پایان نامه بررسي ارتباط بين شيوههاي فرزندپروري و عامل هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان
فهرست محتوا
چكيده:
منظور از رشد اجتماعی، ساخت فرد در روابط اجتماعي است به طوريكه با افراد جامعهاش هماهنگ و سازگار باشد. وقتي فردي را اجتماعي ميخوانند كه نه تنها با دیگران است ، بلكه با آنان همكاري می كند. به بيان ديگر اجتماعي شدن به يادگيري گفته ميشود كه سازگاري با جامعه و محيط فرهنگي را به دنبال داشتهباشد. از عواملي كه ميتواند در رشد اجتماعي فرد مؤثر بوده، خانواده و شيوههاي تربيتي فرزندان است و علاوه بر آن عامل هوش نيز ميتواند با رشد اجتماعي در ارتباط باشد. هدف كلي اين تحقيق بررسي ارتباط بين شيوههاي فرزندپروري و عامل هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان دختر شهر رشت در دوره دبيرستان است . آزمودنيهاي اين پژوهش 400 دانشآموز دختر دوره دبيرستان ناحيه دو شهر رشت هستند كه با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي به صورت تصادفي انتخاب گرديدهاند. ابزار تحقيق شامل پرسشنامه رشد اجتماعي 27 سؤالي آليس واتيزمن، پرسشنامه 30 سؤالي دايانا باوم ريند براي شيوههاي فرزند پروري و تست ريون براي هوش ميباشد. به منظور بررسي و آزمون فرضيات تحقيق و توصيف دادهها از روشهاي استنباطي تحليل رگرسيون همزمان و روش ضريب همبستگي استفاده شدهاست. تحليل نتايج نشان داد كه بين متغير شيوة تربيتي آزادمنش و هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان رابطه معنادار وجود دارد و اين ارتباط از نوع مثبت و مستقيم است.
فصل اول
كليات
مقدمه
انسان موجودي اجتماعي است و امروز در دنيايي زندگي ميكند كه معروف به عصر اطلاعات و ارتباطات است.
اگر تعامل و ارتباط او با افراد ديگر جامعه و نيز با جوامع ديگر به وجود نيايد قادر به ادامه زندگي نخواهد بود. بنابراين ايجاد اين ارتباط براي انسان لازم و ضروري است ولي براي برقراري ارتباط صحيح نياز به تبعيت از اصول شناختهشده و مورد قبول دارد تا رفتارها و اعمال خود را با آنها وفق دهد. (فتحي آذر، 1373)
حال با توجه به اهميت موضوع ميتوانيم بگوييم كه رفتار اجتماعي پايه و اساس زندگي انساني فرد را تشكيل ميدهد و مهمتر آنكه رشد اجتماعي سبب اعتلاي رشد عقلاني هم ميشود و چنين بايد گفت كه انسان جز در جريان جامعه، ادامه زندگي برايش بسيار دشوار خواهد بود. فرد از طريق زندگي با افراد ديگر و آشنايي با آداب و رسوم جامعه است كه ميتواند نقش خود را در خانواده و جامعه ايفا نمايد. لازمه زندگي جمعي، سازگاري با افراد، توافق داشتن با آنان و تا حدودي تلاش براي انجام انتظارات آنان است. (شريعتمداري، 1369)
و اما منظور از رفتار اجتماعي آن است كه فرد در موقعيتهاي مختلف و در برخورد با ديگران چه واكنشهايي را از خود نشان ميدهد. آيا در برخورد با ديگران رفتاري سنجيده و محبتآميز دارد يا اينكه برعكس مردم گريز و جامعه ستيز است؟ رفتار اجتماعي كودكان و نوجوانان ابتدا از رفتار اعضاي خانواده و بعد از همسالان و دوستان شكل ميگيرد. روابط اجتماعي، انعكاسي است از نگرش يا شيوة رفتار فرد نسبت به جامعه. در اينجا اگر رفتار فرد را به طور دقيق مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه ميرسيم كه او غالباً بر سود و زيان جامعه قدم بر ميدارد و از طريق كنشهاي اجتماعيش در مييابيم كه آيا با ملاكها و آداب و رسوم جامعه خود سازگاري دارد يا برعكس، همواره براي خود و جامعه مسأله آفرين است و در اموري فعاليت دارد كه از لحاظ اجتماعي مردود شناخته شدهاند. (پارسا، 1368)
از مواردي كه روي رشد اجتماعي تأثيرگذار است، خانواده و شيوههاي تربيتي آن است.
روانشناسان و جامعهشناسان همه تأييد ميكنند كه خانواده يكي از مهمترين و اساسيترين سازمانهايي است كه به رشد اجتماعي كودك ياري ميدهد. در خانواده است كه كودك نخستين چشمانداز را از جهان پيرامون خود به دست ميآورد و احساس وجود ميكند، يعني ميآموزد. همچنين در خانواده است كه به آداب و رسوم ملي، مراسم ديني، وظايف فردي، حدود اختيارات و مسئوليتها پي ميبرد. (پارسا، 1371)
تحليلهاي نظري و تجربي هر دو توجه خود را در اساس به روابط كودك و والدين متمركز كردهاند و براي امر تأثيرگذاري پدر و مادر بر كودك اهميت و ارزش خاص قائل شدهاند. (نوابينژاد، 1375)
والدين براي تربيت فرزندان خود از سبكها و شيوههاي فرزندپروري متفاوتي استفاده ميكنند. كه باوم ريند (1979) آن را به سه شيوه سهلگير، ديكتاتوري و دموكراتيك تقسيم كردهاست. كه در مورد هر يك از اين شيوهها بحث خواهد شد. اين تحقيق اين مطلب را بررسي ميكند كه چگونه تربيتي ميتواند، به رشد اجتماعي بيشتري در كودك بينجامد؟ و كدام شيوه تربيتي مؤثرتر است؟
از ديگر مواردي كه با رشد اجتماعي در ارتباط است، عامل هوش ميباشد. چنين بهنظر ميرسد كه بين عوامل مؤثر بر رشد و نمو كودك، عامل هوش بيشترين اهميت را دارد. رشد و تكامل اجتماعي كودك با ساير مظاهر رشد و تكامل وي هماهنگ و كاملاً مربوط است. چنانچه اولين نشانههاي رشد هوش كودك را در ارتباط او با افراد ديگر ميتوان مشاهده كرد (شعارينژاد، 1373)
در واقع ميتوان گفت كه عامل هوش و رشد اجتماعي در ارتباط نزديك با يكديگرند. در اين تحقيق اين مطلب، بررسي ميشود كه ميزان رابطه هوش با رشد اجتماعي فرد چقدر ميباشد؟ و به طور كلي، در اين تحقيق رابطه شيوههاي فرزندپروري و هوش با رشد اجتماعي مورد بررسي قرار ميگيرد و رابطه هر كدام از شيوههاي فرزندپروري به همراه هوش با رشد اجتماعي بررسي ميشود.
بيان مسئله
در ميان جنبههاي مختلف رشد انسان (جنبههاي بدني، عقلاني، عاطفي، اجتماعي) رشد اجتماعي از جايگاه ويژهاي برخوردار است. فرايند رشد اجتماعي از دوران شيرخوراگي و به طور مستمر تا بزرگسالي ادامه دارد.
منظور از رشد اجتماعي اين است كه فرد براي مشاركت مؤثر و فعال در اجتماعي كه در آن زندگي ميكند، آماده گردد، به طوري كه همگام با مأنوس شدن با ارزشهاي اجتماعي و تقليل مسئوليتهاي اجتماعي بتواند مورد پذيرش جامعه قرار گيرد. روانشناسان عوامل متعددي را در رشد و تكامل اجتماعي مؤثر ميدانند كه از مهمترين آنها ميتوان به خانواده، مدرسه، معلم همسالان و … اشاره نمود. (اعزازي، شهلا، 1373)
كودك در ابتداي تولد قادر به نشان دادن تظاهرات اجتماعي نيست و رفتار اجتماعي مشخص نيز از وي ظاهر نميشود، ولي به تدريج نشانههاي رشد اجتماعي در او پيدا ميشود كه از روابط اجتماعي گستردهاي برخوردار است.
لازم به ذكر ميباشد كه خانواده به عنوان يكي از اساسيترين نهادهاي اجتماعي و نخستين و مهمترين عامل اساسي در رشد اجتماعي فرد است. خانواده حداقل از دو نفر با تواناييهاي گوناگون و با نيازها و علايق مختلف و در يك كلام با شخصيتهاي گوناگون تشكيل شدهاست. تلفيق اين تواناييها، شيوههاي گوناگون فرزندپروري را ايجاد ميكند. (نوابينژاد، 1373)
والدين بر اساس الگوها و آرمانهاي فرهنگي خود كودكان را به شيوههاي گوناگون پرورش ميدهند. بين گروههاي مختلف به تفاوتهاي چشمگيري در زمينه تربيتي فرزندان بر ميخوريم. والدين براي تربيت فرزندان خود از سبكها و شيوههاي فرزندپروري متفاوتي استفاده ميكنند(باوم ريند1، 1971)
اين تحقيق در پي آن است كه رابطه شيوههاي فرزندپروري با رشد اجتماعي را مورد بررسي قرار دهد و اينكه كدام شيوه تربيتي باعث رشد اجتماعي بيشتر در فرد ميشود؟
علاوه بر آن رشد اجتماعي كودك با ساير جنبههاي رشد(از جمله رشد هوش) كاملاً هماهنگ و مربوط است. چنانچه از تحقيقات ديگر از جمله تحقيق كولين1 (1979) نيز بر ميآيد، با پيشرفت رشد هوشي، رشد اجتماعي فرد پيشرفت مينمايد. بدين صورت كه بين مراحل هوشي افراد و رشد اجتماعي آنان رابطه وجود دارد. در واقع افراد با رسيدن به مرحله هوش صوري، به تكميل كردن رشد اجتماعي خود مبادرت ميورزند. با توجه به آنكه نوجواني مرحله يافتن هويت مستقل و حضور مستمر در فعاليتهاي اجتماعي ميباشد و اين امر مستلزم رشد تفكر صوري و برقراري روابط مطلوب اجتماعي با ديگران است بنابراين بايستي شرايطي فراهم كرد تا نوجوانان هر چه بيشتر و بهتر با مفاهيم انتزاعي و نحوه عملكرد مطلوب اجتماعي آشنا شوند.
(كولين، به نقل از نيكوكار، 1377).
اين تحقيق علاوه بر موضوع قبل در پي بررسي رابطه ميان هوش با رشد اجتماعي فرد نيز مي باشد . و به طور كلي در پي آن است كه رابطه هر يك از شيوههاي فرزندپروري و هوش با رشد اجتماعي را مورد بررسي قرار دهد
اهداف تحقيق
هدف اصلي تحقيق بررسي رابطه شيوههاي فرزندپروري و هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان دبيرستاني دختر شهر رشت ميباشد.
اهداف جزئي
1- بررسي رابطه بين شيوههاي فرزندپروري با رشد اجتماعي دانشآموزان دبيرستاني دختر شهر رشت
2- بررسي رابطه هوش و رشد اجتماعي دانشآموزان دبيرستاني دختر شهر رشت
3- بررسي رابطه شيوه تربيتي دموكراتيك و هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان دختر شهر رشت
4- بررسي رابطه شيوه تربيتي سهلگير و هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان دختر شهر رشت
5- بررسي رابطه شيوه تربيتي ديكتاتوري و هوش با رشد اجتماعي دانشآموزان دختر شهر رشت
اهميت و ضرورت تحقيق
انسان داراي ابعاد گوناگوني است. يكي از ابعاد وجودي انسان كه نيازمند رشد و شكوفايي ميباشد، بعد اجتماعي است. بعد اجتماعي رشد فرد پايه و اساس زندگي انساني را تشكيل مي دهد. انسان به معني دقيق حيواني فرهنگي است و جنبه عقلاني حيات وي در زمينه اجتماعي رشد ميكند. ادامة زندگي انسان جز در جامعه جريان پيدا نميكند، مگر فرد با ديگران به سر برد، با آنها سخن بگويد و مقاصد خويش را به ايشان بفهماند و از افكار و نظريات آنها آگاه شود، با آداب و رسوم جامعه آشنا شود و نقش خود را در جامعه و خانواده اجرا نمايد و لازمة زندگي جمعي سازگاري با افراد، توافق با ايشان و تا حدي كوشش براي انجام انتظارات آنهاست. (شريعتمداري، 1369)
چنانچه ميدانيم خانوادهها در زمينه اجتماعي، اقتصادي، تربيتي، ديني، هنري و مانند اينها با هم متفاوتند.
شكل خانوادهها، طرز ارتباط اعضاء هر خانواده با يكديگر و جامعهاي كه خانواده در آن بسر ميبرد، در تمام موارد يكسان نيست. بنابراين تأثير خانوادهها در رفتار افراد مختلف است. در يك خانواده شكل و طرز ارتباط اعضاء خانواده طوري است كه محيط خانواده را براي تأمين احتياجات اساسي كودكان چه در زمينه بدني و چه رواني مساعد ميسازد. رفتار كودكي كه در اين خانواده پرورش مييابد با رفتار كودكي كه محيط خانواده وي مانع تأمين احتياجات اساسي اوست كاملاً متفاوت است. خانواده در تمايلات بچهها، افكار و عقايد آنها و طرز برخورد ايشان با ديگران تأثيرگذار است.
(شريعتمداري، 1363)
هر خانوادهاي شيوة تربيتي خاص خود را دارد و هر كدام از اين شيوهها ميتواند تأثير خاصي روي كودك بگذارد. حال بايد بررسي كرد كه كدام شيوة تربيتي ميتواند بر افكار و عقايد و طرز برخورد فرد با ديگران تأثير بيشتري داشتهباشد و سبب رشد اجتماعي بيشتري در فرد گردد.
علاوه بر آن به نظر ميآيد عوامل ديگر از جمله عامل هوش نيز با رشد اجتماعي در ارتباط باشد. بنا به تحقيقات كولين (1979) نشانگر اين واقعيت است كه هر چه افراد بزرگتر ميشوند و از لحاظ هوش رشد بيشتري مييابند رشد اجتماعي آنان نيز بيشتر ميشود. و هر چه كه فرد به مرحلة صوري يا انتزاعي رشد هوشي نزديكتر ميشود، رشد اجتماعي او بيشتر ميشود.
(كولين، به نقل از نيكوكار، 1377)
بنابراين براي اينكه فرد رشد هوشي بيشتري پيدا كند، اين امر مستلزم رشد تفكر صوري و برقراري روابط مطلوب اجتماعي با ديگران است. و اين تحقيق در پي بررسي رابطه هوش با رشد اجتماعي ميباشد. و به طور كلي به دنبال بررسي رابطة شيوههاي فرزندپروري و هوش با رشد اجتماعي است.
نتايج اين تحقيق ميتواند به والدين اين آگاهي را بدهد كه كدام شيوههاي تربيتي را كه مناسبتر است برگزينند و اين نتايج ميتواند راهنمايي براي اوليا و مربيان باشد تا در انتخاب شيوه تربيتي به خطا نروند و بهترين شيوه را به كار گيرند تا باعث رشد اجتماعي بيشتر در كودكان شود. علاوه بر آن دستاوردهاي پژوهش ميزان رابطه هوش و رشد اجتماعي را مشخص ميسازد و اوليا و مربيان به دنبال راههايي براي رشد سريعتر هوش خواهند بود تا منجر به رشد اجتماعي بيشتر در كودك گردد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.