پایان نامه بررسي تأثير ناكامي در ميزان پرخاشگري بين دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی
مقدمه
« به نام آنكه هر چه هست و نيست همه در گه قدرت اوست »
دلم مي خواست دنيا رنگ ديگر بود ، خدا با بنده هايش مهربانتر بود ، وز آن بيچاره مردم ياد مي فرمود ، دلم مي خواست خدا از بارگاه خويش ، زنجير گران مي آويخت ، تا بيچاره گان خداي را در پاي آن ديوار ، به درد خويش آگاه مي ساختند ، مگو اين آرزو خام است ، مگو روح بشر همواره سرگردان وناكام است اگر اين آسمان درهم نمي ريزد ، و گر اين كهكشان از هم نمي پاشد ، بيا تا ما :
فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو در اندازيم زشادي گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم «باباطاهر »
علاقه وافر به كودكان توجه به دنياي زيبا و شگرف آنان ، اهميت به خواسته ها و آرزوها و هدف هايشان و همچنين موانع و مشكلاتي كه سد راه اين خواسته ها بوده و باعث مي گردد برخي از اين فرشته هاي مهربان خشم آلود وعصيانگر و برخي غمناك ، گوشه گير و در خود فرو رفته باشند ، افزون بر آن ، عدم آگاهي والدين و مربيان درباره علل اين تغييرات رفتاري در كودكان و چگونگي مقابله و برخورد با آنان براي بر طرف نمودن و كاهش اينچنين رفتارهايي ، همه و همه ، محقق را بر آن داشت تا به تحقيق د رزمينه « بررسي تأثير ناكامي در ميزان پر خاشگري بين دانش آموزان دختر و پسر ( مقطع ابتدايي ) بپردازد . تا شايد به اين طريق بتوان گام كوچكي درجهت شناخت برخي از عوامل بر انگيزنده رفتارهاي پرخاشگرانه و ارائه راه حل ها و توصيه هايي د راين رابطه به والدين و مربيان ، بر داشت و راه را براي تحقيقات وسيع تر در آينده هموار نمود ».
مسلم است كه انجام اين تحقيقات راهنمايي انديشمندان و صاحبنظران و محققين گرامي را مي طلبد كه با بيان نقطه نظرهاي عالمانه خود ، كاستي ها را جبران نموده و معايب را برطرف نمايند . اميد است محقق را در پيمودن ره بي انتهاي علم راهبر باشيد . « انشاءالله»
با تشكر فراوان
(ب)طرح مسئله
موضوع اين تحقيق :
« بررسي تأثير ناكامي در ميزان پرخاشگري بين دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي شهرستان قروه »
بنابر اين با طرح سؤالات زير مسئله اين تحقيق را مطرح مي سازيم :
- آيا ناكامي در پرخاشگري تأثير دارد ؟
- آيا تأثير ناكامي در پرخاشگري دختران و پسران دانش آموز يكسان است ؟
- دختران دانش آموز در برابر عوامل ناكام كننده چه نوع واكنش پرخاشگرانه نشان مي دهند ؟
- پسران دانش آموز در برابر عوامل ناكام كننده چه نوع واكنش پرخاشگرانه نشان مي دهند ؟
- آيا عكس العمل هاي پرخاشگرانه دختران دانش آموز ، در برابر عوامل ناكام كننده براي دفاع از خود ، تسلط و بقاي مانع ويا بقاي نياز است ؟
- آيا عكس العمل هاي پرخاشگرانه پسران دانش آ”موز در برابر عوامل ناكام كننده براي دفاع از خود ، تسلط و بقاي مانع ويا بقاي نياز است ؟
(پ) هدف تحقيق
هدف اين تحقيق داراي دو جنبه بنيادي و كاربردي مي باشد ، بنابراين با توجه به اين هدف دو جنبه ، اهداف تحقيق مطرح مي شود :
1-) جنبه بنيادي : بررسي ديدگاه روانكاري و بخصوص نظريه زيگموند فرويد در مورد ناكامي بعنوان عامل برانگيزنده پرخاشگري است .
« ناكام ماندن تلاشهاي فرد براي دستيابي به هدف موجب پيدايش سائق پرخاشگري شده و اين نيز به نوبه خود رفتاري را براي صدمه زدن به فرد به شي موجد ناكامي بر مي انگيزد و بروز پرخاشگري باعث كاهش اين سائق شده و در پاسخ به ناكامي پرخاشگري يك پاسخ غالب است .» (هليگارد ، اتكينسون 1985).
2) جنبه كاربردي : بررسي پرخاشگري دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي و ناكامي بعنوان علتي براي آن كه بدين منظور ، آزمون مصّور ناكامي روزتر وايگ در كودكان مقطع ابتدايي بكار مي رود .
ارائه راهبردها وتوصيه هايي به اولياء دانش آموزان در زمينه برخي از علل رفتارهاي پرخاشگرانه دانش آ”موزان و چگونگي مقابله و برخورد با آنها به منظور اصلاح رفتار آنان در جهت تخفيف رفتارهاي پرخاشگرانه .
(ت ) فرضيه تحقيق
با توجه به اينكه : ناكامي به عنوان يكي از عوامل بر انگيزنده پرخاشگري ، موجب عكس العملهاي پرخاشگرانه متفاوت در بين دختران و پسران دانش آموز مقطع ابتدايي مي شود . چند فرضيه به ترتيب زير مورد بررسي قرار مي گيرد :
- عوامل ناكام كننده در دختران دانش آموز مقطع ابتدايي ، باعث بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه دروني مي شود .
- عكس العمل هاي پرخاشگرانه دختران دانش آموز مقطع ابتدايي در جهت تسلط و بقاي مانع است .
- عوامل ناكام كننده در پسران دانش آموز مقطع ابتدايي ، باعث بروز عكس العمل هاي پرخاشگرانه بيروني مي شود .
- عكس العمل هاي پرخاشگرانه در پسران دانش آموز مقطع ابتدايي ، در جهت دفاع از خود مي باشد .
(ج) تعريف عملياتي متغيرها و اصطلاحات :
ناكامي [1]: حالتي است كه موجود زنده – جاندار درمواقع برخورد با موانع كم و بيش عبور ناپذير دارا مي باشد موانعي كه دروني و بيروني هستند و سّد راه ارضاي نيازها مي شوند « لاگاش »
- هنگامي كه راه دستيابي به يك هدف خواستني بسته مي شود يا دستيابي به آن به تأخير مي افتد ناكامي روي مي دهد ، سدهاي گوناگوني چه دروني و بروني بر سر راه كوشش هاي فرد براي دستيابي به هدف قرار مي گيرد ، در محيط فيزيكي سدهايي وجود دارد مانند راهبندان خيابانها ، صفهاي طولاني براي خريد از فروشگاهها ، خشكساليهاي كه محصولات كشاورزي را از بين مي برد و سرو صدا كه راه بر تمركز فكر را مي بندد ، سدهاي محيط اجتماعي به صورت محدوديتهاي است كه مردم به آدمي تحميل مي كنند ، از امر ونهي پدر و مادر گرفته تامسائل گسترده تر تبعيض نژادي يا جنسيتي ، همه در زمره همين محدوديت هاست .
گاه چيزي كه مانع دستيابي آدمي به هدف و خشنود شدن وي مي شود از كم و كاستيهاي خودش سرچشمه مي گيرد ، معلوميت هاي جسماني ، نداشتن برخي از توانائيها و يا خويشتن داري ناكامي نيز ممكن است آدمي را از رسيدن به هدف باز دارند واگر كسي هدفهايي براي خود انتخاب كند كه فراتر از تواناييهاي او باشد ، متحملاً دچار ناكامي خواهد شد .
- به طور كلي ناكامي چيزي است بيشتر از يك محدوديت و يا باز داشتن ساده از كاري كه مورد درخواست است . د ركودك ناكامي عكس العملي است به امتناع محيط از آنچه كه از او خواسته است و به آن ارزشي شخصي وواقعي داده است و در بزرگسال عكس العمل فرد است در مقابل حقي كه براي خود قائل است و از آن محروم شده است ، توضيحات فوق روشن مي سازد كه رابطه معيني ميان مكانيسم دروني ناكامي و آنچه كه در فرد به ويژه كودك در موقعيت هاي شكست زندگي عادي اتفاق مي افتد ،وجود دارد «هسنارد[2] 1975 و لافن[3] 1969»
- عوامل ناكام كننده مي تواند غايب يا حاضر باشد ،عوامل حاضر مي تواند فعال يا غير فعال باشد و در هر يك از دو حال يا دروني است يا بيروني است .
- مفهوم ناكامي در نظريه و ازمون روز نزوايگ [4]با سه مفهوم «فشار رواني[5] » «مانع[6] » و «نياز[7] »در اميخته و مربوط است :
الف ) « فشار رواني » موقعيتي است كه مانع بر آورده شدن نياز فرد است ، دو نوع فشار رواني وجود دارد : فعال و غير فعال ، كه هر كدام از اين نوع فشار هاي رواني ، دروني يا بيروني هستند .
- فشار رواني فعال دروني : تعارض هاي است كه در روانكاري بررسي شده و در نتيجه برخورد دو نياز با كشش مساوي حاصل مي شود .
- فشار رواني فعال بيروني : عملا مانع دستيابي فرد به هدف مي شود ، مانند پليسي كه راه را بسته باشد .
- فشار رواني غير فعال دروني : ناتواني فرد را نشان مي دهد ، آنطور كه در روانشناسي آدلر مطرح است فرد در مقابل مانع احساس كهتري مي كند .
- فشار رواني غير فعال بيروني : فرد وسيله براي عبور از مانع را ندارد مانند در بسته و نبودن كيلد براي باز كردن آن .
ب) نياز: روز نزدايك اصطلاح « نياز» را در مفهوم وسيعي به كار مي برد و آن را به دو دسته تقسيم مي كند :
- نيازهاي اورگانيم به دفاع : اين نيازها براي حفظ اورگانيم در ضايعات و بهم خوردن و مشوش شدن ساخت و كنش هاي اورگانيم به كار مي رود .
- نيازهايي كه در زندگي روزانه پيش مي آيد : مثل نياز به مورد تائيد قرار گرفتن ، آزاد بودن و ..
ج) مانع : كرامر [8](1985) مي گويد : مفهوم « مانع » به معني عوامل باز دارنده واقعيت دادن به ناكامي ، به اندازه مفهوم ناكامي اهميت دارد .
مانع هر دو نوع دروني و بيروني است ،
- مانع دروني : مثلا اگر كشش حاصل از « نهاد [9]» با « من برتر[10] » د رتعارض قرار گيرد مانع دروني در برابر ارضاء برخي از نيازها بوجود مي آورد .
- مانع بيروني : طبيعتا شخصي و فردي است ، زيرا براي آنكه يك محرك بصورت نمودي از مانع جلوه كند بايستي آن محرك بوسيله فرد مشخص ، انتخاب و به عنوان مانع تفسير شود ، بدين ترتيب محرك خارجي بهانه اي است كه اورگانيم پيش گرفته است تا خود را در شرايط ناكامي قرار دهد . فرد به تعبير و تفصير عوامل عيني دنياي خارج مي پردازد و به آن عوامل صفات نا مطبوع نسبت مي دهد ، كيفيت موانع بيروني نسبي است و وابسته به جريانهاي « دروني » فرد است و تابع برونفكنيهاي از دنياي شخصي هر فرد است كه تحت تأثير زندگي اجتماعي حاصل مي شود ، چنان است كه گويي مانع هر چه باشد دروني است .
و با توجه به آنچه در مورد ناكامي ، مانع ، نياز، استرس گفته شد ، مي توان به نتايج زير رسيد :
الف – ناكامي عكس العملي است در برابر امتناعي كه در پذيرفته شدن ارزشها خواه به وسيله عوامل دروني و خواه به وسيله عوامل بيروني ، در فرد بروز مي كند .
ب – مانع ، خواه دروني ، خواه بيروني باشد ، عامل امتناعي است كه فرد به آن ارزش داده است .
ج- نياز همان ارزشي است كه از طرف فرد به عوامل داخلي يا خارجي نسبت داده شده است .
د- استرس نحوه هستي داشتن فرد است در حضور عوامل امتناعي ارزش داده شده و بيروني ويا دروني .
پرخاشگري [11]:
- از عوامل انفعالي وجود انسان به هر گونه اي نهفته است كه هنگام بروز در پرده اي از پوشش هاي دفاعي پيچيده شده است و به صورت بخشي از نيروي آمده براي عمل و فعاليت ظاهر مي گردد .
- پرخاشگري معمولا به رفتار ي اطلاق مي شود كه قصد از آن صدمه رساندن ( جسماني يا زباني ) به فرد ديگري يا نابود كردن امكانات مادي آنها است . واژه اصلي در اين تعريف قصد است ، يعني اگر شخصي تصادفاً پاي كسي را لگد كند و فوراً عذر خواهي كند ، احتمال نمي رود كه بر چسب رفتار پرخاشگرانه بر آن زده شود ، ولي اگر همين عمل با قصد و نيت آزار رساندن همراه باشد ، مسلما موجب عصبانيت خواهد شد . وبا وجود اين حتي اعمال عمدي پرخاشگرانه ممكن است هدفي غير از صدمه رساندن داشته باشد . مثل قدرت ، ثروت ، مقام ، و غيره… در پرخاشگري وسيله اي ، هدف بدست آوردن پاداش است نه صدمه زدن به ديگران مثل جنگيدن براي دفاع ازخود ، حمله به فرد ديگر هنگام دستبرد ، و از اين قبيل .
- رفتار پرخاشگرانه در كودكان : پرخاشگري را مي توان يك حالت گذرا ويك بخش از رشد و تحول فرد دانست . روانكاوي براي اولين بار به پرخاشگري به صورت يك پديده قابل بررسي توجه كرد . استفاده از اصطلاحاتي مانند « نيروي پرخاش [12]» « نيروي تخريب[13] » و بالاخره « نيروي مرگ[14] » درهمين راستا بوده است . فرويد درنظريه هاي اول خود ، اين نيروها را مقابل يكديگر قرار مي داد ، مثلا از نيروي حفظ حيات و نيروي جنسي نام مي برد ، اما بعدها ميان « نيروهاي من » [15] . و نيروي هاي جنسي تفاوت قائل شد .
نيروي مرگ گرايش بنيادي موجودات زنده به انحلال اورگانيسم خود را نشان مي دهد . بدين ترتيب ، نيروههاي مرگ و زندگي در چهار چوب نيروههاي متضاد قرار مي گيرند .
ملاني كلاين [16]به تبعيت از آبراهام [17] نياز به گاز گرفتن و با دهان پاره كردن را در كودكان واجد اهميت مي داند به ويژه در مرحله دهاني ، : وقتي كودك از مكيدن شير در پستان مادر ناكام مي شود ،
دچار اوهام پرخاشگرانه مي گردد و مي خواهد مادر را دندان بكند و پاره كند و پستان را گاز مي گيرد .
نيروي اوهام [18]تخريب كننده معادل نيروي سائقه مرگ است و از خصوصيات آن ، كودك احساس مي كند كه آنچه مي خواسته در اوهامش واقعاً اتفاق افتاده است ، به عبارت ديگر او احساس مي كند ، موضوع نيروي تخريب (پستان مادر ) خود را متلاشي كرده ويا در حال متلاشي كردن آن است .
كودك با اوهام پرخاشگرانه ( پاره كردن و گاز گرفتن ) مادر خود را رنج مي دهد ، در همان حال با گسترش اوهام به جمع آوري و باز سازي جسم متلاشي شده مي پردازد ، ترسي كه از احساس متلاشي كردن مادر ايجاد مي شود كاملا از بين نمي رود ملاني كلاين معتقد است سائقه مرگ و زندگي را بايد به عواملي كه مبناي پوياييهاي رواني هستند بيفزاييم . گرايشهاي تخريب به صورت وسيع و همه جانبه باليبيد و وابستگي دارند ، ميان پرخاشگري و سائقه مرگ تأثير وتأثر دوراني وجود دارد . سائقه تخريب موجب پرخاشگري مي شود و پرخاشگري دلهره را بوجود مي آورد و دلهره پرخاشگري را تقويت مي كند . اما اين دور باطل با تقويت شدن ليبيد و شكسته مي شود : سائقه عليه سائقه مرگ بكار مي افتد و بدين وسيله زندگي حفظ مي شود و ادامه مي يابد . ملاني كلاين معتقد است كه همين امر شكوفايي جنسي كودك را موجب مي شود . ( هليگارد و اتكينسون 1985).
هايمن [19] معتقد است كه ناكامي نيازهاي بدني راه دشمني با موضوعات مادي را هموار مي كند ، پيدايش كينه هاي اوليه به همان اندازه وابسته به احساس هاي بدني است كه محبت هاي اوليه .
( هارتمن ، كريس و لوونستن [20]هر سه نفر دو گانگي ليبيد و ونيروي تخريب را مي پذيرند ، اما از بحث زيست شناسي درباره نيروي مرگ و نيروي زندگي خود داري مي كنند و با مفهوم قديمي پرخاشگري كه مطابق آ”ن هدف پرخاش تخريب موضوع پرخاشگري است مخالفت مي كنند و نشان مي دهند كه پرخاشگري به چهار فرآيند تازه تغيير مي كند : 1- جابجايي 2- والا گرايي 3- محدود شدن هدف ها 4- تداخل پيدا كردن باليبيد و آنها اهميت والاگرايي را بيشتر مي دانند ، زيرا والاگرايي نيروي پر خاشگري را تبديل به نيرويي مي سازد كه در اختيار « من » قرار مي گيرد و مانند يك اصل موضوعه مي پذيرند كه ثبات روابط عاطفي يا موضوعات از يك طرف به توانايي فرد در تحمل ناكامي وابسته است واز طرف ديگر به والاگرايي و پرخاشگري مربوط مي شود . ( پرخاشگري و ناكامي ص 27 ) .
سرج لوبوويسي [21]با مطالعه پرخاشگري در كودكان مي پذيرد كه تظاهرات پرخاشگري در كودكان يكسان يكنواخت ودرحال تحول است . پرخاشگريها هم عكس العمل كودك در برابر شرايط محيط خارجي و عيني است و هم عكس العملي است در برابر تصوراتي كه رفته ، رفته دروني شده اند ، اين تصورات با شروع زندگي فرد در نتيجه روابط او با اشياء و جهان خارج متمايز گشته اند .همچنانكه لوبوويسي مي گويد ، به دشواري مي توان مجموعه رفتارها و سلوك فرد را تحت عنوان پرخاشگري مشخص كرد . زيرا پرخاشگري را مي توان به تمام رفتارهاي غريزي فرد منتصب ساخت در واقع كودك مي تواند در خوردن ، خوابيدن ، حركت كردن ، يا كنترل كردن ماهيچه هاي ادرار و مدفوع خود پرخاشگرانه باشد ويا بعدها در دوره كودكستان و دبستان خشم خود را به صورت هاي شديد و ملايم به شكل امتناع كردن ، مقابله نمودن ، منكر شدن در زمينه هاي اجتماعي در رفتارهاي خشن ، تخريب و لجبازي نشان بدهد ، اين توصيف و تبين رفتار كودكان ناسازگار است و تنها شامل تظاهراتي بيروني ، پرخاشگري مي گردد .
[1] Frusttation
[2] Hasnard
[3] Lafond
[4] Rosenzwaing Test
[5] Stress
[6] Obstacle
[7] Besoin
[8] Kramer
[9] Id
[10] Super ego
[11] Aggressivity
[12] pulsion de aggression
[13] Pulsion de destruction
[14]Pulsion de Mort
[15] نيروي من در نتيجه يگانگي بخشي از نيروي پرخاش يا نيروي زندگي حاصل مي شود .
[16] Melany Klein
[17] Abre Ham
[18] Fantas Me de detrution
[19] Heiman
[20] HarMan (H)kRis (E) Loe Wenstein (R.M)
[21] Lebovicicss
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.