1370 نقل از مهدوي)
به عبارت ديگر ازدواج، قراردادي است رسمي، براي پذيرش يك تعهد متقابل جهت زندگي خانوادگي، كه آدمي در خط سير معين و مشخص از زندگي قرار مي گيرد. اين قرارداد با رضايت و خواسته طرفين بر مبناي آزادي كامل دو طرف منعقد شده و در سايه آن روابطي بس نزديك بين آن دو پديد مي آيد. (مصلحتي 1379 ص 31)
ازدواج به تعريف جامعه شناسي، عبارت از برقراري رابطه معقول اجتماعي ميان زن و مرد ( يا زنان و مردان) از سن معيني بر اساس زندگي مشترك و داشتن روابط مجاز جنسي با يكديگر است، كه با رضايت والدين يا قيم آنها صورت مي گيرد. (مصلحتي 1379 ص 41)
1ـ6ـ5ـ معيارهاي ازدواج :
منظور، برخي معيارهاي زيست شناختي، روان شناختي، اجتماعي و فرهنگي، اقتصادي و خانوادگي است كه، جوانان در جهت همسرگزيني در نظر دارند و عبارتند از:
1ـ6ـ5ـ1ـ معيارهاي زيست شناختي يا دموگرافيك شامل:
سلامت جسمي و نبردن نقص جسمي در طرف مقابل، زيبايي و عوامل مربوط به جذابيت فرد، تناسب سني طرفين، قد، رنگ مو و پوست، تناسب اندام و …
[1] – Attitudes
[2] – Thoughts
[3] – Expectancies
[4] – Person-to-Person
[5] – Thought
[6] – Irrational Belief
[7] – Marrige
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.