پایان نامه بررسي بهداشت رواني بيماران سرطاني شيمي درماني شده
مقدمه:
بدون شك سلامت افراد جامعه اهميت بسزايي دارد. جوامع انساني بدون حفظ سلامت و رعايت بهداشت نمي توانند بقا و استمرار خود را حفظ كنند. بيماري و ناتواني، روابط انساني را مختل و در نتيجه احساس امنيت و همبستگي را از انسان سلب مي سازد. پس طبيعي است كه علم طب با هدف دستيابي به اطلاعات جديد همواره در حفظ و بهبود سلامت جامعه تلاش ميكند. حفظ سلامت جسماني افراد يك جامعه معني جلوگيري از شيوع يا ريشه كن ساختن بيماريهايي كه باعث از كار افتادن يا نابودي انسان مي شوند.
همانطور كه بهداشت به عنوان وظيفه علم طب و در حيطه علوم پزشكي از اهميت شاياني برخودار است و حفظ سلامت جسماني افراد بدان وابسته است، بهداشت و سلامت رواني فرد فرد جامعه نيز مورد توجه خاص متخصصين و دست اندركاران قرار گرفته است. آنچه امروزه به عنوان بهداشت رواني[1] در جوامع مختلف مطرح است، در حقيقت يك رشته تخصصي در محدوده روانپزشكي محسوب مي شود. اما آنچه در بدو امر بايد بدان اشاره كرد اين مسئله مهم است كه با توجه به تفاوتهاي عمدهاي كه بين بيمارهايي رواني و بيماريهايي جسماني وجود دارد، بهداشت رواني در عملي ساختن اهداف خود با مشكلات فراواني روبروست.
علائم رفتاري، هيجاني و شناختي ممكن است در پاسخ به حوادث پراسترس ايجاد شود يك يا چند عامل استرسزا مي تواند زمينه ساز بيماريها و اختلالات روانپزشكي باشد. تعداد و شدت عامل استرسزا هميشه پيش بيني كننده ي شدت علائم و اختلال روانپزشكي نيست. عامل استرسزا ممكن است منفرد، متعدد، يا مداوم باشد. بيماري جسمي يكي از عوامل استرسزا مي باشد كه در صورت مزمن شدن مي تواند خطري براي بهداشت رواني فرد محسوب شود.
بايد بدانيم كه خانواده، اجتماع و متخصصين رشته هاي مختلف طب همانند روانپزشكان در بهداشت رواني بيماران مبتلا به بيماريهاي جسماني نقش بسزايي دارند. براي مثال، خانواده و اجتماع با رعايت مورد پيشگيري كننده از ابتلا به بيماريهاي جسمي (در حد امكان) و با حمايت عاطفي و اجتماعي از بيماران بعد از ابتلا به بيماريهاي جسماني و قبول و پذيرش بيماري به جاي طرد آنان مي توانند در زمينه بالا بردن بهداشت روان فدر يا حداقل متعادل نمودن آن نقش مفيدي ايفا كنند.
موضوع و بيان مسئله
– بررسي بهداشت رواني بيماران سرطاني شيمي درماني شده بيمارستان امام حسين (ع) تهران در تابستان 85 .
سرطان، يك بيماري است كه تغيير تصور زندگي، تهديد به كاهش عملكرد فرد و تهديد به تغييرات ظاهري را موجب مي شود.
تشخيص سرطان باعث ايجاد بخران در زندگي فرد مي شود. بيمار بايستي سعي كند سطح ناراحتي هيجاني خود را ضمن تصميم گيريهاي حياتي براي درمان كنترل كند. نگرانيهاي اصلي بيمار عبارتند از ترسهاي ناشي از مرگ، وابستگي، بدشكل شدن ، ناتواني، طرد و قطع روابط، مسائل مالي. واكنشهاي بيمار به وسيله عوامل روان شناختي و بين فردي تعديل مي شوند. عوامل مديكال عبارتند از: محل تومور، علائم، سير بيماري. عوامل روان شناختي شامل منش،[2] توانايي تطابق[3]، قدرت ايگو[4] و مرحله تكاملي[5] زندگي و اثرات و معناي سرطان در آن مرحله هستند. عوامل بين فردي مربوط به خانواده و حمايتهاي اجتماعي هستند.
بيماران ممكن است، اضطراب، غمگيني، ترس و خشم را تجربه كنند يا ممكن است بي حسي و كرخت شوند. گناه و مكانيزمهاي مشترك در آن، نقش اصلي را بازي مي كنند. از نظر شناختي بيماران ممكن است با حالت تهاجمي در جستجوي اطلاعات باشند، يا گيج و فلج يا ناتوان براي تمركز حواس شوند.ممكن است شكايات بدني زياد شود و فعاليت روزانه، اشتها و خواب آشفته گردد. واكنشهاي استرس حاد ممكن است شديد باشد ولي معمولاً متغير و گذرا هستند. وقتي اختلال بيش از 14- 10 روز طول بكشد باسيتي بيمار را از نظر وضعيت روانپزشكي ارزيابي كرد.
اهميت و ضرورت پژوهش
يك سوم از ما دچار سرطان مي شويم. در حال حاضر تقريباً دو ميليون نفر از مردم بريتانيا تحت درمان سرطان هستند كه اين رقم بيش از يك بيست و پنجم جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهد. اكثر اين افراد داراي عمري طولاني هستند. امروزه طرز تفكر افراد نسبت به سرطان عوض شده است و سرطان يك موضوع ممنوع شده نيست. افراد در مورد تشخيص سرطان خود همانند تشخيص ساير بيماري ها به راحتي مي توانند صحبت كنند.
علاوه بر آن پيشرفت در علوم پزشكي تأثير زيادي بر آينده افراد مبتلا به سرطان داشته است. با وجودي كه خبر ها هميشه اميدوار كننده نيست، اما وقتي وارد عصر جديد مي شويم مشاده ميكنيم كه بيماران سرطاني نسبت به ساير افراد (كه بيماري آنها ترسناك تر از سرطان به نظر نميرسد)، اميداوارانه تر زنگي خود را دنبال مي كنند. امروزه كاملاً مشخص شده است كه چه اتفاقي در سلول رخ ميدهد كه باعث سرطاني شدن آن مي گردد و كشف اين موارد مطمئناً منجر به ابداع روش هاي درماني جديد و قاعدتاً پيشگيري از مشكلات رفتاري بعد از آن در آينده نزديك خواهد شد.
از سوي ديگر بايد بدانيم كه عوامل رواني نه تنها در ظهور سرطان مؤثرند بلكه ممكن است در درمان اين اختلال نيز تأثير داشته باشند. در حال حاضر محققان زيادي در حال بررسي اين احتمال هستند كه آيا ممكن است روان درمانگري راه مؤثري براي درمان سرطان باشد. اين موضوع توسط سيمونتون[6] و كارل[7] مطالعه و توسعه داده شده است. آنان بيماران سرطاني را تشويق مي كنند تا مانع دفاعي درون بدن خود را در حال حمله و بلعيدن سلولهاي سرطاني تصور كنند. آنان معتقدند كه از اين طريق بيماران احساس كنترل خود بر بيماري را بهبود بخشيده و در نتيجه به يك تغيير روانشناختي كه ممكن است منتهي به كنترل ايمن سازي شناختي واقعي عليه سرطان گردد نايلآيند.
حال كه مي دانيم، افراد نقش عمده اي در سلامت جامعه آنها دارد و افراد بايد قادر باشند توانائيهاي جسمي و رواني خود را به حداكثر رسانده تا زندگي اجتماعي، اقتصادي مفيد و هماهنگي با محيط داشته باشند، اهميت اين موضوع آشكار مي شود كه مي توان با بالا بردن سطح بهداشت روان افراد مبتلا به بيماريهاي جسماني (چون سرطان) شانس زنده ماندن آنها را براي مدت زمان بيشتري افزود. تا در نتيجه افراد بتوانند ميزان تطابق خود را با خانواده و اجتماع بالا برده و افراد سالمي از لحاظ جسماني و رواني داشته باشيم.
– اهداف پژوهش.
در اين پژوهش سعس شده اهداف ذيل دنبال شود:
- انواع اختلالات رفتاري ذكر شده در MMPI در بيماران سرطاني شمي درماني شده در هر دو جنس بررسي شود.
- ايجاد سيستم هاي همايتي اجتماعي، رواني، خانوادگي.
- تأثير گذاري اعتقادات ديني و نظام ارزشها در بهداشت رواني فرد ارزيابي گردد.
- ارائه راهكارها و پيشنهاداتي براي تعديل تنش هاي ناشي از شيمي درماني در افراد بيمار.
- نقد و بررسي شيوه هاي درماني موجود.
فرضيه هاي پژوهش
- بين بروز علائم پارا نويا و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنا دار وجود دارد.
- بين بروز علائم افسردگي و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنا دار وجود دارد.
- بين بروز علائم اسكيزوفرنيا و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنا دار وجود دارد.
- بين بروز علائم هيپوماني و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنا دار وجود دارد.
- بين بروز علائم هيپوكندري (خود بيمار انگاري) و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنادار وجود دارد.
- بين بروز علائم هيستري و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنادار وجود دارد.
- بين بروز علائم انحراف اجتماعي و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنادار وجود دارد.
- بين بروز علائم ضعف رواني(PT) و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنادار وجود دارد.
- بين دروغگويي آزمودني و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنادار وجود دارد.
10- بين آشفتگي فكري يا خود كم انگاري بيمار و شيمي درماني شدن بيمار رابطه معنادار وجود دارد.
تعاريف عملياتي متغيرها
بهداشت رواني: فرهنگ بزرگ روان شناختي لاروس، بهداشت رواني را چنين تعريف ميكند: استعداد روان براي هماهنگ، خوشايند، مؤثر كار كردن، براي موقعيتهاي دشوار انعطاف پذير بودن و براي باريابي متعادل خود توانايي داشتن.
سرطان: اصطلاح سرطان براي بيش از 100 نوع بيماري مختلف به كار مي رود. كاربرد مشترك اين اصطلاح در مورد رشد بي رويه سلولهاي نا به هنجاري است كه تومورهاي بدخيم را بوجود ميآورند. در واقع سرطان بيماري است كه در آن سلولهاي بدن به علت آسيب مكانيسم هاي تنظيم كنندهي طبيعي آنها به طور غير قابل كنترلي رشد مي كنند اين بيماري ممكن است از طريق خون و سيستم لنفاتيك به قسمتهاي ديگر بدن نيز منتشر گردد.
شيمي درماني: درمان سرطان با داروهاي ضد سرطاني به عنوان شيمي درماني شناخته ميشود. اين داروها ممكن است از طريق خوراكي تجويز شوند اما اغلب به صورت مستقيم بداخل جريان خون با تزريق وريدي تجويز ميشود. درمان به صورت تزريقي معمولاً در بيمارستان انجام ميشود.
1- Mental Health = Mental Hygiene 2- Cancer
فصل دوم پيشينه هاي پژوهش
– مفاهيم بهداشت رواني
– انواع پيشگيري در بهداشت رواني
– سرطان – عوامل روان شناختي مؤثر در بروز سرطان
– رون بيماري
– پيش آگاهي
– سندرم هاي روانپزشكي در بيماران سرطاني
– درمان
– زندگي پس از سرطان
پيشينه پژوهش
– مفاهيم بهداشت رواني:
سازمان جهاني بهداشت رواني را چنين تعريف مي كند «بهداشت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت جاي مي گيرد و بهداشت يعني توانايي كامل براي ايفاي نقش هاي اجتماعي، رواني، جسمي، بهداشت تنها نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست.»
در اين تعريف همانطور كه ملاحظه شد سازگاري با محيط اهميت زيادي دارد طبق آن شخصي كه بتواند با محيط خود (خانواده، همكاران، همسايگان و به طور كلي اجتماع) خوب سازگار شود از نظر بهداشت رواني بهنجار خواهدبود. اين شخص با تعادل رواني رضايت بخش پيش خواهدرفت و تعارض هاي خود را با دنياي بيرون و درون حل خواهدكرد و در مقابل ناكاميهاي اجتنابناپذير زندگي مقاومت خواهد داشت.
اگر كسي توان انجام دادن اين كارها را نداشته باشد و در نتيجه با محيط خود به شيوه ي نامناسب و دور از انتظار برخورد كند از نظر رواني بيمار خواهدبود. زيرا با اين خطر روبرو خواهدبود كه تعارضهاي حل نشدهي خود را به صورت نوروز (اختلالات خفيف رفتاري) نشاندهد و به شخص نوروتيك تبديل شود. بنابراين بهداشت رواني مردم از اهميت بسزايي برخوردار است و به همين دليل امروزه جوامع مختلف بسيج شده اند تا سايتهاي مربوط به بهداشت رواني و پيش بيني بيماريهاي رواني را سازمان دهند. اين سايتها كه مي توانند ارزشهاي انساني و اقتصادي بالايي داشته باشند ايجاب مي كنند كه بيش از هر چيز نيازهاي بهداشت رواني شناخته شود. منظور از نيازهاي بهداشت رواني است كه عوامل تضمين كننده آن، مخصوصاً در مورد كودكان را بشناسيم، به علتهاي اختلال آن پي ببريم و با چگونگي درمان بيماريهاي رواني آشنا شويم.
در سال 1948، كميسيون مقدماتي سومين كنگره جهاني بهداشترواني، براي بهداشترواني، يك تعريف دو قسمتي ارائه مي دهد: 1- بهداشت رواني حالتي است كه از نظر جسمي و رواني و عاطفي در حدي كه با بهداشت رواني ديگران انطباق داشته باشد براي فرد مطلوبترين رشد را ممكن ميسازد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.