پايان نامه آرم و نشانه ها
فهرست محتوا
پيشگفتار :
هنر يكي از زيباترين شيوههاي بيان انديشه و احساس بشري است، كه در گذر زمان اقوام گوناگون، آداب و رسوم و فرهنگ خود را توانستهاند به مدد آن به اقوام و نسلهاي بعد از خود منتقل كنند و اين هنرمندان خلاق هستند كه والاترين انديشههاي انساني را در قالب آثار هنري براي نسلهاي بعد به يادگار گذاشتهاند و همواره هنرمندان از ابزار و شيوههاي گوناگون در اين راستا بهره جستهاند و هر هنري كه پا به عرصة وجود گذاشت به تدريج در خدمت اين هدف تعالي بخش درآمد.
تعريف هنر هر چه باشد، ترديدي نيست كه هنر به عنوان ابزار و وسيلهاي براي ارتباط انسانها با يكديگر و ارتباط انسان با جهان هستي مورد استفاده جوامع واقع شده است.
امروزه هنر پرچمدار عصيان عليه طبيعت و عينيت است. پرچمدار كشف خود انسان و شكفتن و شكوفايي دادن به همة استعدادهاي ماورايي و حتي ماوراء عقلي و منطقي انسان است. هنر امروز برخلاف هنر ديروز، ماندن در تفنن نيست، بلكه ساختن نوع بالاتري از انسان واز بشر است و انسان خالق و هنرمند، انساني كه از همه چيز ميبرد، در حاليكه ميآفريند و با آفرينش هنريش ميسرايد، مينوازد، ميتراشد، خود را بيان ميكند. اما قبل از همه اينها، اين نكته غير قابل انكار است كه چهرههاي بديع جهان و عالم طبيعي كه بوسيله شكلها و نقشها و رنگها وعلائم مشخص ميشود بوسيله هنر شناخته و ثبت ميگردد و در نتيجه لحظات گذران حيات جهاني از فنا و زوال مصون ميماند و در ضمن بهترين وسيله مطمئن راهي است كه ما را به سوي معرفت خير و خوبي هدايت ميكند.
طبيعت خود هنرمند بزرگي است. اين سخن گوته شاعر آلماني است كه طبيعت را منبع بزرگ الهام هنرمندان ميداند وحتي به آنها توصيه ميكند كه براي آنكه اثر هنري خود را با معيارها و ارزشهاي زيبايي پايه ريزي كنيد، بايد ابتدا طبيعت را مطالعه نمائيد، زيرا كه طبيعت، تمام فرمولها وقواعد هنر را به هنرمند ديكته ميكند ؛ و براي انسان، نخستين جلوههاي زيبايي را معرفي مينمايد.
گرچه زيبايي در طبيعت مراحل ومدارج دارد كه برخي براي انسان ظاهر و آشكارند و برخي ديگر در زير نقابي پنهان هستند. انسان نيز به صورت موجودي حاضر در طبيعت، زيبايي خود را سريع تر معرفي ميكند و چون نيكوترين و كاملترين مخلوق است، چنانكه خالق يگانه ميفرمايد : « فتبارك الله احسن الخالقين »، در طول تاريخ بشري، مورد توجه دانشمندان و متفكرين و هنرمندان بوده است. برخي با بوجود آوردن آثار هنري به تحسين انسان پرداخته، گاهي تا مرحله افراط نيز پيش رفتهاند.
هنر يعني مجرد شدن و تجرد را احساس كردن، يعني آن روح مطلق ناخودآگاه در انسان به خودآگاهي رسيدن، يعني خدا را شناختن.
1
1
1
1
1
1
1
1
مقدمه
معادلي كه براي واژه گرافيك انتخاب شده است « ارتباط تصويري ) ميباشد.
گرافيك عبارت پيچيده وظريفي است كه نمي توان آن را در چند كلمه يا حتي چند جمله بيان نمود « واضح، زيبا، تصوير نما و مجسم » سازنده تعابري هستند كه به لغت گرافيك اطلاق ميشود. واژه گرافيك از واژه يوناني graphein گرفته شده كه به معناي حك كردن و كشيدن تصوير و نوشته است.
در گذشته گرافيك به آن قسمت از طراحي و نقاشي سياه و سفيد گفته ميشد كه به وسيله فن چاپ دستي و يا ماشيني تكثير ميشد. اما امروزه اين واژهها عمدتاً به تكنيكهاي تكثير و نسخه برداري و از جمله به بعضي از شيوههاي چاپ كه در كنار رسم نقاشي، مجسمه سازي، حكاكي برروي چوب و …، شاخه مستقلي از هنر را تشكيل ميدهد، اطلاق ميشود. در ارتباطات تصويري ( گرافيك ) شيوة انتقال و ارائة اطلاعات به صورت تصويري است. خطوط و منحنيها، الگوها و شكلها همگي ميتوانند بيانگر مفهوم خاصي باشد كه هر بينندهاي بتواند آن را درك كند.
رشتة ارتباط تصويري از رشتههاي تازهاي است كه با استفاده از امكانات و وسايل فني جديد واز طريق ارائة تصوير ارتباطي را كه از راه كلام و يا از طريق ساير هنرها امكان پذير نيست، برقرار ميسازد.
هنر ارتباطات تصويري ( گرافيك ) گسترة وسيعي از هنرهاي تجسمي را در برمي گيرد وبا امكانات مختلف خود در زمينههاي آموزشي، علمي، فرهنگي. سياسي، اقتصادي و خبري كاربرد دارد و از طريق مختلف مانند، طراحي پوستر، طراحي آرم ونشانه، صفحه آرايي، طراحي نوشته و خطاطي، طراحي متحرك، طراحي روي جلد مجله و بروشور، طراحي گرافيك شهري، طراحي اشياء كاربردي، طراحي گرافيك علمي براي رشتههاي علوم، طراحي دكور و نمايشگاه، طراحي صحنه و غيره بصورت يك وسيلة ارتباطي مهم و حساس نقش اساسي خود را ايفا مينمايد و علاوه بر نقش كاربردي ميتواند باعث بالا بردن سطح دانش و فرهنگ و هنر جامعه نيز گردد. از اين رو در مسير خودكفايي فرهنگي، از وسايل مهم آموزش محسوب ميگردد.
پيشرفتهاي تكنولوژي كه روز بهروز كامل تر ميشود اهميت تصوير را بيش از گذشته جلوه گر ميسازد. امروزه تصوير بيش از كلام حامل پيام وبيان معاني خاص است و مخاطبان آن همة مردم هستند. بچهها، مردم كوچه و بازار، آدمهاي بي سواد، تحصيل كردهها، همه و همه به نوعي با اين هنر در ارتباط هستند. هنر ارتباطات تصويري از طريق امكانات متنوعي كه در دنيا ايجاد گرديده وسعت فراواني يافته است. به عبارت ديگر هنر ارتباطات تصويري از جمله هنرهايي است كه با پيشرفت و توسعة تكنولوژي همگام و همراه است. از طريق اين هنر امر پيام رساني وايجاد سليقه هنري و انتقال مفاهيم بسيار مؤثر تر ومفيد تر واقع ميشود.
ارتباط تصويري به علت نقش مؤثري كه در تبليغات دارد و ميتواند از كاهي كوهي بسازد، توجه كلية توليد كنندگان كالاهاي مختلف را به خود جلب نموده است. ضرورت برنامه ريزي گرافيك زماني روشن ميشود كه نگاهي به درو ديوار شهرها و برنامههاي تلويزيوني و وسايل تبليغاتي بيفكنيم و پوسترها و پلاكاردهاي متنوع الكتريكي و امثال آنها را مشاهده نمائيم تبليغاتي را كه در برنامههاي تلويزيوني براي معرفي كالاهاي مختلف صورت ميگيرد ملاحظه كنيم. با توجه به عصرة وسيع فعاليت اين رشته كه زمينههاي هنري، علمي، آموزشي و فرهنگي را شامل ميشود، نقش ارتباطي تعيين كنندهاي را ايفا مينمايد. امروزه همة كشورها و ملتها به اهميت بسزاي اين رشته از هنر و نقش مهمي كه درجامعه ايفا ميكند پي بردهاند وبراي استفادة مطلوب از اين وسيله در جهت توسعة و آموزش آن تلاش ميكنند.
در كشور ماهم چند سالي است كه به اهميت آن پي بردهاند و نسبت به آموزش و تعليم آن به نسل جديد تلاش نمودهاند، كه خوشبختانه با استقبال اغلب دانشجويان علاقه مند به رشته هنرهاي روبرو شده است.
همانطور كه ذكر شد طراحي گرافيك شاخههاي متعددي دارد كه يكي ازمهمترين و بحث انگيزترين اين شاخهها طراحي نشانه يا آرم است. ما در اينجا به بحث مفصلي دربارة نشانهها ميپردازيم .
1
1
1
1
1
1
1
1
1
1
1
1
1
1
تاريخچه نشانهها :
حقايق و وقايع بيشماري كه در ماوراء درك بشر قراردارند او را واداشته تا براي ابراز انديشهها و مفاهيمي كه بيان، فهم و توصيف كلامي آنها مشكل بوده است، نظامهايي از علائم گوناگون ابداع كند.
كارل گوستاويونگ ميگويد : واژه يا تصوير زماني يك نماد است كه متضمن چيزي در ماوراء معناي آشكار و مستقيم خود باشد. نماد داراي جنبهاي وسيعتر و ناخودآگاه است كه هرگز نمي توان به طور دقيق آن را تعريف و يا به طور كامل آن را توصيف كرد.
هنگامي كه ذهن به پويش نماد ميپردازد با انديشههايي برخورد پيدا ميكند كه در ماوراء قابليتهاي منطقي ـ عقلاني آن قرار دارند. اندكي تأمل و درخود فرورفتن ما را به اين نتيجه ميرساند كه بشر قادر به دريافت ودرك كامل هيچ چيز نيست. او ميتواند ببيند ( همانگونه كه برونوموناري ميگويد « افراد آنچه را ميبينندكه ميدانند » )، بشنود، بچشد و لمس كند. اما قابليتهاي ديداري و شنيداري و تمام آگاهيهايي كه از طريق قواي لامسه وچشايي ميتوانند براي او حاصل شوند وابسته به تعداد و كيفيت قواي احساسي اوست.
زندگي ما ناشي از برقرار كردن ارتباطمان است. ما ترجيح ميدهيم كه فاصلههاي بعيد زماني و مكاني را، علاوه بربه كارگيري زبان گفتاري، از طريق استفاده از علائم نوشتاري در تمام ابعاد آن برطرف سازيم و از اين طريق ايجاد ارتباط نمائيم.
امروزه بيش از هر زماني ما ازعلائم درجايگزيني و پرمحتواتر كردن علائم محدود الفبائي ( يعني حروف ) استفاده ميكنيم. اين علائم، نظير نشانهها يا علائم تصويري موجود در ايستگاههاي راه آهن، فرودگاهها، خيابانها و ساير مكانهاي عمومي، ممكن است برمبناي سنتي نوشتاري باشند يا نباشد.
اين نمادها همه جا به چشم ميخورند : روي بسته بنديها، قوطيها، جعبهها، روي وسايل نقليه، روي كاغذ، در تابلوهاي مربوط به تظاهرات، در بازيهاي عمومي، بازارها، نمايشگاهها و جشنوارهها.
از آنجا كه مدارك مستند دال براينند كه اين امر، يعني استفاده از نمادها، از سرآغاز پيدايش تمدن جريان داشته است، بي مناسبت به نظر نمي رسد كه نگاهي به تاريخچة چگونگي ارتباط افراد بشر با يكديگر بيفكنيم.
در حدود 40.000 سال قبل بشر اوليه كه از طريق شكار روزگار ميگذراند، به منظور انتقال افكار واميال خويش به حك علائمي گرافيكي برصخرهها پرداخت و بدين وسيله كوشيد اميال و افكار خويش را از طريق تصوير بنماياند. از اين رهگذر، انديشه كه تا آن زمان صرفاً از طريق صورت ( زبان ) يا حركات ( حالات دستها ) بيان ميشد، اين قابليت را پيدا كرد كه بتواند ثبت گردد و پايدار بماند.
برروي قلوه سنگهاي آزيلي (Azilian) مربوط به دوران عصر حجر ميانه ( حدود 8000 سال قبل از ميلاد مسيح ) نمادهايي نقش شدهاند كه معناي آنها هنوز كشف نشده است و تنها احتمال ميرود كه مربوط به شعائر مذهبي و يا مراسم جادو باشد. در هر حال اين نمادها آنچنان معني دار وبيان كننده هستندكه بسختي ميتوان اين نظررا كه آنها را عناصري از « بازيهاي تصويري » ميانگارد پذيرفت. در آن دوران بسيار دور يك دايره ميتوانست ، كما اينكه امروز هم ميتواند، بيان كنندة خورشيد و درنتيجه نشانهاي به معناي روز ( ابديت ) باشد. علامتهاي موج دار ميتواند نشانههايي از بيان آب بوده باشد.
امروزه نيز در مسير جادههاي بعضي از كشورها علائمي به چشم ميخورد كه نشان دهندة وجود رودخانه در آنهاست و تعداد خطوط موج داري كه در اين علائم برروي هم قراردارند نشان دهندة نوع جريان آب رودخانه از لحاظ تندي و كندي و همچنين كوچكي يا بزرگي رودخانه است.
جاي پاي انسانها وآثار پنجة حيوانات در گذشته هاي دور برروي زمين رديابي، مقايسه، توصيف، طبقه بندي، تعبير و آشكار گرديده و به اصطلاح « خوانده » شده است و مشخص شده است كه اين ردپاها همواره به هدف و مقصدي منتهي ميشدهاند. اين ردپاها خصوصياتي از صاحبان آنها را باز مينمايند، از جمله اينكه مسير راهپيمايي آنان را نشان ميدهند و همچنين از روي قدمت آنها ميتوان به قدمت وعمر آن انسانها و يا حيوانات پي برد. اين ردپاها خواه بطور ارادي وخواه به طور غير ارادي، اطلاعاتي را در اختيار ما ميگذارند. به هر حال ردپاها داراي معنا هستند و در نتيجه بايد آنها را همچون نوشتههايي عيني در نظر گرفت، بدين معنا كه انها بدون اينكه ترسيم شده باشند علائمي تصويري هستند.
اين ردپاها ( يا علائم ) كه در اصل نقشي ارتباطي داشته و مربوط به نوعي « بازي » درنزد بشر پيش از تاريخ بوده است، امروزه اطلاعات سودمندي دربارة وجود، نوع زندگي و محيط بشر در اختيارما ميگذارد. بنابراين، علامت درعمل يك ارتباط است. از طريق علائم نمادين بود كه بشر توانست به نحوي ارادي با همنوعان خود ارتباط برقرار كند و در نتيجه بين آن زمان و مكان و زمان ومكان حاضر پلي ارتباطي برقرار نمايد.
به مرور زمان بشر توانست نيازهاي خود را از طريق نمادهاي ساده يا تركيبي بيان كند. بشر امروزي بسيار بيش از بشرگذشته مجبور به استفاده از نشانهها ونمادهاست. در حدود 4000 سال پيش در مصر و در حدود همين زمان در چين، خط هيروگليف و خط انديشه نگار برمبناي نمادهاي اوليه پيدايش يافتندو رفته رفته تكامل پيدا كردند. اين خطها تركيبي از واژه و نمادهاي ترسيمي هستند.
سومريها، كه ابداع خط ميخي با قدمت تقريباً 4000 سال قبل از ميلاد به آنها منسوب است، كارمصريها و چينيها را دنبال كردند.
برخي از نمادهاي هيروگليفي ( مربوط به 1600 تا 1100 قبل از ميلاد ) شديداً وابسته و مرتبط با نوع مصري آن است. در مقابل، هيروگليفهاي مربوط به درة رود سند كه متعلق به 3000 سال قبل از ميلاد و بسيار شبيه به خطوط انديشه نگار چيني ميباشند، بايد در زمرة تصور نگاشتهها به شمار آيند تا در رديف خطوط واقعي. پيدايش خطوط هيروگليف وانديشه نگار ميتواند به عنوان مبنائي براي پايان دوران پيش از تاريخ در نظر گرفته شود.
حروف الفبا، كه در فاصله 1700 تا 1500 قبل از ميلاد توسط فنيقيها بينانگذاري شد، در حدود سال 1000 قبل ازميلاد در مناطق متعلق به ساميها و در اطراف مديترانه گسترش يافت. يونانيها در طي همين دوره الفباي فنيقي را اخذ كردند و بااضافه كردن حروف مصوت به آن وتغيير دادن شكل بعضي از حروف آن را كامل كردند. سپس تقريباً تمام اقوام از نظام و شكل الفباي فنيقي تبعيت كردند به طوري كه هر يك از آنها برمبناي اين «ميراث فنيقي » نيازهاي الفبائي خويش را برآورده كردند. رد پاي اين ميراث را حتي در حروف و نشانههاي الكترونيكي عصر حاضر و همچنين در نمادهاي منتسب به كوليان، در رابطه با شكل و معناء ميتوان جستجو كرد ؛ نمادهاي مذكور در رابطه با قلوه سنگهاي منقوش آزيلي هستند كه خود به حروف جادوئي شباهت دارند.
در قرن هفتم قبل از ميلاد با پيدايش الفباي اتروسكي، كه خود مبتني بر الفباي يوناني بود، پلي ميان الفباي يوناني و لاتين برقرار گرديد، اولين الفباهاي لاتين نفوذ سبك الفباي اتروسكي بر آنها را بخوبي نشان ميدهد. الفباهاي لاتين از زمان آغاز پيدايش خود تاكنون تغيير عمدهاي نكردهاند ؛ در اين ميان الفباي گوتيك و الفباي روني استثناء هستند.
كلمه « روني » به معناي رمز است و اين الفبا كه داراي سبكي مزين ميباشد ظاهراً از نمادها، علائم اختصاري و برخي نشانههاي رمزي ساخته شده است.
هر يك از گروههاي انسانهاي اوليه زباني خاص خود داشتندكه در طي زمان به انحاء گوناگون راكه تكامل را طي كردند. مثلاً اقوام اينكا [1]به منظور برقرار كردن ارتباط با يكديگر از ريسمانهاي رنگين كه به شيوههاي گوناگون آنها را گره ميزدند استفاده ميكردند.
تعداد گرههاي موجود در اين ريسمانها داراي معناي خاصي بود. اين ريسمانها كه در زبان بومي پروئي « كوئيپو » نام داشت توسط افراد خاصي كه به همين منظور تعليم ديده بودند گره زده ميشدو تنها همانها نيز بودند كه ميتوانستند معناي آنها را تعبير كنند.
« چوب خط » كه عبارت بود از قطعه چوبي كه چند نقطة آن كنده شده بود، نه تنها به عنوان اعلام جنگ توسط استراليائيها به كار ميرفت، بلكه در تجارت نيز از آن استفاده ميكردند.
هر يك از دو طرف معامله چوب خطي مشابه چوب خط طرف ديگر نزد خود نگاه ميداشت و اين امر در حكم رسيد خريد يا فروش كالاي مورد نظر بود. اين چوب خطها كه نمايانگر اشياء، افراد، حيوانات و ارقام بود، از جمله داراي موارد استفادههاي آماري نيز بود.
تقريباً تمام زبانهاي مكتوب در اصل توسط گروهي ممتاز به كار ميرفت كه عبارت بودند از ساحران، روحانيون، كيمياگران، پزشكان و منجمان و به سخن ديگر تمام كساني كه به نحوي داراي قدرت بودند.
اين امر هم اكنون نيز برقرار است، زيرا فيزيكدانان، زيست شناسان، برنامه ريزان كامپيوتر، دانشمنداني كه درحوزه تلاقي سيبرنتيك و زيست شناسي كار ميكنند وهمچنين ستاره شناسان از زبان تخصصي مربوط به رشتة خويش استفاده ميكنند. اين زبان پيچيده و تخصصي برمبناي اين نياز پيدايش يافته است كه در رشتههاي مذكورهر كشف علمي جديد، تكنيكهاي نوين، موقعيتها، روندها، توليدات و بالاخره هر تحول سياسي ـ فرهنگي بايد داراي نامي دقيق همراه با معنائي كاملاً مشخص باشد. با اين همه هنگامي كه چنين زبانهايي به حد بالائي از پيچيدگي ميرسند لزوماً بايد ساده شوند و به همين خاطر است كه امروزه بيش از هر وقت ديگر لزوم استفاده از نمادهاي تصوير نگار وانديشه نگار به منظور ايجاد ارتباط پيش آمده است، يعني همان كاري كه انسان ابتدائي با كندن نقشي دايره وار برسنگ والقاء معناي « خورشيد ـ روز ـ ابديت » انجام ميداد واز طريق خطوطي موج دار خبر از وجود آب ميداد.
در حالي كه زبان تمام ملتها به زبانهاي تخصصي تري تبديل و تقسيم شدهاند، در دنياي كه هم اكنون ارتباطي بصري بر آن حاكم است، زبان « نمادي ـ تصويري ـ ترسيمي » جديدي تولد يافته كه مستقل از هر نوع محدوديت زباني در حال پيشرفت و تكامل است و همگان نيز ميتوانند آن را بفهمند.
در طول تاريخ از نمادها به عنوان ابزارهايي براي ايجاد ارتباط استفاده شده است. انسان پيش از تاريخ با ايجاد نقش برديواره غارهاي آلتاميرا در اسپانياو لاسكو در فرانسه تلاش ميكرده است تا پيامهاي خود را به ديگران انتقال دهد و با همه ارتباط برقرار كند.
باستان شناسان لوازم و ابزارهايي را از يونان باستان يافتهاند كه بر آنها نقوش و علائم نماديني نقش بسته كه احتمالاً معرف خالق آنها بوده است. برتابوتهاي مصري نيز نقوش نماديني حكاكي شده است كه احتمالاً نشان از هنرمند خالق آن دارد. در جوامع قرون وسطايي بازرگانان و صنعتگران براي مشخص كردن كالاها يا محصولاتشان از علائم و نمادهاي خاصي استفاده ميكردند كه شناساگر آنها بود.
چاپگران اواخر سدة نوزدهم ميلادي نيز كه به مهارتها واستادي خود فاخر بودند، برروي تمامي چاپ نقشهاي خود نمادهايي را به صورت حرف نشانه ياامضاء چاپ ميكردند كه معرف حرفه و صنعتگري آنان بود
در آغاز سدة بيستم نيز گاوچرانان آمريكايي براي مشخص كردن مالكيت دامهاي خود از علائم انحصاري استفاده ميكردند. در واقع آنها از نوعي زبان تصويري استفاده ميكردند كه سابقة آن به مصريان باستان ميرسد. نقوش مخطط، علائم ونوشتههاي روي در و ديوارهاي شهر را ميتوان همگي به عنوان تلاشي براي بيان احساسات، ايجاد ارتباط يا تلاشي جهت ابراز وجود دانست.
تعريف نشانه :
آرم يا نشانه يكي از مهمترين موضوعات رشتة گرافيك ميباشد. اصولاً طراحي يك نشانة موفق، بيانگر توانمندي فكري و اجرايي هنرمند ميباشد، چرا كه با كمترين عناصر بصري وايجاد فرم منسجم و واحد، بايستي داراي بياني گويا، روان، ساده و زيبا باشد.
آرم معرف شخصيت و هويت يك مجموعه، شخص، شغل و يا هرگونه فعاليت ميباشد. به همين دليل بايد داراي قابليتهاي بين المللي باشد.
امروزه طراحي آرم يا نشانه از جمله وظايف هنرمند وطراح گرافيك ميباشد. هر سازمان يا مؤسسهاي به هنگام شكل گيري، درصدد طراحي يك نشانه وآرم براي خود ميباشد تا بدين وسيله بتواند هويت و شخصيت اجتماعي خود را به ديگران معرفي نمايد. اصولاً آرم يا نشانه مشخصه اصلي هر سازماني بوده و حكم امضاء و مهر آن را دارد.
آرم يك فرم و يا يك تصوير گذرانيست. بلكه ممكن است ساليان متمادي و بلكه چندين دهه در خدمت يك سازمان قرار گيرد. بنابراين طراحي يك آرم بايستي با احتساب تمامي جنبههاي مختلف و بررسي دقيق صورت گيرد. يك پوستر، بروشور و يا يك صفحه از روزنامه كه توسط هنرمند گرافيك صفحه آرايي شده است، يك زمان كوتاهي را بخود اختصاص داده و سپس تصوير جديدي جاي آن را ميگيرد. اما يك نشانه اغلب داراي تاريخ مشخص و معيني نيست.
آنچه ميتوان در مورد آرم و خصوصيات آن ذكر كرد اين است كه آرم بايد داراي ويژگيهاي خاصي باشد تا بتواند به عنوان يك نشانةموفق طي ساليان سال دوام و بقا يابد. برخي از اين مشخصهها به شرح زير هستند :
سادگي، زيبايي، انسجام، وحدت شكل، قابليت كارآيي در اشكال مختلف، عدم تشابه با علائم ديگر، دارا بودن روحية مجموعه آرم با موضوع، رنگي بودن، بسادگي در خاطره سپرده شدن، گويا بودن، داراي اجراي دقيق و صحيح بودن.
بنابراين ميبينيم آرم در عين سادگي داراي ويژگيها و خصوصيات بسيار زيادي است كه بايستي به طور ظريف و دقيق همگي اين مفاهيم در قالب يك تصوير بوجود آيد. به همين دليل است كه برخي معتقدند آرم يكي از مشكل ترين موضوعات طراحي گرافيك است
نماديا نشانه كوچكتري اثر گرافيكي است كه در عين حال انعكاسي بزرگ در پي داشته است و دارد. به عبارتي نشانه چيزي است كه براي كسي در مناسبتي خاص به عنواني خاص نسبت داده ميشود يعني در ذهن آن كس نشانهاي معادل و چه بسا كاملتر ميسازد
1ـ مردمي داراي تمدني نسبتاً پيشرفته در پرو در آمريكاي جنوبي
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.