پایان نامه بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی
چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه میباشد. رضایت زناشویی عبارت است از وجود یک رابطه دوستانه همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، وجود یک تعادل منطقی بین نیازهای مادی و معنوی زوجین. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و حجم نمونه 120 نفر دانشجوی متأهل دانشگاه آزاد اسلامی ارومیه و روش نمونه گیری، روش نمونه گیری در دسترس میباشد. نتایج حاصل از فرضیههای تحقیق که به روش همبستگی اسپرمن و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان میدهند که ویژگیهای شخصیتی دانشجویان و رضایت زناشویی آنان (431/0 =r و 01/0≥000/0 =p)، بین هوش معنوی دانشجویان و رضایت زناشویی (614/0 =r و 01/0≥000/0 =p)، رابطه وجود دارد.. همچنین نتایج رگرسیون گام به گام نشان میدهد که رضایت زناشویی بیشتر از هر متغیر دیگری از متغیر بسط هوشیاری و آگاهی متعالی (مؤلفههای هوش معنوی) و باوجدان بودن، موافق بودن و برونگرایی (مؤلفههای ویژگیهای شخصیتی) متأثر است.
کلیدواژه: ویژگیهای شخصیتی، هوش معنوی، رضایت زناشویی، دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد ارومیه
مقدمه
نخستین روزهای ازدواج، زن و مرد نسبت به عبارت فوق احساس تعهد دائمی مینمایند، لیکن واقعیت امر در پارهای از موارد طور دیگری است. تحقیقات کارشناسان خانواده نشان میدهد که حدود 50 درصد از زوجها، ازدواج خود را در نهایت ناموفق ارزیابی میکنند (اسماعیلزادهپوریا،43:1383).
شکست در زندگی زناشویی به دو صورت نمود پیدا میکند: الف) این شکست میتواند منجر به جدایی فیزیکی و قانونی شود که به آن طلاق عرفی و رسمی می گویند و یا ب) به صورت نارضایتی و جدایی عاطفی و روانی، باوجود نزدیکی فیزیکی نمود ظاهر میشود که به آن جدایی یا طلاق عاطفی می گویند. به تعبیری میتوان گفت نارضایتی زناشویی علت اصلی طلاق از هر دو نوع عرفی و عاطفی بشمار میرود و از نگاه روش شناختی میتوان برای سنجش میزان طلاق عاطفی از مقیاسهای نارضایتی زناشویی سود جست.
این پرسش که چرا برخی از ازدواجها با نارضایتی و شکست مواجه میشود پاسخ سادهای ندارد، چراکه عوامل بسیاری دراین زمینه دخیل میباشند. رضایت فرد از ازدواجش میتواند تحت تأثیر متعیرهای مختلفی از قبیل سن، جنسیت، ویژگیهای شخصیتی مشابه، سطح تحصیلات، سبک تعاملی و غیره … قرار گیرد (هاوکینز، 1968؛ ماهلر و کالیایج، 1993؛ شوارتز و لپین، 1987؛ ویلی، لمبجیال، 1995؛ به نقل از احمدی، آزاد مرز آبادی و ملازمانی، 1384: 141-152) و همچنین نباید از عواقب و پیامدهای نارضایتی غافل گشت، چراکه نارضایتی زناشویی پیشبینی کننده بسیار مهمی برای طلاق (عادی و عاطفی) و آسیبهای روانی خصوصاً افسردگی، اختلالات روانی و بیماریهای جسمی، مصرف مواد مخدر، خودکشی، کاهش کیفیت زندگی میباشد (براون و هریس، 1978؛ کسلر،1982؛ ویزمن،1987؛ اولسون،1997؛ لوینسون، کارتسنسون و گاتمن، 1983؛ بهنقل از میرخشتی،1375).
از جمله افرادی که در زمینه اختلاف زناشویی به پژوهش پرداختهاند برنشتاین و همکاران (1981) و جکوبسون (1983) هستند. آنها معتقدند علل و عوامل مختلفی در بروز اختلافات زناشویی سهیماند که از جمله آنها عوامل اجتماعی، عوامل شخصی و عوامل رابطهای هستند (اسماعیلزادهپوریا،9:1383).
پرواضح است که در شرایط اجتماعی، زندگی پرتنش امروزی، بهگونهای است که فرد مدام خود را با موقعیتهای مختلف بینفردی و اجتماعی روبرو میبیند. درچنین موقعیتهایی همیشه بیم آن میرود که خواستهها و حقوق مشروع فردی [و اجتماعیاش] تحتالشعاع قرارگیرد (ریس و گراهام، 1379). بهعنوان مثال، تحقیقات جکوبسون و بوساد (1983) نشان داد در میان همسرانی اختلاف و ناسازگاریهای زناشویی وجود دارد که یا میزان رفتارهای اجتماعی خوشایند آنان کمتر از حد معمول است و یا میزان رفتارهای اجتماعی ناخوشایندشان از فراوانی زیادی برخوردار است. بنابراین از این دیدگاه، رضامندی زناشویی زوجین تابعی است از نسبت رفتارهای خوشایند اجتماعی حاکم بین آنها (اسماعیلزادهپوریا،10:1383).
1-2-بیان مسئله
ابهامات گوناگونی در زمینه عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی وجود دارد که اینگونه ابهامات را به راحتی نمیتوان مرتفع ساخت. با این وجود، در شناسایی عوامل مؤثر در رضایت زناشویی میتوان به رویکردهای متفاوتی توجه نموده و سازه رضایت زناشویی را از ابعاد گوناگون بررسی نمود. یکی از این ابعاد که در هالهای از ابهامات قرار دارد به ویژگیهای شخصیتی و عوامل مذهبی در رضایت زناشویی معطوف است. بنابراین، با توجه به اینکه ابهامات گوناگونی در زمینه اثرات ویژگیهای شخصیتیو عوامل مذهبی در رضایت زناشویی وجود دارد و به خوبی نمیتوان به شناسایی وضعیت رضایت زناشویی زنان و مردان ویا زوج و زوجه دست یافت تحقیق حاضر به عنوان گام مقدماتی در راستای پاسخگویی به ابهام فوق بوده و مسئله تحقیق را در حیطه خلأ نظری دانش عنوان میکند. ادبیات مربوط به حوزه هوش مورد مباحثه است، عدم توافق متخصصان حوزه در تعریف مفهوم و ابعاد تشکیل دهنده و روش اندازه گیری هوش است. مفهوم هوش دردهه های گذشته متغیر و بر طبق ارزشهای رایج در هر دوره دیدگاهی که سنجش درباره هوش اتخاذ کرده وسیله برای اندازه گیری آن به کار میبرد، هم چنان در حال تغییر است (شلکتون و پلیمز[1]،1984، ترجمه کریمی وجمهری،1376). یکی ازعواملی که موجب تفاوتهایی در تعریفهای هوش و نحوه ابراز آن شده تأثیرات فرهنگی است. در تمامی مراحل تحول فرد بین عوامل ارثی و محیطی تعامل برقرار میشود و رفتار فرد نتیجه تمامی تماسهای او با محیط زیر سلطه فرهنگی خاص که مشخصاً در آن، پرورش یافتهاند تنیده میشود. پس تأثیرات فرهنگ در میزان آزمون منعکس خواهد شد. ساخت آزمون به کل مستقل از تأثیرات فرهنگ بیهوده است، هر فرهنگ یا خرده فرهنگی موجب رشد برخی استعدادها و سرکوب استعدادهای دیگر میشود. هدف فعلی سنجشهای بین فرهنگی تهیه آزمونهایی است که به تجارب مشترک میان فرهنگها استوار است (آناستاری[2]، 1975؛ ترجمه بهرامی، 1383). برای آنکه جامعهای سالم و کارآمد داشته و افراد انسانی در آن سرشار از شوق و نشاط همراه با انگیزه و هدف در زندگی باشند ممکن است برخورداری از یک گرایش روحی از رفتار ناسازگارانه و نامطلوبتر جلوگیری کند. امروزه مطالعات مربوط به معنویت با مفهوم هوش عمیقاً گره خورده و بررسی و تحقیق در این حوزه از مفاهیم چالش برانگیز میباشد به گونهای که بسیاری از نظرپردازان معاصر، هوش را در قالب روحی تعریف مینماید. اگرچه واژه هوش روحانی ظاهراً آشنا به نظر میرسد، اما واقعیت آن است که چنین علمی هنوز برای بسیاری از افراد ناشناخته است این خود نشان از پیچیدگی بشر و ذهن و اندیشه او دارد (ابراهیمی، 1389). ماهیت و مؤلفه و نحوه ابراز هوش روحانی تحت فرهنگ، با توجه به تفاوتهای افراد در ویژگیهای شخصیتی- علاقه مندی زمینهای واعمال مذهبی/ روحانی- مهارت وظریفت های وابسته به هوش روحانی متفاوت است. هوش روحانی به عنوان یک ویژگی آشکار جهانی دیده میشود که به طور بالقوه درهمه گروههای مذهبی نمایان است و نحوه ابراز آن در بین گروهها و بافتهای مذهبی و روحانی مختلف، متفاوت است (امونز[3]، 1999؛ مک هاوک[4]، 2003). هوش روحانی همان توانایی است که به افراد قدرت تحقق رویاها و تلاش و کوشش برای بدست آوردن آن رویاها را میدهد. این هوش زمینه تمامی آن چیزهایی است که وی به آنها معتقد است و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزشها را در فعالیتهایی که به عهده میگیرید، دربر میگیرد. هوش با آن سؤال سازی در ارتباط با مسائل اساسی ومهم در زندگی میپردازد و باعث تغییر در زندگی خود میشود. با استفاده از هوش روحانی به حل مشکلات با توجه به جایگاه معنا و ارزش آن مشکلات میپردازد. با آن به کارها و فعالیت معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن به معنای عملکرد فرد آگاه میشود و در مییابد که کدامیک از اعمال و رفتارهایش از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگیاش بالاتر و عالیتر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازد (ابراهیمی، 1386). علاقه و توجه روان شناسان به حوزه دینی و معنویت باعث پیدایش مفاهیم جدید در ادبیات روان شناسی شده است اما جامعه دانشگاهی ایران با این مفهوم جدید آشنایی کمتری دارند. بنابراین پژوهش حاضرتلاش برای بررسی ارتباط بین هوش معنوی با ویژگیهای شخصیتی و شیوههای فرزندپروری دارد. در زمینة متغیرهای مرتبط با هوش معنوی، میتوان به ویژگیهای شخصیتی و شیوههای فرزندپروری اشاره نمود که با باورهای دینی یا مذهبی بودن و به خصوص هوش معنوی مرتبط است. در زمینه ویژگیهای شخصیتی افراد به صراحت میتوان مطرح نمود، افراد با ویژگیهای متفاوت، رفتارهای متعددی را نیز در برخورد با موقعیتهای محیطی از خود بروز میدهند؛ یا افرادی که از لحاظ شخصیتی باثبات بوده و رفتارهای خاصی را نشان میدهند با افرادی که از لحاظ شخصیتی بیثبات بوده و رفتارهای گوناگونی را بروز میدهند، به گونة متفاوت عمل کرده و هوش معنوی در آنها نیز به مراتب متفاوت است. ابهامات گوناگونی پیرامون ارتباط بین هوش معنوی، ویژگیهای شخصیتی و رضلیت زناشویی وجود دارد. عدهای از کارشناسان خانواده، مددکاران اجتماعی و بخصوص روانشناسان اجتماعی، از جمله کورت لوین[5] که پدر روانشناسی اجتماعی آمریکا نام گرفته، معتقد است که عدم تغییر و تحول در زندگی و پیروی از بیمسئولیتی و بیتعهدی، منجر به بروز حالتهایی متفاوت میشود (حمیدی و صداقت، 1391). عدهای دیگر از روانشناسان شخصیت بیان میکنند چنانچه موقعیتهایی که یک زوج باید در زندگی با آن مواجه شوند، بسیار پراضطراب و پرفشار باشند، روابطشان مخرب میشود. اما وجود آن دسته از افرادی که با وجود مشکلات طبیعی به زندگیشان ادامه میدهند و روابطشان نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت هم میشود، نشان میدهد که همیشه مسائل محیطی به تنهایی مطرح نیستند، بلکه به چگونگی درک فشار توسط افراد نیز بستگی دارد؛ این افراد از هوش معنوی بالایی برخوردارند (معلمی، بخشانی و رقیبی، 1389). به عبارت دیگر، انتظاراتی که از افراد میرود، از ارزشهای فرهنگی و تجربههای فردی سرچشمه میگیرد و همیشه به عنوان جزئی از اعتقادات شخصی است. وقتی افراد رفتارهای متفاوتی را از خود نشان میدهند، گویی توقعات، جانی تازه میگیرند و این توقعات که ناشی از تعامل بین هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی میباشد، از هر زمان دیگری نیرومندتر میگردند. تعامل هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی، منجر به بروز رفتارهای متفاوت میشود؛ به خصوص اگر انتظارات، ناکام مانده و موجب سرخوردگی شود (معلمی، بخشانی و رقیبی، 1389). بنابراین، میتوان اینگونه عنوان نمود که هوش معنوی و ویژگیهای شخصیتی، رابطه معنوی با یکدیگر را نشان داده و حتی ارتباط نزدیکی با رضایت زناشویی دارند. پژوهشهای متعددی نیز در این زمینه صورت گرفته است که در حیطة رابطة بین ارزشهای مذهبی و هوش معنوی انجام شده که مطرح میکند که هوش معنوی و تعامل آن با ویژگیهای شخصیتی منجر به بهبود رابطة بین فردی در خانواده میشود. همچنین، مطرح شده است که باورهای مذهبی منجر به حل تعارضات زناشویی شده و میتواند باعث رشد و تحول نگرشهای مذهبی گردد که در نهایت، احساس رضایت زناشویی را افزایش و تعارضات زناشویی را کاهش دهد (هادیتبار، نوابینژاد و قدسیاحقر، 1390). با این وجود، هنوز هم ابهامات گوناگونی در زمینة ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی وجود دارد که به عنوان منبع اصلی و خلاء نظری محسوب میگردد که پژوهشگر را بر آن داشته تا با بررسی ارتباط بین متغیرهای فوق، بتواند پس از تعیین ارتباط بین سه متغیر مذکور، میزان تأثیر هر یک از متغیرها را بر روی یکدیگر تعیین نماید. بنابراین، سؤال اصلی تحقیق به این شرح مطرح میشود که: آیا بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی رابطه معنیداری وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
هوش معنوی قدرت تحولآفرینی دارد. این هوش در صدد تغییر موقعیت خود و خلق موقعیت جدید میباشد. پس به یک موقعیت خاص محدود نمیشود و اجازه میدهد تا موقعیت را تحت کنترل درآورد و فرایند را تحت کنترل موفقیت قرار داد. روح طبیعتاً ذهنی و شخصی است، در حالی که هوش جهت حل مسائل عینی و در دنیای بیرون است. بنابراین، معنویت ذهنی وهوش عینی است، در نتیجه هوش روحانی، جنبههای ذهنی روحی را با کاربرد عینی هوش ترکیب کرده است. در واقع هوش معنوی، دنیای درون و بیرون را به هم متصل میکند و معنایی فراتر از روح دارد (ساغروانی، 1389) هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و در حیطه شهودی و متعالی دیدگاه خود به زندگی میگردد. شایان ذکر است که مطالب بسیاری در متون دینی ما در باب هوش معنوی و مؤلفههای آن وجود دارد که شاید تنها تفاوت عناوین این مطالب باعث غفلت و عدم تعمق شایسته و کافی در مورد آنها گردیده است (کوئینک[6]، 2002). یکی از مفاهیمی که در نتیجه توجه پژوهشگران به این حوزه مطالعاتی مطرح گردیده است، ارتباط بین هوش معنوی با متغیرهای دیگری همچون ویژگیهای شخصیتی و متغیرهای خانوادگی همچون رضایت زناشویی است؛ چرا که هوش معنوی از یک منظر، سازگاری و انطباق فرد در محیط زندگی روزمره و از طرف دیگر، احساس و تجربههای معنوی را در زندگی انسان تداعی میکند و این قابلیت را دارد که همچون ساز وکاری برای برخورد و یافتن راه حل برای مشکلات وسختیهای زندگی به کار رود (احمدی، 1385). به دلایلی جامعه ایران و ادبیات دانشگاهی آشنایی کمی با این بعد و واژه دارند و این واژه مفهوم جدیدی در روانشناسی میباشد، لذا ضروری است، ارتباط متغیر مذکور با دیگر متغیرها بر روی افراد مختلف از جامعه صورت پذیرد. بنابراین، با توجه به اهمیت رشد و پرورش مهارتهای اجتماعی و تواناییهای شناختی در جوانان، به عنوان فرایندی پویا که عوامل بسیاری میتوانند در آن دخیل باشند، مطرح میشود که رضایت زناشویی، یکی از مهمترین و ضروریترین مسائلی است که میتواند در مهارتهای اجتماعی و همچنین تواناییهای شناختی از قبیل هوش معنوی و هوش شناختی مؤثر واقع شود و یا حتی در شکلگیری آن نقش بسزایی را ایفا نماید. از طریق اجرای اینگونه تحقیقات بستر مناسبی برای شناسایی عوامل مناسب در رضایت زناشویی پدید میآید و به راحتی میتوان ماهیت این سازه را مدنظر قرار داد. اینگونه تحقیقات بعنوان اقدامات اولیه در راستای بررسی رضایت زناشویی و پس از آن ارائه راهکارهای روانشناختی در زمینه ارتقاء سطح کمی و کیفی دانش نسبت به حیطه رضایت زناشویی با تاکید بر ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی است. از اینرو، رضایت زناشویی میتواند از عوامل گوناگونی همچون رشد اجتماعی و مهارتهای اجتماعی و به خصوص هوش معنوی تأثیر بگیرد که شخصیت نیز در این میان بیتأثیر نیست. تحقیق حاضر نیز با توجه به ضرورت ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی تدوین شده است. بنابراین، میتوان مهمترین فایدة تحقیق حاضر را شناسایی ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی مطرح نمود. در نهایت، اهمیت تحقیق حاضر ایجاب میکند تا به بررسی ارتباط بین متغیرهای ویژگیهای شخصیتی و هوش معنوی با رضایت زناشویی در بین دانشجویان داننشگاه آزاد اسلامی پرداخته شود.
خراشادی –
خوب