پایان نامه شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی
فهرست محتوا
مقدمه:
الف ) بیان مسئله:
طبق ماده 149 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392: «”هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده به نحوی که فاقد اراده یا قوه تمییز باشد مجنون محسوب میشود و مسئولیت کیفری ندارد”». جنون سلامت درک و شعور را از میان برده و دیوانه از ارزیابی، اندازهگیری و فهم نتایج امور و مسائل زندگی عاجز است، خوبی و بدی و سود و زیان و مصلحت و مفسده را ازهم تشخیص نمیدهد و معمولاً با نوعی هیجان روحی و پریشانی حال و آشفتگی همراه است. عدم تشخیص واقعیت از غیر واقعیت نیز مشمول این عنوان میشود. اختلالات ادراکی مانند تحریف ادراک و توهمات و اختلالات مربوط به محتوای تفکر مانند هذیان و همچنین اختلالات مربوط به هوشیاری نیز داخل در این معنی هستند. اختلال در قوه تمییز ناظر به حالاتی است که شخص توان تشخیص خوب و بد و مفید و مضر از همدیگر را ندارد و نمیتواند در امور مختلف قضاوت کند (رحمدل، 1384، ص 12). جنون همواره با علائمی نظیر از دست دادن تماس با واقعیت، اختلال ادراک، پیدایش سلوک کودکانه و قهقرائی، کاهش نیروی مهارکننده محرکها و تمایلات اولیه و بروز افکار غیرعادی که شامل انواع هذیانها و توهمات میشود قابل تشخیص است.
سابق بر ماده 149 قانون مجازات مصوب 1392، در قانون مجازات اسلامی مصوب سال 75 در ماده 51 نیز بر این موضوع تآکید شده بود، اما نوآوری که در قانون مصوب سال 92 وجود دارد مربوط به تبصره 2 ماده 150 میباشد که بیان میدارد: «” قوه قضاییه موظف است مراکز اقدام تآمینی را در هر حوزه قضایی برای نگهداری افراد موضوع این ماده تدارک ببیند و تا زمان شروع به کار این مراکز قسمتی از مرکز روان درمانی بهزیستی یا بیمارستانی موجود به این افراد اختصاص داده میشود “»، در نتیجه توجه خاص قانونگذار به این افراد و در نظر گرفتن شرایط و اقدامات خاص درمانی برای آنان میتواند درصد حائز اهمیتی از آمار جرائم بکاهد و پیامد آن کاهش هزینههای سنگینی است که سالانه به جامعه برای رفع آثار مخرب جرائم تحمیل میشود.
همیشه در جامعه افرادی هستند که بدون آنکه بخواهند و بدون داشتن نیت خیر یا شر، به خود و اجتماع آسیبهای گاه جبران ناپذیری وارد میکنند و وجود برخی اختلالات شدید روانی اراده کامل این نوع مجرمین را سلب کرده و آنها را به سوی ارتکاب اعمال خلاف قانون سوق میدهد.
از نگاه روانشناسان جدید، جرم نتیجه عدم تعادل شخصیت مجرم است که از واکنش متقابل عوامل روانی و بیولوژیکی ناشی میشود و این عدم تعادل روانی را عامل اختلالات روانی و شخصیتی در افراد میدانند که آنها را به سوی ارتکاب جرائم گوناگون سوق میدهد (رحمدل، 1384، ص 8). فروید عدم توازن بین نهاد و فراخود (اید و سوپراگو[1]) در کودکی که در اثر شرایط ناسالم و نامطلوب اجتماعی به وجود میآید را نوعی اختلال روانی و عامل سوق دهنده به سمت بزهکاری میداند (سیاسی، 1384، ص 54). روانشناسان مکتب فروید معتقدند که زمانی رفتار مجرمانه تحقق مییابد که نهاد نظارتناپذیر و بسیار فعال در ترکیب با فراخود کم فعالیت ظاهر میشود و در این بین شخصیت یا همان «من» بیتفاوت و بیاثر میشود و در راهنمایی رفتار فرد نقشی ایفا نمیکند (کاوه، 1391، ص 162).
همواره این عقیده وجود دارد که اختلالات روانی در همه موارد افراد را به سوی ارتکاب اعمال خلاف قانون سوق میدهد، تئوریهای شخصیت نیز همواره رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و جرم را تآیید میکنند. تعارضی که در عقل و رفتار ایجاد میشود حالتی روانی در فرد ایجاد میکند که باعث بروز مشکلاتی در زندگی فردی و اجتماعی او میشود و در نهایت فرد دچار ناهنجاریهای شخصیتی شده تا جایی که احتمال قطع ارتباط با دنیای خارج از خود نیز وجود دارد.
آیزنگ جرم را حاصل عوامل فرهنگی میداند، ولی باید گفت بزهکاری یا جنایت به خودی خود فطری نیستند بلکه برخی از خصوصیات سیستم عصبی مرکزی و خودمختار موجب میشود که فرد نسبت به محرکها و عوامل محیطی با برانگیختگی بیشتری پاسخ دهد و احتمال بروز اعمال ضداجتماعی توسط او افزایش یابد (رستگاری نیا، 1388، ص 32)، بدین ترتیب؛ همواره جرائمی وجود دارند که ناشی از ناراحتیهای روانی–عصبی مجرم هستند. به عبارت دیگر؛ جرم در اکثر مواقع ناشی از یک یا چند نوع اختلالات روانی است؛ بدین معنا که اختلالات روانی یک نوع ناخوشی داخلی هستند که دارای تظاهرات روانشناختی یا رفتاری خارجی با منشآءهای گوناگون بوده و با ناراحتی قابل ملاحظه و اختلال در عملکرد فردی و اجتماعی همراه میباشد که ناشی از آشفتگیهای اجتماعی، روانشناختی و … است و همواره معیار سنجش اختلالات روانی، میزان انحراف از پارهای هنجارهای طبیعی است.
اما آنچه در این پژوهش مدنظر میباشد این نکته است که تآثیر عامل اختلال روانی در ارتکاب جرم توسط افراد تا چه میزان میباشد؛ به عبارت دیگر آیا تمامی افرادی که مبتلا به انواع اختلالات روانی هستند مرتکب جرم میشوند یا عواملی گوناگون دست به دست یکدیگر داده تا عامل بزهکاری یا جرم تحقق یابد. بدین جهت در این پژوهش شیوع و فراوانی انواع اختلالات روانی در مجرمین و ارتباط این اختلالات با جرم ارتکابی آنها مورد بررسی قرار میگیرد؛ بدین منظور با استفاده از پروندههای پزشکی، نوع اختلال روانی و شخصیتی مجرمین مشخص شده و میزان تمایل این بیماران به ارتکاب انواع جرائم تبیین میشود، همچنین با استفاده از سنجش گروه کنترل در این پژوهش میزان تآثیرگذاری عامل اختلال روانی بعنوان عامل داخلی در تحقق و کشش افراد به جرائم گوناگون بررسی میشود تا در نهایت به صورت عملی روشن شود که عامل اختلال روانی در افراد همیشه منجر به ارتکاب جرم در آنها میشود یا ترکیبی از شرایط داخلی و محیطی (ازجمله وضعیت مالی، حمایتهای خانواده و…) باعث تحقق انواع جرائم خواهد شد.
ب ) اهمیت موضوع:
پیشرفت دانش پزشکی در سده اخیر بهداشت جسمی را بهبود چشمگیری بخشیدهاست اما در زمینه بهداشت روانی پیشرفتی دیده نمیشود و حتی در برخی موارد به طور مشخص دچار پسرفت نیز شدهاست؛ از سوی دیگر، شیوع اختلالات روانی نیز بسیار بالا گزارش شده است (علیزاده، شاه محمدی و بوالهری، 1380، ص 20). بنا به اعلام سازمان بهداشت جهانی، بیش از نیم میلیارد نفر از جمعیت سراسر جهان در سنین مختلف از بیماریهای شدید و خفیف روانی رنج میبرند که شیوع این اختلالات در زنان بالاتر از مردان است (کاوه، 1391، ص 323). همواره بسیاری از مجرمین نیز از انواع اختلالات روانی رنج میبرند ولی در بسیاری از موارد بجای درمان به زندان برده میشوند و پس از تحمل مدتی کیفر سالب آزادی و یا سایر مجازاتها، دوباره به اجتماع بازگردانده میشوند غافل از آنکه نه تنها این نوع از مجرمین بلکه این نوع از بیماران که حتی ممکن است هنوز مرتکب جرم نیز نشده باشند با ظاهر عادی که دارند میتوانند باعث ارتکاب انواع متنوعی از جرائم خشونت آمیز و فجیع بشوند.
همچنین تشکیل اماکن و بخشهای ویژه روانپزشکی از نوآوریهای قانونگذار سال 1392 میباشد، این موضوع نشانگر توجه ویژه قانونگذار به اینگونه مجرمین بیمار و اثرات اصلاحی و درمانی این مراکز ویژه در پیشگیری از جرائم مبتلایان به اختلالات روانی میباشد.
طبق آمارهای متعدد احتمال ارتکاب قتل به عنوان خشنترین جرم، در فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی در مردان بیش از 10 برابر و در زنان بیش از 8 برابر افزایش مییابد (محمدی فرود و میرهاشمی، 1387، ص 22). اما نکتهای که قابل توجه میباشد این موضوع است که قانونگذار تنها آندسته اختلالات روانی که باعث اختلال کامل در اراده و قوه تمیز شود را جنون دانسته و مسئولیت کیفری را از وی سلب کرده، در صورتی که سایر حالات روانی به جز جنون نیز وجود دارند که مرتکب حین ارتکاب جرم به سبب اختلالات روانی ناشی از بیماری هیچگونه درک از عمل و نتایج زیانبار آن را نداشته و به صورت تصادفی مرتکب جرم میشود، روشن است که اعمال مجازات برای این مجرم نه تنها هیچ اثر بازدارندهای ندارد بلکه تنها هزینههای سنگینی را به جامعه و دولت در راستای اعمال قانون تحمیل میکند. این مورد یکی از خلاءهای قانون مجازات مصوب سال 92 میباشد که باید مسئولیت کیفری هر متهم را بر اساس میزان درک و اراده آزاد او حین ارتکاب جرم سنجید و مورد قضاوت و محاکمه قرار داد.
توجه و شناخت بهتر این اختلالات روانی هم از جهت محاکمه و اعمال انواع مجازات برای آنها و هم از جهت زندگی در کنار آنها از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد و با شناخت بهتر نسبت به شرایط و ویژگیهای روانی این مجرمین، در مرحله اول میبایست اصلاحاتی را در قوانین مصوب برای آنها به وجود آورد تا میزان و نحوه مجازات آنها متناسب با شخصیت و بیماری روانی آنها باشد و نقش بازدارندگی لازم را برای آنها مهیا کند و در مرحله دوم طبق عبارت معروف که میگوید: ” پیشگیری بهتر از درمان است ” با اعمال اقدامات پیشگیرانه لازم برای این مجرمین و حتی سایر بیماران مبتلا به اختلالات روانی که درجه خطرناکی آنها بالاست بتوان از ارتکاب انواع جرائم توسط آنها جلوگیری نمود.
ج ) انگیزه انتخاب موضوع:
اینجانب پس از تصویب قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 و مطالعه مواد متعدد آن، هنگامی که فصل مربوط به موانع مسئولیت کیفری را مطالعه کردم این پرسش در ذهنم به وجود آمد که یکی از خلاءهای قانون ما، توجه اندک قانونگذار در قوانین سابق بر این قانون، به مجرمین بیمار مبتلا به انواع اختلالات روانی میباشد.
در ماده 51 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 و همچنین قوانین سابق بر آن، ما تنها شاهد یک ماده در مورد سلب مسئولیت کیفری از مجرمین مبتلا به اختلالات شدید روانی و شرایط خاص آن هستیم. اما نوآوری که در قانون مصوب سال 92 وجود دارد مربوط به تبصره 2 ماده 150 میباشد که قوه قضاییه را موظف ساخته برای نگهداری افراد بیمار موضوع ماده 149 در هر حوزه قضایی مراکزی را جهت اقدامات تآمینی برای این افراد تدارک ببیند و تا زمان شروع به کار این مراکز قسمتی از مرکز روان درمانی بهزیستی یا بیمارستانی موجود به این افراد اختصاص داده شود. این موضوع توجه اینجانب را به این مجرمین بیمار جلب کرد که چرا در این قانون اینگونه به این افراد توجه خاص شده است. سپس با مراجعه به منابع نیز به این نتیجه رسیدم که درصد ارتکاب جرم در این بیماران نیز بالاست، در نتیجه توجه خاص قانونگذار به این افراد و در نظرگرفتن شرایط و اقدامات خاص درمانی برای این افراد میتواند درصد حائز اهمیتی از آمار جرائم بکاهد و پیامد آن کاهش هزینههای سنگینی است که سالانه به جامعه برای رفع آثار مخرب جرائم تحمیل میشود.
اهمیت این اختلالات در مجرمین و در نهایت تآثیر آن در کاهش یا افزایش آمار جرائم و همچنین با توجه به علاقهای که بنده به مباحث بین رشتهای حقوق جزا و روانشناسی-روانپزشکی داشتم سبب شد که اینجانب درصدد بررسی شیوع این اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی آنها برآیم و این موضوع را به عنوان پایان نامه در مقطع کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی انتخاب کنم.
د ) اهداف تحقیق:
هدف از این پژوهش آگاهی از نوع و میزان شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه این اختلالات با جرم ارتکابی آنها بر مبنای پژوهشهای علمی میباشد، همچنین به تنوع جرائم در بین این افراد بیمار نیز توجه میشود؛ بدین منظور شیوع و فراوانی جرائم مجرمین دارای اختلالات روانی خاص و یکسان بررسی شده تا در نهایت به طور عملی تبیین شود که افراد دارای ویژگیهای روانی و شخصیتی یکسان، بیشتر تمایل به ارتکاب چه نوع جرایمی دارند و آیا جرائم مجرمین دارای یک نوع از اختلالات روانی (مثلآ اختلال شخصیت ضداجتماعی) با نوع دیگر اختلالات متفاوت است؟
همچنین این موضوع نیز بررسی میشود که چقدر عامل اختلالات روانی به عنوان یک عامل داخلی، در تمایل و کشش فرد بیمار به سوی ارتکاب جرم مؤثر است و تا چه حد بیمار را به سمت ارتکاب جرم سوق میدهد.
نکته دیگری که در این پژوهش مدنظر میباشد نیز این نکته است که آیا عامل اختلال روانی تنها عامل مؤثر در ارتکاب جرم در افراد میباشد و در صورت تحقق، فرد حتمآ مرتکب جرم میشود و یا تنها یک عامل داخلی است که در صورت تحقق، فرد بیمار بیش از بقیه مستعد ارتکاب انواع جرائم است.
ه ) سؤالات تحقیق:
” جرم ” عبارت است از هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازاتی تعیین شده باشد. روانپزشکان جنایی و جرمشناسان همیشه درصدد یافتن پاسخ به این سؤالات میباشند که چرا آدمی مرتکب جرم میشود؟ آیا جرم یک پدیده جبری روانی است یا یک پدیده اجتماعی؟ مجرم واقعی کیست و چه کسانی علیرغم ارتکاب جرم نباید مورد مجازات قرار گیرند؟
در این پژوهش علل روانی مؤثر در وقوع جرم مورد بررسی قرار میگیرد؛ در این زمینه سؤالات متعددی مورد توجه است از جمله:
1 – آیا میان ویژگیهای روانی و شخصیتی مجرمین با جرم خاص ارتکابی رابطه معناداری وجود دارد؟
2 – آیا ابتلا به اختلالات روانی گوناگون در همه موارد منجر به ارتکاب جرم میشود؟ به عبارت دیگر عامل اختلال روانی تنها عامل مؤثر در جرم زایی افراد میباشد و در صورت حصول، فرد یقینآ مرتکب جرم میشود؟
3 – آیا جرائم مبتلایان به نوع خاصی از اختلالات روانی (مثلآ اختلال شخصیت ضداجتماعی) با نوع دیگر اختلالات، مشابه و یکسان است؟
و ) فرضیات تحقیق:
فرضیات در این پژوهش به شرح زیر میباشند:
1 ) ارتکاب جرائم گوناگون توسط مجرمین رابطه تنگاتنگی با ویژگیهای روانی و شخصیتی او دارد.
2 ) اختلالات گوناگون روانی در همه موارد منجر به ارتکاب جرم توسط افراد میشود و تنها عامل جرمزا در ارتکاب جرم محسوب میشود.
3 ) نوع جرم ارتکابی در افراد دارای ویژگیهای روانی یکسان، مشابه یکدیگر است؛ بدین معنا که تمایل افراد دارای شخصیت یکسان به جرائم مشابه هم، بیشتر از سایر جرائم است.
ز ) روش تحقیق (اجمالی):
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-پیمایشی است و روش گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات اسنادی (پروندههای پزشکی بیماران و مجرمین) میباشد. بدین منظور اطلاعات و دادههای مورد نیاز با مراجعه به منابع مکتوب شامل کتب، تحقیقات علمی، پایان نامههای دانشجویی، مقالات و همچنین استفاده از پروندههای پزشکی و قانونی مجرمین و همچنین بیماران مبتلا به انواع اختلالات روانی جمع آوری میگردد. جامعه آماری شامل 100 نفر از مجرمین مبتلا به اختلالات روانی که از جانب دادگاه به بیمارستان حجازی مشهد بین سالهای 1390 تا 1392 ارجاع داده شدهاند میباشند و همچنین تعداد 100 بیمار مبتلا به اختلالات روانی که مرتکب جرم نشده ولی در بیمارستان بستری میباشند به عنوان گروه کنترل محسوب شده و با روش نمونهگیری تصادفی ساده تعداد 70 نفر از بیماران مجرم و 70 نفر از بیماران غیرمجرم انتخاب و سپس تجزیه و تحلیل روی دادهها صورت میگیرد.
ح ) پیشینه تحقیق:
در زمینه عنوان ” شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی آنها ” مطالعات زیادی صورت گرفته از جمله:
1 – گون و همکاران (1978) میزان بیماریهای روانی و حد نیاز به درمانگریهای خاص را در زندانیان دو زندان در انگلستان بررسی کردهاند و دریافتند که بیش از 34 درصد از نمونه 149 نفری زندانیان دارای اختلالهای روانی خفیف، متوسط یا وخیم بودند در تقریبآ نیمی از موارد، نشانههای افسردگی و در یک سوم دیگر حالتهای اضطرابی آشکار بود و در عین وجود مشکلات مربوط به اعتیاد به الکل و مواد، وجود روان گسستگیها هم به وضوح مشاهده میشد. بر اساس یافتههای بعدی حاصل از گروه بزرگتری از زندانیان تعداد آنهایی که میتوانستند بیمار روانی در نظر گرفته شود 31 درصد تخمین زده شد، درحالی که تنها در حدود 14 درصد از کل جمعیت به دلایل روانی به متخصصان مراجعه میکنند (دادستان، 1382، ص 152)
2 – شوسلر[2] و کرسی[3] در سال (1950) طی یک فعالیت پژوهشی به بررسی نتایج حاصله از پژوهشهایی که طی 25 سال روی مجرمین و غیرمجرمین برحسب نمرات مربوط به آزمونهای عینی روانشناسی در ایالات متحده آمریکا انجام شده بود پرداختند؛ آنها به این نتیجه رسیدند که بین بزهکاران و غیربزهکاران براساس نتایج آزمونها تفاوت شخصیتی قابل توجهی وجود دارد و غالب بزهکاران از یک شخصیت نابهنجار رنج میبرند (ولد، برنالد و اسنیپس، 1388، ص 139).
3 – صفا مقصودلو، آرش قدوسی و عبدالمجید بحرینیان (1386) در مقاله ” شیوع و شدت جرائم در بیماران مبتلا به اختلالات روانی ” به بررسی این موضوع پرداختهاند؛ در این پژوهش تعداد 130 بیمار مبتلا به اختلال روانی که از جانب دادگاه جهت بررسی وضعیت روانی و مسئولیت کیفری به بخش روانپزشکی پزشکی قانونی ارجاع شده بودند مورد بررسی قرار گرفت و از این تعداد بیمار مورد بررسی، بیشترین مجرمین را مبتلایان به اختلالات شخصیتی تشکیل میدادند، درحالی که شدیدترین جرائم را بیماران سایکوتیک به ویژه اسکیزوفرنی و اختلال هذیانی مرتکب شده بودند. همچنین شیوع جرم در این بیماران با جنس، مجرد بودن، عدم پذیرش درمان و سربار خانواده بودن ارتباط معناداری داشت، درحالی که با عواملی مثل سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی خانواده، مصرف الکل و مواد مخدر، سابقه بروز جرم در اقوام نزدیک و طول مدت بیماری ارتباطی نداشت. همچنین شدت جرم فقط با نوع بیماری در ارتباط بود و با بقیه عوامل ارتباطی نداشت (مقصودلو، قدوسی و بحرینیان، 1386، ص 163-170).
4 – در برخی پژوهشها نیز فراوانی جرائم خشونتبار بیشتر گزارش شدهاست همچنان که محمدعلی امام هادی، مریم جلیلوند و منصور صالحی (1385) در مقاله ” فراوانی اختلالات روانی در مجرمین قتل عمد ” به بررسی انواع اختلالات در مجرمین قتل عمدی پرداختهاند این مقاله روی 136 مجرم مرد مرتکب قتل عمدی در زندانهای شهر تهران در سال 1379 با استفاده از پرسشنامه نود سوالی روانشناسی [4] و روش نمونهگیری سرشماری ساده انجام شده است این پرسشنامه دربرگیرنده نه بعد اختلال روانی شامل شکایات جسمانی، وسواس فکری و عملی، حساسیت میان فردی، افسردگی، اضطراب، خصومت و پرخاشگری، هراس مرضی، افکار پارانوئید و روانپریشی میباشد و در نهایت نتایج نشان میدهد که تنها 18 نفر از نمونهها (13%) فاقد علائم مرضی و مابقی (87%) از مجرمان دچار نوعی مشکل روانشناختی بودند و آزمون آماری کای اسکوایر، اختلاف معناداری را در انواع اختلالات در نمونهها نشان داد بدین معنی که پرخاشگری، اضطراب و شکایات جسمانی شایعترین مشکلات و وسواس و ترس مرضی کمترین میزان شیوع را در بین نمونهها داشتند. همچنین برخی مجرمان در بیش از یک مقیاس نمره بالا کسب کردهاند و به عبارتی دارای دو یا چند مشکل روانشناختی بودند. این موضوع نیز قابل توجه میباشد که تحقیقات نشان میدهد که اغلب مجرمان علیرغم وجود اختلالات روانی درمان کافی دریافت نکرده بودند و در نهایت بیان میکند علیرغم اینکه فراوانی اختلالات روانی در مجرمان قتل عمدی بالاست اما رافع مسئولیت کیفری آنها نیست و توصیه میکند با توجه بیشتر به اینگونه مجرمین بیمار میتوانیم از بروز جرائم خشن تا حد بسیار چشمگیری بکاهیم (امام هادی، جلیلوند و صالحی، 1385، ص 153-162).
5 – حمید محمدی فرود (1381) در مقاله ” ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی ” به مطالعه جرم سرقت به عنوان یکی از شایعترین جرائم علیه اموال در بین مجرمین بیمار پرداختهاست و بیان میکند که در بین اختلالات روانی سه تابلو بالینی شامل اختلال وابستگی به مواد مخدر، اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال جنون (وسواس) دزدی با ارتکاب سرقت رابطه بیشتری دارند و رفتار ناسازگارانه و مجرمانه سرقت در بین مبتلایان به این اختلالات رایجتر میباشند به طوری که 81 درصد جرائم معتادان، جرائم مالی است و 60 درصد سارقین معتاد هستند. این موضوع نیز حائز اهمیت است که نوع ماده مخدری که مصرف میکنند در جرم ارتکابی آنها مؤثر میباشد به طوری که افراد معتاد به تریاک و مشتقات آن از قبیل هروئین بیشتر مرتکب جرایمی از جمله سرقت، کلاهبرداری، خیانت در امانت و قاچاق و در زنان نیز مرتکب خودفروشی میشوند و افراد معتاد به حشیش در صورت مصرف زیاد، حالت پرخاشگری و تهاجمی به خود گرفته و مرتکب جرایمی از جمله ضرب و جرح و قتل میشوند. همچنین اختلال شخصیت ضداجتماعی که مشخصه بارز مبتلایان به آن داشتن الگو نافذ بیاعتنایی و تجاوز به حقوق دیگران است نیز در اکثریت مجرمین سابقهدار و مخصوصآ سارقین فراوان یافت میشود. مبتلایان به این نوع اختلال افرادی بیرحم، فریبکار، پرخاشگر، فاقد احساس گناه و پشیمانی میباشند و جرایمی از جمله فرار از خانه و مدرسه، دزدی، نزاع، مصرف مواد مخدر و… در مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی بسیار وجود دارد. طبق پژوهشهای آقای محمدی ” جنون (وسواس) دزدی ” به معنی ناتوانی مکرر فرد در برابر تکانه دزدیدن اشیا برای مصرف شخصی، نیز از دیگر اختلالات روانی شایع در بین سارقین میباشد (محمدی فرود، 1381، ص 18-17).
6 – در مقاله دیگری از آقای حمید محمدی فرود و مالک میرهاشمی (1387) با عنوان ” رابطه اختلالات شخصیت با نوع جرم در زندانیان ” که بر روی مجرمان محکوم به جرائم عمدی زندانهای تهران انجام شده تعدادی با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب و مورد آزمون چند محوری میلون قرار گرفتند و نتایج نشان داد که فراوانی اختلالات روانی از جمله خودشیفتگی، اختلال شخصیت ضداجتماعی، پرخاشگر-دیگرآزار، اختلالهای اجتنابی، منفعل-پرخاشگر و خودمغلوبی بیشتر بودهاست و همچنین نشان داد که در بین 13 نوع اختلال شخصیت اندازهگیری شده در آزمون میلون، تنها بین 4 اختلال شخصیت اسکیزوئید، وابسته، نمایشی، وسواسی–جبری و نوع جرائم زندانیان ارتباط معناداری وجود دارد (محمدی فرود و میرهاشمی، 1387، ص 21-30).
7 – اصلان ضرابی (1377) در مقاله ” زمینههای شخصیت و جنایت ” بیان میکند که طبق تحقیقات انجام شده مجرم یک معلول است یعنی فردی با ویژگیهای خاص مزاجی به دنیا میآید و اگر در شرایط خاص محیطی قرار بگیرد مرتکب جرم میشود ولی درصورت توجه خاص به این افراد میتوان از ارتکاب جرائم هولناک آنها پیشگیری کرد چون تمام این افراد دارای الگوهای شخصیتی یکسان میباشند. نویسنده در قسمتهای بعدی به تعریف و تقسیمبندی مزاج و انواع مزاجهای گوناگون و ویژگیهای آنها میپردازد و در نهایت به جرائم مورد علاقه و متمایل شده توسط افراد دارای انواع مزاجها با ویژگیهای شخصیتی متفاوت اشاره میکند و بیان میکند که رسیدگی بعد از زندانی شدن زندانیان از ارتکاب جرائم بعدی توسط آنها که هزینههای بیشتری در پی دارد جلوگیری میکند (ضرابی، 1377، ص 127-138).
اما همانطور که در نتایج تحقیقات بیان شد:
در پژوهشی که توسط گون و همکارانش در سال 1978 صورت گرفته فقط مجرمینی که در زندان به سر میبرند مورد بررسی و آزمون قرار گرفتهاند و نه بیماران دارای اختلالات روانی که مرتکب جرم شده و به علت نوع و شدت اختلال روانی میبایست مدت محکومیت خود را در بیمارستان و تحت درمان قرار بگیرند. در پژوهش دوم نیز که توسط شوسلر و کرسی صورت گرفته تنها به اختلاف شخصیتی میان بزهکاران و افراد عادی پرداخته شده ولی نوع اختلال روانی و شخصیتی هیچ یک از بزهکاران تعیین نشده و همچنین پژوهش موردنظر روی زندانیان و افراد عادی صورت گرفته است و نه مجرمین مبتلا به اختلالات روانی بستری شده در بیمارستان روانپزشکی.
در مقاله سوم با عنوان ” شیوع و شدت جرائم در مبتلایان به اختلالات روانی ” که در سال 1386 صورت گرفتهاست به بررسی تعداد 130 مجرم مبتلا به اختلالات روانی با استفاده از آزمونهای روانشناسی که با توجه به شخصیت بیماران، دارای احتمال ضریب خطا بالا میباشد پرداختهاست؛ ولی در پژوهش حاضر با عنوان ” شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه این اختلالات با جرم ارتکابی (مطالعه موردی بیمارستان حجازی مشهد در سالهای 1392 -1390) ” به صورت عملی و با استفاده از پروندههای پزشکی بیماران ارجاع شده به بیمارستان حجازی مشهد، که تشخیص اختلال روانی برای همه آنها از طریق کمیسیون پزشکی و با کسب نظر از تعداد زیادی از روانپزشکان و روانشناسان صورت گرفتهاست (که در نهایت احتمال خطا در آن بسیار اندک میباشد) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
همچنین در مقاله چهارم با عنوان ” فراوانی اختلالات روانی در مجرمین قتل عمد ” فقط مرتکبین جرم خاص (قتل) به طور اختصاصی مورد بررسی قرار گرفتهاند و نه همه مجرمین. اما در پژوهش حاضر مرتکبین جرم خاصی مدنظر نیست و فقط شیوع انواع اختلالات روانی در همه مجرمین بیمار بدون توجه به جرم ارتکابی آنها مدنظر میباشد. در مقاله ” ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی ” نیز مانند مقاله مذکور قبلی، توجه ویژه و اختصاصی به مجرمین سارق دارد و نه همه مجرمین بیمار.
در مقاله آقای محمدی فرود و دکتر مالک میرهاشی با عنوان ” رابطه اختلالات شخصیت با نوع جرم در زندانیان ” نیز فقط آزمون و بررسی روی زندانیان زندانهای شهر تهران صورت گرفته است و توجه ویژه ایشان فقط به اختلالات شخصیتی معطوف میباشد اما در پژوهش حاضر، شیوع تمام اختلالات روانی در مجرمین بیمار تحت درمان در بیمارستان حجازی موردنظر میباشد.
در مقاله آقای ضرابی نیز علاوه بر توجه به شخصیت و یا به گفته ایشان ” مزاج ” بیماران، به نوع جرائم خاصی که افراد دارای مزاج یکسان و مشابه، متمایل به انجام آن هستند نیز توجه شده، اما باز هم توجه و تمرکز روی زندانیان میباشد و نه مجرمین روانی بستری شده در بیمارستان.
[1]. ID and Super Ego
[2]. Karl.F. Schuessler
[3]. Donald.R. Cressey
[4]. SCL 90 R
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.