پایان نامه مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش اموزان پسر مقطع ابتدای دارای معلم مرد و زن
مقدمه :
ادبيات و پيشنيه پژوهش به گزارشهايي گفته ميشود كه : منبع دست اول نيستد ، بلكه ديگران در حول و حوش مساله پژوهش كرده اند .
منظور از مرور و مطالعه ادبيات و پيشنيه پژوهش چيست ؟ را مي توان فهرست وار چنين بيان كرد:
1ـ پيدا كردن عنوان مناسب براي پژوهش
2ـ دريافت اين كه چه جنبه هايي از مسائل مورد پژوهش ، قبلاً بررسي و پژوهش شده است .
3 ـ پي بردن به وجود منابعي جديد از اطلاعات كه پرتو تازه اي بر مسايل مورد پژوهش مي افكند .
4ـ پي بردن به وجود خطا در تكنيك هاي به كارگرفته شده توسط پژوهشگران قبلي و بررسي مسايل مورد نظر يا نادرستي نتايجي كه به دست آورده اند .
5ـ واقف شدن بر اين كه آيا مساله انتخابي هنوز نياز به حل شدن دارد يا نه ؟
6ـ نشان دادن اين كه مساله مورد بررسي چگونه با پژوهشها قبلي ارتباط پيدا ميكند .
پیشینه تحقیق:
آموزش و پرورش وتاريخچه آن در ايران
مفهوم آموزش از نظر لغوي يعني انتقال علوم و فنون به فراگيرنده و از نظر اصطلاحي يعني تلقين مهارت ها، عادت ها، نگرش ها و يا عقايد به فرد.
مفهوم پرورش از نظر لغوي يعني رشد و نمو دادن و از نظر اصطلاحي يعني شناخت فرد، مراقبت و هدايت ترديجي و مستمر او در جهت ارزشهاي مطلوب (منظور ارزشهاي اسلامي است) از نظر «اصطلاحي » مفهوم ديگر تربيت از تبديل قوه ها به فضيلت دانسته اند.
مفهوم كلي آموزش و پرورش فراهم آوردن زمينه ها و عوامل مناسب و مساعد براي به فعليت رساندن و شكوفا كردن همه استعدادهاي بالقوه انسان و حركت تكاملي او به سوي هدف مطلوب (اسلامي) به وسيله برنامه سنجيده و حساب شده است.(نديمي و بروج 1372 ص 27)
سازمان و تشكيلات آموزشي و پرورشي ايران، از ازمنه بس دير تا زمان حال تغييرات و دگرگونيهاي فراوان داشته است با تغيير حكومتها و سركار آمدن سلسله اي جديد، چهره اجتماع ايران دگرگون شده ، در نتيجه زندگي اجتماعي، اقتصادي و سياسي ملت كهنسال ايران نيز تغيير يافته است.( عسكريان ، 1379 ص 115)
نظام آموزشي و پرورشي رسمي ايران در واقع از انقلاب مشروطيت و پس از وضع قانون اساسي و متمم آن در سال 1324 قمري به وجود آمده است تا قبل از انقلاب مشروطيت ، آموزش و پرورش رد مكتب خانه هاي سنتي ادامه داشت و معلمان آن معمولا از طريق مراكز ديني و يادگيري فقه و اصول و درسي قرآن به نعمت سواد و خواندن و نوشتن دست يافته بودند و آن چه مي دانستند با روش سنتي به كودكان و نوجوانان مي آموختند. معمولا دولت و سازمان هاي دولتي هيچگونه نظارتي بر آنها نداشتند و موارد درسي كه بدون يك برنامه مدون تدريس مي شد، عبارت بود از خواندن ، نوشتن ، حساب ، سياق، خط، قرآن و صرف و نحو عربي.
در پي فعاليت هاي آموزشي مدارسي به سبك جديد كه با سرمايه موسسين ايراني و خارجي اداره مي شد و دولت هيچگونه نظارتي بر آنها نداشت و در دنباله فعاليت هاي آموزشي مدرسه عالي دارالفنون و نيز تحت تاثير علاقمندان اولياء اطفال در جهت آموزشي علوم و فنون به فرزندان خود و تحت اراده و فشار روشنفكران و جرايد و بالاخره ضرورت زمان، در سال 1237 شمسي وزارتخانه اي به نام وزارت علوم تاسيس شد.
اين وزارتخانه مسئوليت آموزش و پرورش فرزندان جامعه از ابتدايي تا عالي را به عهده داشت (گلشن فومني 1373 ص 80) علي رغم پيدايش مدارسي جديد و تحول در امر آموزش و پرورش به خاطر كم توجهي دولت قاجار و عدم بودجه كافي و مخالفت بعضي از دانشمندان و بي اطلاعي افراد، تغيير اساسي و فراگيري تا عصر مشروطه در امر آموزش و پرورش حاصل نشد و اگر دقت كنيم هيچگونه قانون زيربنايي تا اين زمان مورد تصويب قرار نگرفت.
با پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 ملت ايران كه مسلمان و پيرو قرآن و ارزشهاي الهي آن بودند اندك اندك خود را باز يافتند و با نفي ارزشهاي ضداسلامي به بررسي و شناخت ارزشهاي اصيل اسلامي روي آوردند.
دانشمندان و علما در تدوين و تبيين و نشان دادن راههاي معقول مطلوب تلاشي وافر داشتند و اين همه به رهبري مردي وارسته ، عاشق حق ، دانا و آگاه و مجرب و دردكشيده يعني حضرت امام بود قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با توجه به رهكردهاي امام كه برگرفته از تعاليم عاليه اسلام بود شكل گرفت و در آن صريحا” نسبت به آموزش و پرورش افراد اشاره شد.
آموزش و پرورش تا پايان دوره متوسطه رايگان اعلام شد و اساس كارآموزي بر خودكفايي كشور استقرار گشت.
برنامه ريزان به طور سريع نسبت به تغيير و ترميم بعضي مطالب كتب كه جنبه حياتي داشت همت گماشتند و همزمان با آن گروهي ديگر كارهاي زيربنايي و اساسي آموزش و پرورش را شروع كردند.(ضميري 1373 ص 169)
اهميت آموزش و پرورش
در بيان اهميت تعليم و تربيت همان بس كه گفته اند تحقق گوهر آدمي منوط به آن است. آدمي اگر مشمول تربيت و تعليم صحيح و اسلامي قرار گيرد فرشته خود ميشود و در غيراينصورت به مرحله بهائم نزول ميكند هدف از خلقت هر موجود تحقق كمال است. اداره زندگي كودك و رفع احتياجات اوليه اش لازم ولي ناكافي است. و بايد استفاده از اين فرصت در كودكي و نوجواني به او كمك كرد تا براي زندگي مبتني بر استقلال اخلاقي كه ارزش حياتش بسته به كيفيت آن است ، آمادگي پيدا كند، چون كارآيي آدمي در دوره زندگي اجتماعي بستگي دارد به اين كهتا چه حد در كودكي و نوجواني توانسته است از پرتو تعليم و تربيت صحيح بهره مند شود و به حقيقت وجود خويش پي ببرد، تا راه رسيدن به كمال را در بقيه عمر خويش هموار سازد. آدمي فقط به دست افراد تربيت شده نوع خود تربيت ميشود و كودكان و نوجوانان تحت تاثير رفتار تربيتي بزرگان مي توانند آنان را احساس و درك كرده و در بسياري از موارد آنان را ارزشيابي كنند.
تربيت در آدمي خاصيت تراكمي دارد. هنگامي كه كسي تربيت شده باشد، تاثير تربيت فقط به او محدود نميشود بلكه ممكن است تربيت آن فرد خانواده و حتي قبيله اي را تحت تاثير قرار دهد. به عبارت ديگر تاثير تربيت در آدمي مي تواند مثبت باشد يا منفي، اين تاثير تعادل است. لذا براي داشتن يك جامعه مطلوب افراد آن جامعه بايد از الگوهايي اسلامي در آموزش و پرورش بهره گيرند انسان با استفاده از تواناييهاي بالقوه اي كه در خود دارد و امكاناتي كه جامعه در اختيار او قرار مي دهد و نيز در اثر تربيت و تعليم اسلامي مي تواند حقيقت وجود خود را بشناسد و به مرحله ادراك متحولات و به حد تميز قبيح از جميل برسد و به ياري انديشه و از روي اراده ، ممدوح اختيار كند تا به كمال آدمي كه هدف نهايي تعليم و تربيت آدمي است برسد.(شكوهي ، 1372 ص 33)
اهداف آموزش و پرورش
بر اساس آية شريفة «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» هدف آموزش و پرورش در جمهوري اسلامي ايران پرورشي عبد صالح است و براي تحقق اين آرمان اهداف اساسي زير مورد توجه قرار ميگيرد:
- اهداف ايماني و اخلاقي
- اهداف فرهنگي
- اهداف خانوادگي
- اهداف سياسي
- اهداف دفاعي و نظامي
- اهداف دفاعي و نظامي
- اهداف اقتصادي(شريعتمداري ، 1374 ص 163)
دليل وجودي هر نظام آموزشي، تحقق بخشيدن به اهداف آن نظام است معمولا براي هر آموزش و پرورشي در هر موقعيتي اهداف متفاوتي وجود دارند كه اكثرا” با يكديگر در حال رقابت است. از آن جا كه نيل به اهداف آموزش و پرورش به وسيله افراد با گروههاي معدودي ميسر نيست بنابراين بايد در جستجوي منابع و مآخذ معتبري باشيم.
بدين منظور نظريات و ديدگاههاي دانشمندان علوم مختلف در اين زمينه را بشرح زير ارائه مي دهيم:
- جامعه شناسان: جامعه شناسان و ساير افراد علاقمند به مسائل و مشكلات جامعه معتقدند اطلاعاتي كه در نتيجه تجزيه و تحليل مسائل جامعه حاضر حاصل ميشود بايد منبع اصلي انتخاب اهداف آموزش و پرورش قرار گيرند. به نظر ايشان مدرسه كه يك نهاد اجتماعي است به منظور كمك به كودكان و جوانان در مواجهه با مسائل جدي زندگي در جامعه به وجود آمده است.
بنابراين قبلا بايد مشكلات اجتماعي مشخص شوند، سپس اهداف آموزش و پرورش بر اساس آن مشكلات چنان پيش بيني و تعيين شوند كه بتوانند معلومات ، مهارتها و شيوه هاي رفتار لازم براي مقابله با مشكلات اجتماعي را در محصلان به وجود آورند.
- فيلسوفان تربيتي: فيلسوفان تربيتي عقيده دارند كه ارزشهاي اساسي زندگي به وسيله آموزش و پرورش از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشوند اين گروه مدرسه را عامل اصلي انتقال ارزشهاي اساسي مي دانند و باور دارند كه اين ارزشها در نتيجه مطالعات عميق فلسفي مشخص ميشوند و بدين لحاظ از نظر فيلسوفان تربيتي ، فلسفه آموزش و پرورش منبع اصلي تعيين هدفها هستند زيرا فلسفه آموزش و پرورش مشخص ميكند كه اين ارزشهاي اساسي چه هستند و چگونه اين ارزشها بايد راهنماي اهداف آموزش و پرورش باشند.
- سياستمداران : سياستمداران را عقيده بر اين است كه امر تعليم و تربيت مستقل از سياست نمي تواند باشد بنابراين نوع سياست و حكومت و دولت نيز بايد تعيين كننده نوع اهداف آموزش و پرورش در مقاطع مختلف تحصيلي باشند اين گروه تاكيد دارند كه درست بيشترين تاثير را در تعيين اهداف آموزش و پرورش دارد و حكومت و سياست نيز در تعيين ارزشهاي اين اهداف دخالت مستقيم دارند.
به طور كلي مي توان گفت در تعليم و تربيت براي تعيين اهداف اكثر صاحبنظران تربيتي منابع زيرا را همواره در نظر ميگيرند:
- نيازهاي يادگيرنده
- نيازهاي جامعه
- ساخت دانش يا ماهيت مطالب درسي
گذشته از اين از فلسفه بر جامعه و يا ارزشهاي متداول در جامعه و همچنين از روانشناسي تربيتي نيز به عنوان ”ملاك” براي انتخاب اهداف تربيتي مي توان استفاده كرد.
- مكتب اسلام: اما از ديدگاه اسلام و مكاتب الهي ، وحي ، منشاء اوليه و ملاك اصلي تعيين و انتخاب اهداف تربيتي است. (نديمي و بروج ، 1372 ص 18)
مقاطع تحصيلي
نظام آموزش و پرورش ايران شامل كودكستان ، دبستان، دبيرستان . موسسات عالي و دانشگاههاست.(گلشن فومني، 1372 ص 71)
در واقع مي توان آموزش رسمي ايران را به شرح زير توضيح داد:
الف: آموزش پيش از تحصيلات دانشگاهي به چهار بخش چون: آموزش آمادگي ، آموزش ابتدايي ، آموزش راهنمايي و آموزش متوسط تقسيم ميشود.
- آموزش آمادگي كه به مدت يك سال طول مي كشد، كودكان 5 ساله را شامل ميشود.
- آموزش ابتدايي كه مدت 5 سال طول مي كشد ، كودكان را از سن 6 سالگي شامل ميشود.
- آموزش راهنمايي تحصيلي كه مدت 3 سال طول مي كشد بعد از پايان دوره ابتدايي آغاز ميشود . آموزش ابتدايي و راهنمايي با هم آموزشي عمومي را تشكيل ميدهند.
- آموزش متوسطه را كه مدت 3 سال طول مي كشد (عسكريان، 1379 ص 127) ناگفته نماند كه شوراي تغيير بنيادي نظام آموزش و پرورش كه با مصوبه پنجاه و نهمين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي از فروردين 1365 آغاز به كار كرده بود ما پس از بحث و بررسي و بهره گيري از تجارب ساير كشورها پيش نويس طرح كليات نظام آموزش و پرورش را تدوين و در اختيار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار داد. اين طرح در سال 1368 تصويب و بر اساس آن نظام آموزش و پرورش ايران دچار تغييرات شد. (نديمي و بروج، 1372 ص 249).
بر اساس طرح شوراي عالي انقلاب فرهنگي مقاطع تحصيلي به دو دوره آموزش و پرورش عمومي و آموزشهاي فراگير كاربردي علمي تقسيم شد. دوره اول: شامل سه مرحله اساس ، اركان و ارشاد ميشود.
دوره اساس شامل 2 سال براي نوآموزاني كه پنج سال تمام داشته باشند به عنوان مهمترين مرحله آموزش و پرورش اجباري است.
مرحله دوم يعني اركان پنج سال به طول مي انجامد و از هفت سالگي با هدف آماده سازي و پرورش فرد براي قبول تكليف و مسئوليت و گسترش و تعميق آموزشهاي بنيادي شروع ميشود. در مرحله سوم؛ ارشاد كه فرد رد مرحله انتقالي بين كودكي و نوجواني قرار دارد آموزشهاي لازم را مي بيند اما دوره دوم كه مدت آن سه سال است گروه كثيري از دانشآموزان پس از گذراندان دوره 9 ساله آموزش عمومي و قبل از ورود به تحصيلات عالي مايل به جذب به بازار كارند، از اين رو دو شاخه پيشنهاد شده است:
- آموزشهاي متوسطه فراگير
- حرفه اي
در شاخه آموزشهاي متوسطه فراگير كه دوره آن سه سال است فرد پس از پايان دوره مي تواند به تحصيل دانشگاهي پرداخته يا به حرفه اي روي آورد.
يا تركيبي از راهها را انتخاب كند هر سال تحصيل در اني مقطع به دو نيمسال تقسيم ميشود.
حداقل (هشت گروه) گرايش براي اين دوره پيشنهاد شده است.
در هر گرايش ، دروس به سه دسته (عمومي و مشترك ـ اصلي هر گرايش ـ و اختياري) تقسيم شده است.( ضميري ، 1373 ص 174).
لازم به يادآوري است كه پس از تصويب اين طرح تنها دوره دوم يعني دوره هاي فراگير آموزشهاي علمي و كاربردي به مورد اجرا گذاشته شده و در دوره اول همچنان بر اساس نظام قديم آموزشي اجرا ميشود.
مقطع ابتدايي
با آغاز هفتمين سال زندگي دوره جديد پيشرفتهاي اجتماعي كودك آغاز ميشود. در اين مرحله از زندگي با ورود در دنياي آموزشگاهي زير پوشش نوعي از زندگي قرار ميگيرد. به طوري كه روانشناسان معقتدند با شروع هفت سالگي دوره كودكي بزرگ آغاز ميشود. دوره اي كه طي آن كودك با تثير بيشتر از محيط ، سعي دارد فرد را در قالبي بزرگ قرار دهد. هر چند او نمي تواند مفاهيم خود را مثل بزرگسالان بيان كند ولي سعي ميكند تا خود را مثل بزرگسالان بسازد (عسكريان ، 1379 ص 15).
معذلك، هنوز نبايد رابطه كودك با محيط خانواده يكباره قطع شود محيط شبانه روزي براي كودك در اين مرحله مناسب نيست. كودك در اين دوره هنوز به محبت خانوادگي و مواظبت و تشويق و دلجويي نياز دارد و محيط شبانه روزي پاسخگوي اين احتياجات نيست. خانه و مدرسه در اين مرحله از نظر فراهم ساختن شرايط مناسب رشد. مكمل يكديگرند و هر يك از آنها از نظر تاثير تربيتي نقش خاصي ايفا ميكنند، زيرا روابط كودك و اطرافيانش در اين دو محيط متفاوت است: روابط در خانه فردي تر و عاطفي تر و در مدرسه جمعي تر و منطقي تر است.(شكوهي ، 1372 ص 156)
اهميت و ضرورت آموزش و پرورش دوره ابتدايي
دوره ابتدايي مقطعي از آموزش و پرورش است كه اجباري و عمومي است دراين مقطع بايد استعدادهاي عمومي كودكان، از طريق كسب تجربه مستقيم در كي محيط طبيعي شناخته شده و به كارگرفته شوند. در اين مقطع فعاليتهاي منظمي براي كودكان برنامه ريزي شده كه در مدرسه و با راهنمايي معلم و پشتكار و فعاليت فرد دانشآموز، استعدادهاي بالقوة او كشف و به فعل تبديل شود در جوامعي كه هنوز بيشتر خانواده ها به دلايل مختلف نميتواند آنگونه كه لازم است به تربيت مقدماتي فرندان خود بپردازند تعليمات اجباري فرصتي است كه به فرزندان چنين خانواده هايي اجازه مي دهد تا با استفاده از شرايط مناسبي كه براي آنها فراهم ميشود كمبودها و محروميتهاي ناشي از وضعيت خانوادگي خود را جبران كنند.
به گونه اي كه بتوانند در سطحي قابل قبول از مزاياي اجتماعي و فردي برخوردار شد و علاوه بر آن با ساير همسالان مرفه فرد به رقابت بپردازند.(نديمي و بروج ، 1372 ص 55)
مدرسه براي كودك ، دنياي جديد و ناشناخته اي است كه موجب ميشود تا به خوبي در يابد كه دنيايش بساني كه او فكر مي كرد، نامحدود نيست . كودك از خود مي پرسد، مفهوم اين دنياي بي كران چيست؟ از كجا آمده و چگونه آمده است؟ او با طي سالي چند ، توجه خود را به تفهيم عمقي مطالب معطوف مي دارد. به طوري كه سعي ميكند تا به مفهوم زمان، مكان ، كميت و علت پي ببرد. هم عرض اين توجه طرز تفكر «كاري» در او اوج ميگيرد به اين ترتيب كودك سعي دارد تا كار عملي به دست گرفته و به انجام برساند. اين راه بيشتر جهت وفق خود با محيط انتخاب ميكند در سالهاي آخر دبستان كه او از مرز ده سالگي مي گذرد سعي دارد تا نقش خود را در دنياي خارج به تاييد برساند.
مدرسه او را با را زبان نوشتن به تجزيه منطقي مسايل، رهبري كرده و در هدف نهايي اش كمك ميكند چه كشف دنياي اجتماعي و فهم قانون زندگي به خوبي وسعت فكري كودك از اين راه عايد ميشود. به طور كلي مدرسه به معني اعم، ايفاگر نقش تعليم و تربيت رسمي است كه دبستان قبل از همه مدارس اين وظيفه خطير را بر عهده ميگيرد به طوري كه گفته شد در دوره سن دبستاني علاوه بر آغاز شكل گيري حس قضاوت و تكوين حس اجتماعي شدن در كودك از اين كه امكان دارد كه فرد پس از پايان دوره ابتدايي به تعليمات شغلي روي آورد و تعليمات پسين را دنبال نكند حائز اهميت است.(عسكريان ، 1379 ص 16)
اهداف دوره ابتدايي
بايد عادت لازم براي توجه به بدن و پاكيزه نگه داشتن آن محافظت بدن و به كار بردن اعضا و اندام را در بچه ها به وجود آورد. ايجاد اينگونه عادات هدف اساسي تربيتي در اين دوره است. بنابراين بايد از طريق تعليمات بهداشتي و شركت دادن بچه ها در امر ورزش آنها را به امور بهداشتي آشنا كرد و عادات لازم را در آنها به وجود آورد.
هدف ديگر تعليمات ابتدايي رشد شخصيت اجتماعي در بچه هاست در اين باره معلم مي تواند از طريق كارهاي اجتماعي روح همكاري را در بچه ها به وجود آورد و آنها را به زندگي جمعي آشنا سازد هدف ديگر تعليمات ابتدايي آشنا ساختن دخترها و پسرها به نقشي است كه جامعه براي آنها تعيين كرده است در اين زمينه شركت دادن بچه ها در فعاليتهاي متناسب و در نظر گرفتن زمينه اجتماعي وظايف دخترها و پسرها براي انتخاب اينگونه فعاليتهامفيد است.
هدف اساسي تعليمات ابتدايي ، تعليم خواندن ، نوشتن ، حساب كردن و آشنا كردن بچه ها به مباني ساده علمي و طرز استفاده از علوم در زندگي روزمره است.
در اين باره بايد آمادگي بچه ها را در نظر گرفت و از طريق حسي بچه ها را به مباني و مفاهيم علمي آشنا كرد.
ياد دادن مهارتهاي بدني براي شركت بچه ها دربازي و موفقيت در كارهاي ورزشي نيز جزء تعليمات ابتدايي قرار دارد.(شريعتمداري ، 1374 ص 193)
به طور كلي در اين دوره دانستنيهاي مقدماتي براي ورود كودكان به زندگي اجتماعي ضروري است اين دانستنيهاي مقدماتي، محصول قرنها تلاش و تجربه اي است كه مي تواند حداقل تعليمات ويژه اي را كه هر كسي براي زندگي در جامعه نياز دارد در اختيار وي قرار دهد. به طرز خلاصه از نظر معنا مي توان گفت كه تعليمات ابتدايي ، عبارت است از تعليم نكات مقدماتي موضوعاتي مختلف آموزش و پرورش (نديمي و بروج، 1372 ص 58)
ويژگيهاي معلم دبستان
نقش معلم در هر رده و سطحي كه از تعليمات باشد. فقط در تدريس خلاصه نميشود بلكه او را وظيفه اي ديگر به نام تربيت «متعين» است. تربيتي كه متعلم را با كمك به رشد خصلتهاي مثبت در راه انسان كامل شدن ياري كند هر چند تربيت فراگير قبل از ورود او به آموزشگاه در خانواده آغاز ميشود. ولي با پايه قرار دادن تربيت خانوادگي نخست آموزشي رسمي به تكامل آن مي پردازد. از اين رو تكميل آن در مسير تكامل شخصيت دانشآموزدر «تربيت انساني» از وظايف «آموزگار» است به علاوه محيط كلاس كه محل داد و ستدهاي رفتاري افراد مختلف، از خانواده هاي مختلف است. مي تواند به سكانداري مربي به تربيت جمع پذيري متعلم كمك كند. مسلما” در محيط دبستان براي پذيرش در محيط دبيرستان و در دبيرستان جهت پذيرش در اجتماع و در دانشگاه جهت هدايت جمعي و گروهي در اجتماع بدني طريق شكل پذيري «يك انسان» به معني واقعي كه به وسيله ايفاي نقش معلم در قالب تربيت صحيح امكان مي يابد.(عسكريان، 1379 ص 60)
با توجه به اهداف آموزش و پرورش در دوره دبستان ويژگيهايي را مي توان براي معلمان در اين دوره بر شمرد. چون دوران كودكي از مهمترين سالهايي است كه براي پرداختن به تربيت كودان، حائز اهميت بسيار است بنابراين اشخاصي كه حفظ و نگهداري و تعليم و تربيت كودكان را به عهده ميگيرند بايد داراي ويژگيها و خصايصي باشند لذا نمي توان هر فردي را به عنوان معلم آن هم براي سنين پايين به كارگمارد.
براي رسيدن به اهداف دوره دبستان يكي از مهمترين عواملي كه بدون آن نمي توان به هيچ يك از اهداف تربيتي رسيد، معلم است . معلم شاغل در اين دوره تحصيلي بايد ويژگيهاي زير را داشته باشد:
- شايسته ترين فرد براي تربيت كودكان انتخاب شود يعني در درجه اول نمونه باشد و در درجه دوم به كار آموزش و پرورش علاقمند باشد.
- مربي بايد داراي روحيه جوان بوده و از سلامت جسماني و رواني كامل برخوردار باشد.
- مربي بايد به تمامي جنبه هاي رشد كودك از جمله جنبههاي (ذهني ـ عقلاني ـ عاطفي ـ اجتماعي و جسماني ) توجه كند.
- مربي بايد توجه خود را به همه كودكان معطوف كرده و از توجه به كودكي خاص خودداري كند.
- مربي بايد داراي ظاهري آراسته ، گشاده رو و رفتاري دوستانه باشد و گاهي ضمن مبادله نگاه، لبخندي هم بين او و كودكان رد و بدل شود تا بدين وسيله آسايش خاطري را در ايشان به وجود آورده چون بسياري از بدرفتاريهاي كودكان ناشي از اين است كه گمان ميكنند مربي آنها را دوست ندارد.
- مربي بايد تمام افراد را به تساوي دوست بدارد و در رفتار خود با كودكان منصف باشد در غير اين صورت بي انصافي در قضاوت، حس كينه توزي را در كودكان بر مي انگيزد.
- صبر و حوصله وافر داشته باشد. البته در مواقع لزوم مي تواند عدم رضايت خود از رفتار كودكان را هم اعلام كند بايد بدانيم كه يك كودك حتي در سن 4 يا 5 سالگي از خشونت بي جا خوشش مي آيد.
- مربي بايد به طور كلي به اصول تعليم و تربيت و اهداف آن آگاه بوده و از امكانات موجود در مدرسه در جهت پيشبرد برنامه هاي درسي حداكثر استفاده را بكند.
- مربي بايد در زمينه امور خانوادگي اطفال و خصوصيات رفتاري آنها آگاهي داشته باشد تا كار تربيت آنان آسان تر صورت گيرد.
10- مربي بايد مطالعاتي در باره مسائل ايمني و بهداشتي كودكان داشته باشد تا بتواند در حد امكان انواع بيماريهاي كودكان بالاخص امراض مسري را تشخيص بدهد.
11- مربي بايد بداند كه كدام يك از كودكان دوره آمادگي را طي كرده اند.
12- مربي تازه كار بايد زير نظر مربي با تجربه اي كارورزي كند، تا با روش موثر در پرورش كودكان آشنايي پيدا كند.
13- مربي بايد اطلاعات وسيعي در زمينه هاي روانشناسي تربيتي، روشهاي مختلف تعليم و تربيت ، معلومات اجتماعي، معلومات عمومي، روانشناسي كودك و نوجوان داشته باشد و علاوه بر اين در زمينه علوم، رياضيات ، ادبيات ، هنرهاي خاص كودكان اطلاعات كافي داشته باشد.
14- معلم دبستان به خصوص معلم كلاس اول بايد به اين نكته پراهميت توجه داشته باشد كه مانند پدر و مادر مهربان نسبت به كودك و سرنوشت او علاقمند و دلسوز براي يادگيري او باشد و مشابهتي بين جو كلاس و محيط خانواده ايجاد كند.
15- معلم در سطح ابتدايي بايد علاوه بر روش تدريس مهارتهاي اساسي (خواندن ، نوشتن، حساب كردن از روش تدريس در تمام كلاسهاي ابتدايي و در تمام دروس مربوط به آموزش ابتدايي اطلاع كاملي داشته باشد زيرا نقش معلم كلاس اول در اين دوره از اهميت بيشتري برخوردار است.
16- معلم بايد راه شناخت استعداد، و كمك به شكوفايي آنها را بداند و با اطلاع از اصول تربيت بدني نسبت به پرورش مهارتهاي بدني و توسعه عادات بهداشتي كودكان اقدام كند.
17- معلم بايد خود به فضايل اخلاقي آراسته باشد تا بتواند نسبت به پرورش فضايل اخلاقي كودكان اقدام كند.
18- معلم بايد خود داراي قوه ابداع و خلاقيت باشد تا بتواند در كودك توانايي خلاقيت و نوآوري ايجاد كند.
19- معلم بايد پلي بين مدرسه و خانواده برقرار سازد. (تبادل اطلاعات)
20- معلم موفق معلمي است كه بتواند از تكنولوژي (وسايل كمك آموزشي) يا هر وسيله ساده و ابتدايي حداكثر استفاده را كند.
21- منظم بودن يكي از صفات انسانهاي وارسته است بنابراين يك معلم خود بايد الگويي از نظم و انضباط در همه حالات و رفتار و مقررات اجتماعي باشد، تا دانشآموزان از وي پيروي كنند.
22- عدم اغماض درمورد خطاهاي نابخشودني لازم است زيرا همان گونه كه سخت گيري و شدت عمل كودك را لجباز و بدبين بار مي آورد تسليم در برابر خطاها و لغزشهاي عمومي او ايشان را لوس بار مي آورد بنابراين او را با تنبيه هايي كه زيان بخشي نباشند مجازات كرد.(نديمي ـ بروج ، 1372 ص 78)
تاريخچه جنسيت
مشكل است كه يك مقوله اجتماعي پايدارتر و جاافتاده تر از جنسيت تصور كرد. همان طور كه مكوبي (1988) بيان داشته است تمام زبانهاي شناخته شده دنيا اصطلاحهاي خاصي براي تشخيص مساله جنسيت به كارمي برند و تمام جوامع به طريقي نقش هايي را براي زنان و مردان در نظر گرفته اند(نقل از بيرنات 1991 ص 65). همچنين يكي از مباحث مهم در روانشناسي موضوع جنيست است. اگر چه كتابها و مقالات زيادي روي اين موضوع حتي قبل از سال 1900 نگارش شده است ولي از نظر كمي حجم بيشتر مطالعات انجام شده مربوط به قرن بيستم است. مدتها اين تصور حاكم بود كه زنان عموما در همه زمينه ها از مردان ضعيف ترند. از سال 1900 به بعد روانشناسان دريافته اند خود شواهدي پيدا كردند كه به حمايت از بحث هاي مربوط به زنان اختصاص داشت. پژوهشهاي كه در خلال سالهاي 1930 انجام مي گرفت روي درك بهتر از مووضع جنسيت دور مي زد. يكي از راهبردهاي اين پژوهشها مربوط به تلفيق مقوله هاي مجزاي جنيست بود. از جمله اين كه مردان و زنان روي مقياس مربوط به «زنانگي ـ مردانگي» چقدر به صورت متفاوت پاسخ ميدهند. كامل ترين و دقيق ترين تلاش در اين زمينه به وسيله ترمن و ميلز (باغملايي 1374 ص 20) انجام گرفته است: از جمله مهمترين تمايزاتي كه مردان و زنان در مقياس زنانگي ـ مردانگي داشتند عبارت بود از اين كه مردان ، افرادي ”جسور” متمايل به”ابراز وجود” ”بي باك” و داراي رفتار ”خشن ” بودند. و زنان درااي خصوصياتي مثل ”همدردي” نشان دادن، ”دلسوز بودن” و به 0طور كلي ”عاطفي تر” از مردان قلمداد ميشوند. در طول دهه 1950 مطالعات نشانگر آن بوده است كه زنان بيشتر به كارهاي ادبي ، خدمات اجتماعي و مشاغل دفتري مي پرداخته اند و مردان بيشتر به كارهاي علمي و فروشندگي روي مي آوردند(گيج و برلاينر ، ترجمه خوي نژاد و همكاران 1374) . همچنين از دهه 19500 به بعد تاكيد روي نقش هاي جنسي و هويت جنسي بود، در اين جا قبل از آن كه مفاهيم نقش جنسي و هويت جنسي را مورد بررسي قرار دهيم به تصورات قالبي كه راجع به جنسيت وجود دارد اشاره ميشود.
تعريف تصور قالبي جنسي : «تصور قالب جنسي به صورت گروهي از خصوصيات شخصيتي و نقش هايي كه معمولا به مردان و يا زنان نسبت داده ميشود، تعريف ميشود. (بنت و بست1975) به طور كلي مطالعاتي كه تا دهه 1960 انجام گرفته بود، بيشتر به گزارش هايي مربوط مي شد كه تصورات قالبي بر عليه زنان را مورد بحث قرار داده بودند. ديوكس و لويس (1984) اين بحث را پيش كشيده اند كه تصور قالبي جنس مشتكل از عناصري مثل ويژگي هاي مربوط به شخصيت ، خصوصيات شخصي ، فيزيكي، نقش ها، شغل و جهت گيري نقش جنسي است. اگر چه اين عناصر نسبتا مستقل هستند ولي در يك نظام عمل ميكنند. بر اين اساس تصور قالبي جنس پذيرفته شده مربوط به زنان اين است كه زنان را به عنوان موجوداتي ضعيف، وابسته و آسيب پذير درنظر گيرند. در مطالعه اي كه به وسيله گلدبرگ (1967 ، نقل از ميشل انجام گرفت،پيش داوريهاي زنان، راجع به زنان ديگر در حوزه هاي شناختي و حرفه اي را مورد بررسي قرار داد. گلدبرگ در اين پژوهش از تعريف آلپورت از پيش داوري كه ”تحريف ادراك و تجربه” در نظر گرفته بود استفاده كرد. گلدبرگ اين فرض را پيش كشيد، كه وقتي شرايط يكسان در نظر گرفته شود، زنان كارهاي حرفه اي و تخصصي را بيشتر از آن مردان ارزيابي ميكنندتا زنان. جكسون 1982 اين بحث را مطرح ميكند كه تصور قالبي جنسي به طور عجيبي با قدرت و تسلط همبستگي دارد و اين جنبه هم از نظر رواني و هم از نظر بدني حائز اهميت است. به اين معنا كه تصور قالبي جنسي براي مردان تاكيد بر روي توانايي، قدرت و فعاليت فيزيكي است ولي درباره زنان، تصور قالبي آن است كه آنان موجوداتي غير فعال و ضعيف هستند.(محمدي باغملايي، 1374 ص 19)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.