پایان نامه رابطه فرهنگ سازمانی با خلاقیت دبیران تربیت بدنی
فهرست محتوا
چکیده
هدف این پژوهش، رابطه بین فرهنگ سازمانی با خلاقیت دبیران تربیت بدنی شهرستان کهگیلویه و لنده میباشد. جامعه آماری تحقیق به تعداد 105 نفر میباشد که با استفاده از فرمول کوکران 83 به شکل نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روش تحقیق حاضر همبستگی میباشد. جمع آوری اطلاعات از طریق پرسش نامههای استاندارد رندسیپ (1979) جهت خلاقیت و دنیسون (2000) جهت فرهنگ سازمانی استفاده شده است. که روایی آنها توسط متخصصان مدیریت تأیید شده است. پایایی پرسش نامه با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 88/0 و 89/0 بدست آمد. برای تحلیل آماری دادهها نیز از آزمون توصیفی فراوانی، درصد میانگین، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی، آزمون t تک نمونهای استفاده شد. همچنین در نتایج نشان دادند که بین فرهنگ سازمانی و خلاقیت دبیران تربیت بدنی دو شهرستان کهگیلویه و لنده رابطه معنی داری وجود دارد و بین زنان و مردان این دو شهرستان به دلیل عوامل انگیزشی مثل مسئولیت پذیری، قدرت تصمیم گیری و جذابیت شغلی برای زنان تفاوت وجود دارد. فرهنگ در هر سازمانی باعث بوجود آوردن خلاقیت و نوآوری و از طرفی خلاقیت عامل مستقلی در تعیین فرهنگ سازمانی است. و فرهنگ سازمانی خلاقیت را پیش بینی میکنند.
واژههای کلیدی: فرهنگ سازمانی، خلاقیت، دبیران تربیت بدنی
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
امروزه سازمانها جایگاه والا و برجستهای در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع پیدا کردهاند. بسیاری از فعالیتهای اساسی و حیاتی مربوط به زندگی در سازمانها انجام میگیرد و زندگی بدون وجود سازمانهای گوناگون غیر مقدور است. با وجود این، نیل به موفقیت و پیشرفت همه جانبه و تأمین و رفاه و آسایش به صرف وجود سازمانها تحقق نمییابد، بلکه برای این منظور به سازمانهای کارآمد و اثر بخش نیاز است (انعامی، 1381). استیفن رابینز، سازمان را چنین تعریف کرده است: سازمان پدیدهای اجتماعی به شمار میآید که به طور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود و ثغور نسبتاً مشخصی بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی، براساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت میکند (رابینز، استیفن پی، 1386).
از ارکان مهم در سازمانها فرهنگ سازمانی است چستربرناد[1] در مورد فرهنگ سازمانی میگوید: آنچه امروز بخش پنهان و پوشیده سازمان (کوه یخ سازمان) نامیده میشود فرهنگ آن سازمان خوانده میشود و از فرهنگ به عنوان یک ضرورت، برای عملکرد موفق سازمان اشاره کرده است (مارتین و لیننکوک، 2009). تلاشهای پژوهشی «آلتون مایو[2]» و همکارانش فرهنگ را نظامهایی که از هنجارها و نهادهای اجتماعی که در میان دستههای گوناگون پدید میآید و بر رفتار آنان اثر میگذارد، تعریف کرد (زارعی متین، 1376).
فرهنگ سازمانی را نظامی از استنباط مشترک میداند که اعضا نسبت به یک سازمان دارند همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر میشود، بدین ترتیب فرهنگ سازمانی هویت اجتماعی هر سازمان را تعیین میکند و به سادهترین وجه میتوان فرهنگ سازمانی را ترکیبی از باورها، ارزشها و پیش فرضهایی دانست که در سازمان وجود دارد و همه اعضای سازمان، کم و بیش بطور یکسان در معرض آن قرار میگیرند و تا حدودی نسبت به آن توافق و هم رأی وجود دارد (صفائی قادیکلایی، اندرخورا، 1388). دنیسون[3] فرهنگ سازمانی را دارای چهار بعد میداند: درگیری در کار، سازگاری، انطباق پذیری و رسالت. با توجه به نقش کلیدی مدیران و دبیران تربیت بدنی در ارائه خدمات به نسل جوان کشور، شناخت فرهنگ سازمان و ارائه راهکارای مطلوب و سازنده برای بهبود آن ضروری است.
خلاقیت به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی انسان مطرح است و عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان بطوریکه حائز یک توانایی در ترکیب عوامل قبلی یا طریق جدید را باشد شامل میشود و چون در محیط رقابتی عصر حاضر عدم توجه به مشتریان میتواند لطمات شدیدی به سازمانهای آموزشی و تجاری وارد سازد چه بسا سازمان را به افول نزدیک کند میتوان با بهره گرفتن از خلاقیت مسیر و بهبود روز افزون سازمان و سیستم، همیشه سازمانهای بالنده و یادگیرنده داشته باشیم و از آنجایی که مدیریت کیفیت نقش مهمی در رابطه با دخالت مشتریان دارد، میتوان با گرفتن خلاقیت و دادن خلاقیت با توجه به ارتباطات مشتریان خود راه حلهای جدید و شکوفا را ابداع کند (رضائیان، 1392).
لذا در پژوهش در نظر دارد تا رابطه فرهنگ سازمانی با خلاقیت در دبیران تربیت بدنی در شهرستانهای کهگیلویه و لنده را بررسی نماید.
1-2- بیان مسئله
غالباً کشورهای در حال توسعه با نوعی پایین بودن اثربخشی و کارایی سازمانی مواجه هستند و این در حالی است که جهت رفع این مشکل، وجود افرادی با تعهد بالای سازمانی که دارای ارزشها و باورهای مشترکی میباشند، لازم و ضروری است. اهمیت این امر وقتی نمایان میشود که نظام اداری و سازمانی را به منزله ابزاری برای تحقیق اهداف توسعه در ابعاد مختلف تلقی کنیم. با این تعبیر، وجود یک حس و باورهای مشترک میان مجوعه اعضای سازمان جهت انسجام بخشیدن به بخشها و مؤلفههای مختلف الزامی است. جهان در 30 سال گذشته شاهد احیای توجه پژوهشگران به ماهیت و تأثیر فرهنگ سازمانی در رابطه با سازمان و کار مدرن بوده است (هاوکینز11997). رابینز معتقد است که فرهنگ سازمانی قوی، نوعی ثبات رفتاری ایجاد میکند و میتواند به عنوان یک ابزاری قدرتمند جایگزین قوانین و مقررات رسمی پیچیده در سازمان باشد. به عبارت دیگر فرهنگ سازمان وسیلهای است که برخورد ما را با مسائل سازمان تسهیل کرده است و نحوه تغییر و تفسیر ما را از رویدادهای اطرافمان شکل میدهد. یکی از ویژگیهای عملکرد مدیریت منابع انسانی، تمرکز بر روی کارمندان به عنوان یک امتیاز با ارزش است. سازمانها به معنای وسیله رکن اجتماع کنونی و مدیریت مهمترین عامل در حیات رشد و بالندگی سازمانهاست و بی شک این وظیفه مدیران است که با توجه به اهداف سازمانی روند حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب را هدایت کنند از طرفی تغییرات گسترده در سطح جهانی سازمانها را برای رسیدن به هدف خود هر روز با مشکلات و تغییرات متعددی مواجه ساخته است. این تغییرات موجب شد که روز به روز تحولات جدیدی در خصوص نظریههای مدیریت سازمانی صورت میگیرد. به طوری که میتوان اذعان کرد در طول قرن 20 دو نظریه ارائه شده است نکته قابل توجه در تمام نظریهها تأکید بر نقش با اهمیت مدیریت و نیروی انسانی کارآمد سازمان در جهت رسیدن به اهداف سازمانی است (اسلامی، 1386).
اهمیت مدیران و کارکنان به عنوان یکی از منابع بسیار مهم سازمان به منظور تأسیس این نیازها مؤثر میدانند و میافزایند که رفتار آنها میتواند در محیط کار بسیار با اهمیت تلقی شود از این رو که محققان زیادی به تجزیه و تحلیل رفتار مدیران و کارکنان در محیطهای مختلف سازمان اعم از تولیدی و خدماتی پرداختهاند. اما با توجه به نقش میانجی فرهنگ با اعضای سازمان و تأثیری که بر رفتار کارکنان دارد میتواند نقش مهمی در پیشبرد اهداف تربیت بدنی که همانا ارائه خدمات بهینه به شهروندان است ایفا نماید و افق جدیدی را در پیش روی ادارات ورزش و جوانان روشن نماید (اسلامی وسیار،1386). با توجه به اهمیت فرهنگ در شکل دادن رفتار اعضای سازمان و همچنین نقش رفتارهای فرانقشی در موفقیت سازمانی، مدیران از اوایل دهه 1980 توجه خود را به چگونگی مدیریت فرهنگ سازمانی گسترده و رفتارهای فرانقشی در سازمان توجه نماید. یکی از عناصر لازم برای ایجاد یک سازمان با سلامت سازمانی به وجود آوردن یک محیط مناسب توسط مدیران، سرپرستان یا کارشناسانی میباشند که خود باعث بوجود آوردن یک فرهنگ در سازمان میشوند، که در سالهای اخیر واژه فرهنگ سازمانی و ابعاد گوناگون آن به عنوان عاملی بر رفتار اعضای سازمان اثر میگذارد، اهمیت زیادی پیدا کرده وبه گونهای گسترده در پژوهشهای مربوط به رفتار سازمانی از آن بهره جسته شده است که آن را میتوان به عنوان عاملی در بهره وری و اثر بخشی سازمانها انگاشت، ارزشهای اصلی را بیشتر بپذیرد و تعهد بیشتری نسبت به آن داشته باشند، فرهنگ در یک سازمان به مثابه شخصیت در یک انسان است. مفروضات بنیانی، اعتقادات، باورها، هنجارها و ارزشها به عنوان مبانی فرهنگ یک سازمان شالوده وجودی آن تشکیل داده و نقطه تمیز خوب و بد را مشخص میکند.
فرهنگ هر سازمانی به عنوان عامل اساسی مطرح شده و تأثیر بسزایی در سایر عوامل مهم سازمانی از جمله ساختار، طرح، سازمان، محیط داخلی و خارجی، تکنولوژی و نیروی انسانی و از همه مهمتر بر بهروری و استراتژی سازمان دارد. و از طرفی فرهنگ بایدها و نبایدها را مشخص میکند و قالب رفتارهای سازمان را مشخص میکند سازمان دارای فرهنگ نیرومند میتواند نقشهای متفاوت بازی کند. فرهنگ سازمانی هویت اجتماعی سازمان است که پدیدهای ملموس نبوده بلکه نیروی پنهانی است که ورای امور ملموس و مشهود فعالیت کرده است و به عنوان یک نیروی جمعی به فعالیت وا میدارد. همچنین فرهنگ سازمانی یک انرژی اجتماعی است و شناخت آن از این جهت که تأثیر عمدهای در اثر بخشی سازمان دارد قابل توجه است و تأثیر زیادی بر روی نگرش و نهایتاً رفتارها دارد (طوسی، 1372). با توجه به اهمیت فرهنگ در شکل دادن رفتار اعضای سازمان و همچنین نقش رفتارهای فرا نقشی در موفقیت سازمانی، بعد مدیران از اوایل دهه 1980 توجه خود را به چگونگی مدیریت فرهنگ سازمانی گسترش رفتارهای فرانقشی در سازمان توجه نمودند. در نظریه استرن1 برگ (1989، به نقل از سلیمانی، 1381) «خلاقیت ترکیبی از قدرت ابتکار با انعطاف پذیری و حساسیت در برابر با نظریاتی که یاد گیرنده قادر میسازدخارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیاندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً ناخوشنودی دیگران خواهد بود». براون 2 طی پژوهشهایی در سال 1989 که در زمینهٔ خلاقیت انجام داد آن را چنین تعریف میکند: «مقدماتی ایجاد میشود در این وسط معجزهای و یا شگفتی رخ میدهد و چیزی به اسم خلاقیت حاصل میشود (گریوز3 و همکاران، 1990، ترجمه قراچی داغی، 1379).
تورنس4 (1989) در طبقه بندی گونههای خلاقیت به سه نوع تفکر خلاق اشاره میکندکه عبارتند از:
1- تفکر خلاق تصویری: این نوع خلاقیت معمولاً خود را در قالب محصولات تجسمی و نقاشی نشان میدهد. وی معتقد است که این نوع خلاقیت است، زیرا این نوع تفکر خلاق، قیود اجتماعی را در سطح گفتار و کلام وجود دارند را از این بین میبرد.
2- تفکر خلاق کلامی: منظور این است که افراد تفکر خلاق خود را در قالب واژهها، جملات، گفتارو مفاهیم خلاقه معرفی میکنند. این نوع خلاقیت به طور محسوسی از زمینهها و مقررات اجتماعی و فرهنگی تأثیر میپذیرد.
[1] Chester Bernard
[2] Elton Mya
[3] Dennison
1 Hawkins
1 Stermberg
2 Brown
3 Grewz
4 Torans
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.