پایان نامه میزان تفکر ابداعی دانش آموزان پایۀ سوم دبیرستان
مقدمه
جهاني شدن رويدادي تاريخي است كه از دهه 90 ميلادي به منزله ي پديده اي شگرف در غرب زاده شد. شعاع اثرگذاري اين پديده به همراهي فناوري اطلاعا و ارتباطات شتاب و گستره بيشتري مي يابد به گونه اي كه لايه هاي عميق تر انديشه، رفتار، نگرش ها و فرهنگ هاي ملل را تحت استيلاي خود قرار مي دهد ( فقیهی ، 1384 ).
فرآيند جهاني شدن به ويژه در قلمرو آموزش و پرورش به طور اجتناب ناپذيري متأثر از شرايطي است كه در ممالك پيشرفته جهان براي توسعه و استقرار نظام آموزش نوي خود در جهت پاسخگويي به احتياجات و حوائج منطقه اي كلي و به گونه اي فراگير در سطح جامعه جهاني مهيا كرده اند. بدون توجه به چنين واقعيتي درك چگونگي منشاء و سرآغاز و سرانجام تكوين فرايند جهاني شدن آموزش و پرورش ميسر نيست ( آقازاده، 1383 ) .
رویکردهای آموزش و پرورش
بدون ترديد در آستانه قرن بيست و يکم نظام آموزش و پرورش با مشکلات متعدد و اضطراب بسياري بويژه در ارتباط با جامعه، اقتصاد و فرهنگ روبروست. در زمان ما در کلي ترين تقسيم بندي ها رويکرد های متفاوتی را مي توان در سياستهاي آموزش و پرورش کشورها مشاهده نمود.
رويکرد نخست هدف از آموزش و پرورش و فرايند ياددهي و يادگيري را در محدوده
دست يابي به نتايج و بهره دهي بهتر و قابل سنجش در کار آموزش و پرورش، از راه علمي کردن هرچه بيشتر مباني آن مي داند. در اين گزينش سعي مي شود آموزش و پرورش هرچه بيشتر به علوم تجربي نزديک شود و در اين ميان نسل جديد به منزله ابزاري براي تامين اهداف از پيش تعيين شده جامعه پرورش يابند. (دلورز،1380،به نقل ازافتخارزاده ص27)
اما در رويکرد دوم: هدف نظام آموزش و پرورش دست يابي به شناختي کلي از انسان به عنوان يک واحد زيستي، رواني- اجتماعي- تاريخي و در حال رشد است که تماميت خويش را زماني تحقق مي دهد که همه ابعاد او از نظر جسمي، ذهني، عاطفي ، اخلاقي و … به طور يکپارچه مورد توجه قرارگيرد. (همان منبع)
براي اين که يادگيري و آموزش در زندگي انسانها بويژه کودکان و نوجوانان ارزش معناداري داشته باشد. نه فقط بايد در فرايند رسمي يادگيري- ياددهي، یادگیری مهارتها به صورتي که معمولا انجام مي شود، صورت گيرد بلکه فراتر از آن، بايد به تشکيل شخصيت آنان و شکل دادن به
ارزش هاي انساني مرتبط گردد. به عبارت ديگر، آموزش بايد به فرهنگ توسعه انساني تبديل شود يعني اقدام انساني مبتني بر ارزش ها که توانايي اخلاقي، روحي و فکري را براي حل مسائل توسعه به صورت انساني درآورد ( دلورز، 1380، به نقل از افتخارزاده ، ص 27 ).
باقری (1383)، رویکردهایی را که باید در آموزش و پرورش در کشورهايي که در معرض چالش هاي جهاني شدن و تحولات پديد آمده از فناوري اطلاعات اند، بايد رويکردهاي زير را برگزيند را به قرار زیر فهرست کرده است .
1 ) تاکيد بر جامعيت آموزش و پرورش : آموزش و پرورش بايد شامل باشد و تمامي زندگي آدمي را دربرگيرد. در جهاني که فناوري در آن شتابان تغيير مي کند و دانش به نحو روزافزون توليد مي شود، آموزش و پرورش بايد بيش از مجموعه اي خاص از اطلاعات را تعليم دهد. آموزش و پرورش بايد به بسط و شکوفايي قابليتهاي آدمي بپردازد. (باقری،1383)
- دسترسي فراگير به آموزش و پرورش : آموزش و پرورش بايد در هر مکان و زمان در دسترس باشد و مربيان براي آموزش در معرض باشند. بايد به يادگيري مداوم (از طريق اينترنت و تلويزيون و کلاس درس) دسترسي داشته باشد و آموزش و پرورش براي توسعه يادگيري مداوم با بخش هاي اقتصادي و موسسات در تعامل قرارگيرد. . (همان منبع)
3) تاکيد بر تفکر نقاد: آموزش و پرورش بايد تاکيد خود را بر تفکر نقاد، ارتباط و حل مسئله معطوف سازد و صرفا به انتقال دانش و معرفت بسنده نکند؛ بلکه دانش آموزان را مهياي برخورد با مسائل جديد کند. . (همان منبع)
4) تربيت شهروند جهاني: آموزش و پرورش بايد مهياي پرورش شهروند جهاني باشد؛ شهروندان آينده نه تنها بايد از تاريخ، فرهنگ و زبان خويش آگاه باشند، بلکه براي کار در جامعه جهاني، نيازمند دانش وسيع درباره تنوع فرهنگ ها و مردم هستند. افرادي که چشم اندازشان قوم گرايانه است؛ فاقد فهم مناسب از تفاوت هاي فرهنگي و قوم اند. . (همان منبع)
5) تمرکز بر مفاهيم انتزاعي:برخي از چالش هاي دانش، تعليم و تربيت و يادگيري در اين دوره، توانايي فراگيران امروز براي آشنايي و کنارآمدن بيشتر با مفاهيم انتزاعي و موقعيتهاي نامعين است. امروزه بيشتر محيط دانشگاهي، دانش آموزان را با مسائل مهيا مواجه مي کنند، آنگاه حل آن مسائل را از ايشان مي خواهند. واقعيت اقتصاد جهاني (مبتني بر اطلاعات و دانش) آن است که مسائل به ندرت به وضوح تعريف مي شوند. اين خصيصه آنهايي را که طالب شغل ارزشمند هستند، ملزم
مي کند که جستجوگر مسائل باشند، اطلاعات ضروري را گرد آورند و تصميم ها و گزينه هايي را انتخاب کنند که مبتني بر واقعيتهاي نامعين پيچيده است. . (همان منبع)
- استفاده از رويکرد کل گرايانه (در مقابل رويکرد گسسته): بخش اعظم تعليم و تربيت و محيط يادگيري امروز به رشته هاي علمي بسيار غيرقابل انعطاف تقسيم شده که بر واحدهاي گسسته تحقيق تاکيد دارد، مع الوصف جامعه، اطلاعاتي در حال ظهور و اقتصاد جهاني نيازمند درک کل گرايانه درباره نظامهاي تفکر است، به صورتي که شامل نظام جهاني و اکوسيستم هاي تجارت شود. بدين سان رويکردهاي تحقيق بين رشته اي امر خطيري درنظر گرفته مي شوند تا بتوان به درک
جامع تري از واقعيت پيچيده اي که اينک نظام جهاني با آن مواجه است، دست يافت.(باقری،1383) - ارتقاء توانايي دانش آموزان براي دست ورزي نمادها: سمبل ها نمودهاي به شدت انتزاعي بخشي از صورت عيني واقعيت هستند. اشتغال به شدت مولد در اقتصاد کنوني، مستلزم آن است که فراگير دائما با سمبل هايي مانند اصطلاحات سياسي، حقوقي و تجاري سروکار داشته باشد. (مانند حقوق مالکيت معنوي) و پول ديجيتالي (در نظام هاي مالي و مفاهيم حسابداري)، در گذشته کارگزاران آموزشگاهي اغلب خودشان را در مقام حکيمان خردمندي در صحنه مي ديدند که نقش شان انتقال داده ها، اطلاعات، دانش و حکمت به دانش آموزان منتظر و مشتاق است. آنهايي که ذهنهايشان ظرف هاي خالي است که منتظر پرشدن است، مع الوصف حتي اگر اين واقعيت درست بود. فروشگاه معرفت جهان به صورت رو به تزايدي نرخ جهشي دارد و هيچ فردي به تنهايي اميد آن را نمي تواند داشته باشد که به صورتي مناسب و ممکن فهم جامعي در باب يک رشته را با خود حمل کند. يا آن که چنين فهمي را اغلب دانش آموزان جذب کنند. جهاني شدن اقتصاد و الزامات همراه با آن بر نيروي مستلزم تعليم و تربيتي متفاوت است که توانايي يادگيران را براي دستيابي، ارزيابي، انتخاب و کاربرد دانش و نيز تفکر مستقل در به کارگيري قضاوت مناسب و همکاري يادگيران در معني بخشيدن به موقعيتهاي جديد ارتقاء دهد. هدف تعليم و تربيت به هيچ وجه صرفا حمل مجموعه اي از دانش نيست بلکه مقصد آن آموزش چگونگي يادگيري حل مساله و ترکيب امر قديم و جديد است (تافلر ،بی تا، باقری، 1383، ص 54) .
آموزش و پرورش بر روی یک وظیفه کم اهمیتتر مغز انسان یعنی حافظه تأکید میکند، در حالیکه از وظیفه اصلی آن یعنی «تفکر» غافل است (گلاسر، 1925 ، به نقل از حمزه ،1380، ص 75).
گستردهترین نوع تفکری که در آموزش بکار رفته، تفکر برای حل مسائلی است که پاسخهای معین و صریح دارند. نوع دوم تفکر، تفکر در مسائلی است که جواب صریح و معین ندارند ولی این نوع تفکرات بخش کوچکی از برنامههای آموزشی را تشکیل میدهند. نقد هنری یا تفکر انتقادی نوع سوم است و آن تفکری است که به ارزیابی انتقادی از ادبیات ، هنر، موسیقی ، سینما یا تلویزیون منتهی میشود و با تأکید اندکی بر برخی دبیرستانها وجود دارد . (گلاسر، 1925 ، به نقل از حمزه ،1380، ص 75).
چهارمین نوع از تفکر به نقد هنری یا تفکر انتقادی نزدیک است و تفکر خلاق نامیده میشود ، طبق این تفکر باید فرصت محصلان برای خلاقیت در هنر،موسیقی، نمایشنامه یا ادبیات و حتی سینما و تلویزیون بیش از این زمانی باشد که هم اکنون در اختیار دارند. (همان منبع)
در نظام آموزشی ما موضوعهایی که به خلاقیت نیاز دارند عموماً از اهمیت افتاده و غیرعملی به شمار رفته است، در حالیکه اغلب میتواند مستقیماً به ایجاد انگیزه و درگیر نمودن محصلان با مسائل منتهی شود و ارتباط بسیار مهمی توفیق محصلان دارد (گلاسر ، 1925، به نقل از حمزه ، 1380،
ص 83) .
وظیفه اصلی معلم، آموزش نحوه فکر کردن و روش حل مسئله است. دانشآموز باید مهارت فکر کردن و زندگی کردن بیاموزد (همان منبع) .
بافت جديد آموزش و پرورش
توسعه آموزش و پرورش در وسيع ترين معني ضمني آن، ديگر همانند گذشته از طريق تحريکات درون زا صورت نمي گيرد، بلکه نسبت به فشارهاي بيروني حساس تر شده است
( ا فتخارزاده ، 1380 ).
اين آهنگ در طي دهه هاي آينده تحت تاثير شماري از پيشرفتهاي عمده اي که نظرگاه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي مناطق و کشورهاي مختلف جهان را تغيير مي دهد بعدها رو به گسترش خواهدنهاد و براي تحقق آنها مشارکت هرچه بيشتر آموزش و پرورش مورد نياز است. از مهمترين عوامل اين پيشرفتها که همگي به آموزش و پرورش باز مي گردد. آنهايي هستند که به روشني تعيين شده اند که در اين جا بطور خلاصه به بيان آنها خواهيم پرداخت. اين عوامل با کمک يکديگر، بافت جديدي را براي آموزش و پرورش فراهم مي سازند که مسئولين برنامه ريزي و طراحي پيشرفت هاي بعدي نمي توانند آن را ناديده انگارند. (همان منبع)
– اولين عامل، اجتناب ناپذيربودن رشد دانش و اطلاعات است که تنها مشخصه آموزش و پرورش و يادگيري بوده و پيشرفت فرهنگي و علمي جوامع در بستر آن شکل مي گيرد. عامل فوق بطور فزاينده اي در تمامي ابعاد زندگي اجتماعي و اقتصادي نفوذ مي کند و يکي از ضرورتهاي اساسي اقتصادي و رقابت ميان کشورهاست. اين امر بطور اخص در کشورهاي صنعتي پيشرفته قابل مشاهده است. اشباع اطلاعاتي جوامع امروزي که تحت سيطره رسانه ها قراردارند، مشکلات جديدي را براي مدارس پديد مي آورد. مدارس ديگر توليد کننده و يا انتقال دهنده عمده اطلاعات نيستند، بايد ياد بگيرند که چگونه از ارزش آموزشي اطلاعات پيرامون خود بهره برداري نمايند و چگونه توانايي تمايز قائل شدن ميان انبوه منابع اطلاعاتي را که هر روز دانش آموزان در معرض آن قرار
مي گيرند در آنان ايجاد نمايند (همان منبع) .
– عامل دوم، تغييرات فن آوري است که با آهنگ شتابان ادامه خواهديافت. ميزان اين تغييرات در مناطق مختلف جهان يکسان نيست، اما در همه جا تاثير روزافزون را بر تمامي ابعاد زندگي برجاي مي گذارد. خصوصا اين که پي ريزي مجدد ساختار اقتصادي را به پيش مي راند و اغلب عواقب اجتماعي دردناکي را به بار مي آورد که با تغييرات ملازم با آن در بازارهاي کار، شرايط شغلي و مهارتي بويژه تحت تاثير فن آوري هاي اطلاع رساني فراوان و نقش مهمترين که بخش خدمات در اقتصاد اشغال مي نمايد، عجين مي گردد. ( ا فتخارزاده ، 1380 ).
در تمامي اين موارد آموزش و پرورش نقش هدايت کنندگي دارد. آموزش و پرورش مهارت و تخصص را در کارگران ايجاد و به روز مي سازد و اين چيزي است که براي يک نيروي کار قابل انعطاف که بايد توانايي پاسخگويي به تغييرات مداوم ناشي از پيشرفتهاي را فن آوري داشته باشد، ضرورت دارد. اين نقش بايد در ارتباط با محيط کار بيشتر عملي شود و ميان تحصيل رسمي و آموزش و يادگيري حرفه محور که از ضروريات مبارزه با اشکال جديد بي سوادي کاربردي که دستاورد تغييرات تکنولوژيکي است، پيوندهاي جديدي ايجاد نمايد ( افتخارزاده ، 1383 ).
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.