پایان نامه بررسی رابطه میان رضایت مندی زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول و مادران کودکان سالم
چکیده:
هدف این تحقیق بررسی رابطه میان رضایت مندی زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول و مادران کودکان سالم در سال تحصیلی 1390-1389 می باشد . در پژوهش حاضر سه فرضیه مطرح می باشد که عبارتند از : 1-بین رضایت زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول رابطه معناداری وجود دارد .2- بین رضایت زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان سالم رابطه معناداری وجود دارد .3-بین رضایت زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول و مادران کودکان سالم تفاوت معناداری وجود دارد .
با توجه به اینکه جامعه آماری ،رضایت مندی زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول و مادران کودکان سالم می باشد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای ، 30 نفر شامل 15 نفر مادران کودکان معلول و 15 نفر مادران کودکان سالم از میان آنها انتخاب شدند . رضایت مندی زناشویی با استفاه از پرسشنامه انریچ و سلامت عمومی آنها با استفاده از پرسشنانه scl-90-r مورد بررسی قرار گرفت . برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی مانند میانگین ، واریانس ، انحراف استاندارد ، میانه و نما استفاده شد و برای بررسی فرضیه ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید .
نتایج تجزیه و تحلیل ها و بررسی داده ها نشان می دهد که بین رضایت زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول رابطه معناداری وجود دارد .همچنین بین رضایت زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان سالم رابطه معناداری وجود دارد .ولی بین رضایت زناشویی و سلامت عمومی مادران کودکان معلول و مادران کودکان سالم تفاوت معناداری وجود ندارد.به عبارت دیگر دو فرضیه اول رد نشد ولی فرضیه سوم رد شد .
مقدمه
ازدواج از ضروریات زندگی انسان به شمار می رود و هدفها و نیازهای بی شماری را تامین می کند . از جمله مهمترین اهداف ازدواج می توان نیل به آرامش ، تامین نیازهای جنسی ، بقای نسل ، تکامل فردی و اجتماعی ، سلامت و امنیت فردی و اجتماعی و سرانجام تامین نیازهای روانی – اجتماعی را نام برد .
بعلاوه خانواده اساساً یک کانون کمک ، تسکین ، التیام و شفابخشی است .کانونی است که باید فشارهارهای روانی وارد شده بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند . اگر محیط خانواده ، محیط سالم و سازنده ای برای اعضای خود باشد و نیازهای جسمی و روانی آنها را برآورده کند کمتر ممکن است به نهادهای درمانی خارج از خانواده احتیاج پیدا کند .
از طرفی ، خانواده زمینه ساز بهداشت روانی فرد ، جامعه و نسل آینده است .افراد یک خانواده به ویژه زن و شوهر میتوانند عمیق ترین تجربه های عشق و علاقه ، صمیمیت و آرامش را در محیط گرم خانواده بیابند . در عین حال که می توانند عمیق ترین نفرتها و بی علاقگی ها و انواع ضربه های جسمانی و روانی را در خانواده متحمل شوند .
خانواده و روابط حاکم بین اعضای آن مسئله ای است که از دیر باز مورد توجه بشر بوده است و پایه های اساسی آن را پیوند مقدس و سنت دیرینه ای تشکیل می دهد که در آن دو فرد بر اساس یک تعهد قانونی ، شرعی و عاطفی با هم پیمان می بندند . این رابطه فقط برای تمایلات آنی نیست بلکه زندگی آینده و خوشبختی زن ، مرد و فرزندان آنها بر اساس این پیوند پایه گذاری شده است .
در واقع هر خانواده را باید خشت بنای جامعه ،کانون اصلی سنت ها ، رسوم ، ارزش های والا و مورد احترام ، شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط خویشاوندی ،مبدا بروز و ظهور عطوفت انسانی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد ، مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح انسانی به حساب آورد . ساخت خانواده و نظام اجتماعی در مقایسه ، بر روی ساخت کل جامعه منعکس می شود و تکیه گاه و محور زندگی اجتماعی است . در حقیقت فرد در خانواده متولد می شود و در سازمان خانواده زندگی می کند و در واقع نیاز به خانواده ، روی می آورد و در پرتو زندگی خانوادگی سکون و آرامش می یابد . انسان بر اساس اراده الهی ، بطور فطری موجودی اجتماعی است . این ساختار اجتماعی در کوچکترین مقیاس خود ، در خانواده تجلی می یابد .
با توجه به اهمیتی که جوامع امروزی برای تداوم و بقاء سلامت و بهداشت روانی افراد جامعه قائل هستند بررسی و شناخت عواملی که منجر به پایداری و موفقیت ازدواج و سلامت روان می گردند ضروری به نظر می رسد. کشمکشهای خانوادگی یکی از دردناک ترین مسائل در اکثر جوامع بشری است. در اغلب موارد نارضایتی های ناشی از تضاد زناشوئی منجر به انواع مختلفی از حالات عصبی و روانی در اعضای خانواده می شود که به صورت بیماریهای روان نظیر زخم معده ، سردرد های عصبی ، ناراحتیهای قلبی اضطراب و افسردگی بروز می کند و این حالات ، واکنش طبیعی بدن نسبت به محیط و اوضاع غیر طبیعی می باشد.
دستیابی به جامعه سالم ، آشکار ا در گرو سلامت خانواده می باشد و تحقیق خانواده سالم ، مشروط به بر خورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است . از اینرو سالم سازی اعضای خانواده و رابطه ها یشان بی گمان اثر های مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت .
در تحقیق حاضر با عنایت به اهمیت ازدواج ، خانواده و رضایت زناشوئی و سلامت روان ، به بررسی رابطه زناشویی و سلامت روان می پردازیم تا با استناد به یافته های علمی و پژوهشی ، وجود یا عدم وجود رابطه در میان این دو متغیر را دریابیم بدان امید که یافته های این تحقیق در کنار یافته های دیگر محققین کشور در حوزه خانواده و سلامت روان راهی باشد برای ارتقاء میزان سلامت روان تک تک اعضاء جامعه که ضامن موفقیت و پیروزی در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی می باشد.
بیان مساله
بررسی تاریخچه اختلالات روانی نشان می دهد که همواره این اختلالات ، همراه و همزاد بشر بوده و هست و انسانها جهت پیشگیری و درمان آنها به شیوه های مناسب و نامناسب متوسل می شوند . امروزه بسیاری از تحقیقات و پژوهشهای انجام شده نشان می دهد بسیاری از بیماریهای جسمی از قبیل برخی از انواع سردردها ،معده دردها ، کمردردها و حتی پادردها هیچگونه علت جسمانی و فیزیولوژیکی ندارد و در حقیقت زیر بنای آنها عدم وجود سلامت روانی افراد است .
از طرفی ، از دیر باز خانواده بهترین و امن ترین مکانی بوده است که افراد برای گریز از فشارها و مشکلات اجتماعی و خستگی های ناشی از اشتغال به آن پناه می برند و انتظار دارند با برخورداری از محیطی آرام و مملو از محبت و صمیمیت ، مصائب اجتماعی را به فراموشی بسپارند و خود را برای فعالیت دوباره آماده سازند .
در دو درمان انسان ، هر دو در گرو چگونگی روابط و خصوصاً رابطه زناشویی است ؛ در گرو رسیدن به یک رابطه صمیمانه است ؛ رابطه ای که می تواند ضامن ابعاد گوناگون سعادت و حتی کمال انسان باشد. افراد فاقد رابطه صمیمانه ، اشخاصی منزوی هستند و معمولا از زندگی زناشویی ناخوشنودند ،از زندگی خود زنج می برند ،کمتر عمر می کنند ، در بطن اجتماع نیستند و معمولا در حاشیه بسر میبرند . بناب این سلامت روانی انسان تا حد زیادی در گروه یک ازدواج خوب و موفق است . تکمیل رشد و شخصیت انسان به کم و کیف روابط او بستگی دارد .رابطه صمیمانه، سکوی حمایتی و پناهگاه انسان در مقابله با دشواریهای دنیای واقعی است .
ضمن اینکه هر چه میزان رضایت میان همسران بیشتر باشد و این رضایت توام با محبت و صمیمیت بیشتری باشد نه تنها موجب استحکام پیوند زناشوئی خواهد شد بلکه سلامت و آرامش روانی بیشتر اعضای خانواده را فراهم خواهد کرد .
به نظر گاتمن[1] و دیگران 1994 ( به نقل از عبادت پور ،1379) رابطه زناشویی هسته مرکزی نظام خانواده است و اختلال در آن به منزله تهدیدی جدی برای بقاء خانواده می باشد .رضایت فرد از رابطه زناشویی به منزله رضایت وی از خانواده می باشد و رضایت از خانواده در حکم رضایت کلی از زندگی است . رابطه زناشوی مثبت ، پیش بینی کننده قوی جهت کیفیت زناشویی و رابطه منفی ملاک تشخیص زوجین مشکل دار است . ارتباط خشک و نفوذ ناپذیر یا غیر موثر ، پیش بینی کننده مهمی برای طلاق زوجین می باشد .
به عقیده فورگاس [2]،1985 (به نقل ازرسولی ،1380) زمانی که تعارض به میزان زیادی در زندگی زناشویی بروز نماید و زوجین نتوانند به نحو موثر با آن کنار بیایند ، پیامدهای منفی فراوانی برای سلامت روانی و جسمی زن و شوهر و فرزندان آنها به بار خواهد آمد که جنبه های مفید زناشویی را تحت الشعاع قرار می دهد ، البته وقوع تعارض زناشویی حتی در ازدواج های موفق ، امری عادی تلقی می شود و یک رابطه صمیمانه لزوماً مترادف یک درگیری عاطفی و رفتاری باخوشی نیست بلکه صمیمیت اغلب از طریق حل موفقیت آمیز تعارض زناشویی به گونه ای حاصل می شود که رضایت طرفین را در برداشته باشد . بنابر این نه خود تعارض ، بلکه نحوه کنار آمدن با تعارض است که می تواند مخرب یا سازنده باشد .
رابطه زناشوئی یکی از قویترین رابطه های انسانی است که کیفیت آن پیامدهای گوناگونی برای همسران ، فرزندان و دیگر اعضای خانواده و در نهایت جامعه دارد . هر چه تعاملها میان همسران بیشتر باشد مثلاً فعالیتهای بیشتری را بصورت مشترک انجام دهند و یا وقت بیشتری را در کنار یکدیگر بگذرانند و این تعاملها توام با محبت و صمیمیت بیشتری باشد زوجین از با هم بودن و رابطه زناشوئی ، رضایتمندی بیشتری خواهند داشت که نه تنها موجب استحکام پیوند زناشوئی خواهد شد بلکه سلامت و آرامش روحی و روانی اعضای خانواده را فراهم خواهد کرد .
[1] .GOTTMAN
[2] .FORGAS
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.