پایان نامه بررسي وابستگي به ديگران و ارتباط آن با عزت نفس در دانشجويان رشته علوم تربيتي و روانشناسي
مقدمه:
هدف از اين پژوهش بررسي وابستگي به ديگران و ارتباط آن با عزت نفس در دانشجويان رشته علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه پيام نور لامرد بوده است. جامعه آماري اين پژوهش را كليه دانشجويان دختر و پسر دانشگاه پيام نور شهرستان لامرد در سال تحصيلي 91- 1390 و نمونه آن را 30 نفر از اين دانشجويان كه به روش نمونهگيري تصادفي ساده انتخاب شده، تشكيل ميدهد. ابزار مورد استفاده در اين پژوهش عبارتاند از: پرسشنامه عزت نفس . طرح پژوهش از نوع همبستگي است. به منظور تجزيه و تحليل دادهها علاوه بر روشهاي آمار توصيفي، نظير ميانگين و انحراف معيار، از روش آمار استنباطي همانند ضريب درصدي استفاده شده است.
نتايج بدست آمده از پژوهش حاضر از قرار زير است: بین جنسیت و وابستگی به دیگران رابطه وجود دارد .
بین رشته تحصیلی و وابستگی به دیگران رابطه وجود دارد.
بین جنسیت و عزت نفس رابطه وجود دارد.
بین رشته تحصیلی و عزت نفس رابطه وجود دارد.
بین وابستگی دانشجویان دختر و عزت نفس آنها رابطه وجود دارد.
بین وابستگی دانشجویان پسر و عزت نفس آنها رابطه وجود دارد.
بین وابستگی به دیگران دانشجویان رشته تحصیلی روان شناسی و عزت نفس آنها رابطه وجود دارد.
بین وابستگی دانشجویان رشته تحصیلی علوم تربیتی و عزت نفس آنها رابطه وجود دارد.
بین وابستگی دانشجویان و عزت نفس آنها رابطه وجود دارد.
مقدمه
به يك معنا ، تربيت كردن ، رها كردن آدمي از بسته ها و وابستگي ها و آزاد كردن او از قدرت ديگران و آشنا ساختن وي با قئرتي است كه دارد. با اين تعريف ، تربيت « فتح مداوم » است ؛ فتح وجود خويشتن و آزادي از قيد و بندها ي اسارت بار و تحميلي اي كه از جناب بزرگ سالان براي رام كردن و مطيع كردن بي چون و چرا ، به بهانه ي تاديب و تربيت كودك اعمال مي گردد.
فرد تربيت شده كسي است كه بداند و بتواند با « عقل خود بنياد » نيروهاي شبه حيواني طبيعتش را تعالي بخشد . به عبارتي ديگر ، تربيت ياري كردن فرد است تا به شخصيت آزاد و مقتدري كه همان موجود اخلاقي و فطري است برسد يا بهتر بگوييم آن را در خود بسازد .
ولي به نظر مي رسد كه در بيشتر خانواده ها ، چه در جهان سوم و چه در جهان پيشرفته و مدعي ترقي و آزادي ، سعي دارند كودك را با « وابستگي » ، « و اماندگي » ، اطاعت پذيري مطلق ، خوپذيري به وضع موجود و …. همراه سازند. در چنين شرايطي است كه تربيت به جاي رها كردن؛ به جاي فتح مداوم ، اسارت مداوم ؛ به جاي آزادي از خود ، اسير شدن در خود ؛ به جاي احترام به انضباط اجتماعي ، تظاهر به آداب اجتماعي ؛ به جاي كشف شخصيت خود اكتساب و تقليد از شخصيت ديگران ؛ به جاي خود يابي ، ديگر يابي ؛ به جاي خود اتكايي ، ديگر اتكايي ؛ به جاي خود پيروي ، ديگر پيروي ؛ به جاي خود نظم جويي ، نظم نمايي ؛ به جاي خدا محوري ، خود مداري و به جاي خود رهبري ، خود خواهي است. پيداست كه چنان چه شق دوم بر نظام تعليم و تربيت يك جامعه حاكم شود ، حاصل و محصول اين تربيت ، وابستگي و زندگي انگلي نسل آن جامعه است.
انساني كه از خود آزاد نشده است به ديگري وابسته مي شود و انساني كه از درون باز نشده است ، دنياي برون را بر خود مي بندد و عزت نفس از جمله مفاهيمي است كه در چند دهه اخير مورد توجه بسياري از روان شناسان و پژوهشگران قرار گرفته است اما از نظر قدمت تاريخي اين موضوع در مباحثي كه علماء و فلاسفه تعليم و تربيت در گذشته داشته اند به چشم مي خورد. در طول هزاران سال گذشته گزارش هاي تاريخي نظريات فلاسفه و شاعران داستانها و افسانه ها گواه براني مطلب است كه انسان داراي اين نياز است كه خودش را خوب بداند و تمام كاركردهايش را اخلاقي و منطقي جلوه دهد در طول صد سال گذشته نيز بسياري از روان شناسان اين نظريه را پذيرفته اند كه انسان داراي نياز به عزت نفس است ( مانند آدلر 1930 ؛ آلپورت 1937 ؛ را جرزه 1959، ساليوان 1953 ؛ هورني ف 1937؛ جميز ، 1890؛ مزلو ، 1970 ؛ مورخي ، 1947 ؛ رانك ، 1959) از ميان اين افراد «كارن هورني » روشي را كه به واسطه آن افراد تلاش مي كنند يك خود پنداره مطلوب از خويش به دست آورده از آن دفاع نمايند مورد بحث قرار داده است.
در مطالعاتي كه توسط استبنك (1972) انجام شد ، ارتباط متقابل بين عزت نفس و تصور فرد از توانايي خود ، مورد تاثير قرار گرفته . بدين معني كه اگر ميزان عزت نفس كاهش يابد احساس ضعف و ناتواني در خرد به وجود مي آيد و بر عكس با افزايش ميزان عزت نفس احساس توانمندي وارز شمندي در فرد احياء شود و تغييرات مثبتي چون افزايش پيشرفت تحصيلي ، افزايش تلاش براي كسب موفقيت ، داشتن اعتماد به نفس ، بلند همت بودن تمايل به داشتن سلامت بيشتر ، لذت بردن از روابط با ديگران و پيش بيني مثبت نسبت به موفقيت هاي بعدي ، در او پديدار مي شود.
بيان مساله
وابستگي به ديگران تاثير عميقي بر زندگي انسان دارد و او را در زندگي سر در گم مي سازد افرادي كه وابستگي به ديگران در كارهاي روزانه ، در اهدافشان و شكست ها و موفقيتهايشان متگي به افرادي هستند كه با آنها همكاري لحظه به لحظه داشته باشد در نتيجه عزت نفس اين افراد و احساس رضايتشان از زندگي به آن شخص كه به او وابستگي دارند بستگي دارد و به اين افراد تحت سلطه ديگران قرار مي گيرند بنابه توصيه متخصصان براي داشتن زندگي سالم و بارور بايد قوي و مستقل شد با توجه به اهميت و ضرورت مسئله وابستگي به ديگران و كمبود عزت نفس و تاثير آن در زندگي فعلي و آينده انسان بررسي همه جانبه اين دو مقوله مي تواند دست آويز مهم و مناسبي براي آگاهي افرادي كه به نوعي از وابستگي به ديگران رنج مي برند قرار گيرد . در همين راستا پژوهش حاضر به منظور بررسي وابستگي به ديگران و تاثير عزت نفس بر زندگي انسان انجام شده است كه رابطه اين دو مقوله در دو گروه دانشجويان رشته روانشناسي و علوم تربيتي با يكديگر بررسي شده است .
ضرورت و اهمیت تحقیق
آگاهی ما از وابستگی و خطرات آن در زندگیمان تاثیر مفید دارد و تلفگری برای کسانی محسوب می شود که به نوعی آشنایی کافی با این اختلال ندارند
عده ای از افراد هستند که شخصیت و ابسته ای دارند و به دلیل اینکه نمی توانند به طور مداوم در تماس با شخص مورد علاقه شان باشند به موفقیتی دست پیدا نمی کنند و روز به روز افسرده تر می شوند و دلیل ناتوانا ییها و شکستها ی خود را به بخت و روز گار که با آنها همراه نیست می دانند اما اگر به خود بیایند متوجه حال خود به گونه ای شخصیتشان با وجود شخص دیگر آمیخته شده است میشوند.
و عزت نفس خود را از دست داده اند با توجه به اهمیت موفقیت در زندگی امروزه و نیاز افراد به داشتن همت والا برای رسیدن به هدفها یشان موضوع وابستگی اهمیت بسیاری پیدا می کند.
در اهميت عزت نفس همين بس كه رضايت ما از زندگي شديداً به احساسات ما در مورد ميزان ارزش خويشتن بستگي دارد. به طوري كه هرگاه افراد احساس كنند عزت نفسشان در معرض خطر قرار گرفته است سعي مي كنند تا با استفاده از انواع رفتارها و راهبردها احساس ارزشمندي خويش را حفظ كرده از خود دفاع كنند به عنوان مثال آپسار (1975) دريافت بعد از آنكه آزمودني به واسطه انجام يك سلسله رفتارهاي ناپخته در برابر يك مستمع خجالت زده شدند ، سعي كردند تا با انجام يك يا چند كار مفيد (حتي اگر هيچ مدركي وجود نداشته باشد كه رفتار هاي ناپخته آنها مي تواند حاكي از ميزان ارزش آنها باشد ) چهره موجهي از خود به خود و ديگران نشان دهند همچنين و تمجيد قرار مي دهند خوششان آمده نسبت به آنها واكنش مثبت نشان مي دهند ، در حالي كه از كساني كه با آنها مخالفت مي كنند بدشان آمده ، نسبت به آنان واكنش منفي از خود بروز مي دهند .
بكر معتقد است كه نياز به عزت نفس فقط از آن انسان است و وجود آن بدان دليل است كه انسان داراي استعداد نماد سازي و تفكر است . وي اضافه مي كند كه اين نياز در انسان از ابتداي طفوليت تا هنگام مرگ وجود دارد ، و عمدتاً به اين شكل است كه احساس ارزشمندي كودك از عشق و محبتي كه والدين به او ابراز مي دارند ناشي مي شود و آنگاه خود والدين نيز به واسطه وجود فرزندانشان در خود احساس جاودانگي وابديت مي كنند.
اهداف تحقيق
هدف اصلي از پژوهش حاضر عبارت است از بررسي وابستگي به ديگران و كمبود عزت نفس در دانشجويان دورشته روانشناسي عمومي و جغرافيا در دانشگاه پيام نور مركز لامرد مي باشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.