پایان نامه بررسي تيپ شخصيتي(درون گرا- برون گرا) در بازيگران گروه هاي مختلف تئاتر
چکيده
در پژوهش حاضر که با هدف بررسي تيپ شخصيتي بازيگران گروههاي مختلف تئاتر تدوين شده است يک فرضيه مدنظر بوده است و بر روي نمونه اي در دسترس به حجم 60 نفر از جامعه آماري دانشجويان دانشگاه هنر و معماري دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مرکز اجراي شده است. جهت سنجش متغيرها از پرسشنامه شخصيت آيزنگ استفاده شده است. هم چنين داده ها در دو سطح توصيفي و استنباطي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است و نتايج بررسي فرضيه حاکي از آن است که بين تيپ شخصيتي (برونگرا- درونگرا) بازيگران گروه هاي مختلف تئاتر تفاوت معناداري وجود دارد.
در سطح توصيفي از شاخص آماري فراواني، درصد فراواني و فراواني تجمعي و در سطح استنباطي از آزمون خي دو استفاده شده است.
فصل اول
طرح تحقيق
مقدمه
هر کسي شخصيتي دارد و شخصيت شما به مشخص کردن ميزان موفقيت ، خشنودي و رضايت خاطر در زندگي شما کمک مي کند. ما درباره شخصيت صحبت مي کنيم، بدون اغراق بايد بگوييم که شخصيت شما يکي از مهمترين نعمت هاي شماست. شخصيت به شما کمک کرده است تا زندگي خود را شکل دهيدو آينده نيز همين کار را خواهد کرد (شولتر و شولتز 1385، صفحه 4)
هر چيزي که تا به حال به دست آورده ايد ، هر چيزي که انتظار داريد در شغل خود به دست آوريد ، خواه همسر يا والد خوبي بشويد، و حتي وضعيت سلامت کلي شما تحت تاثير شخصيت شما و شخصيت کساني که با آنها در تعامل هستيد قرار دارند. شخصيت شما گزينه هايي را که در زندگي داريد محدود کرده يا گسترش مي دهد. شخصيت به شما اجازه نمي دهد تجربيات خاص را با ديگران در ميان بگذاريد يا شما را قادر مي سازد بيشتر آنها را با ديگران در ميان بگذاريد.
شخصيت، برخي افراد را محدود مي کند و دنياي تجربه را به وي ديگران مي گشايد. (شولتز و شولتز ، 1385، صفحه 4)
يکي از ابعاد اصلي شخصيت درون گرايي و برون گرايي است. برون گرايان افرادي تکانشي هستند، مردم آميز هستند مشتاق تحريک و هيجان هستند. تمايل به پرخاشگري دارند و آدم چندان با ثباتي نيستند، در مقابل درون گرايان افراد کم حرف و به نحوي گوشه گير هستند و در خود فرو رفته، به کتاب ها بيشتر علاقه دارند تا آدم ها، تحريک و هيجان را دوست ندارند وبه دور انديشي تمايل دارند. افراد تو داري هستند و به جز چند دوست صميمي از ديگران فاصله مي گيرند. زندگي با نظم و قاعده را دوست دارند به ندرت پرخاشگري نشان مي دهند با ثبات و تا حدي بدبين هستند و براي معيارهاي اخلاقي ارزش فراوان قائل هستند (آيزنگ، 1365)
بعضي معتقدند که درون گرايي و برون گرايي متکي به عوامل موروثي است اما اين عوامل تا آن اندازه نيست که ما نتوانيم شخصيت خود را تغيير دهيم. به علاوه اغلب درون گرايي ها و برون گرايي ها ممکن است محصول تجربه و يادگيري باشد از اين رو هر کس مي تواندا رفتار خود را عمدا در مسير درون گرايي و برون گرايي سوق دهد به طور کلي شخصيت درون گرا در رفتار و عمل حل مسائل ، داراي انگيزه و هدف هايي است که با خواسته هاي دروني خويش متناسب مي باشد. فرد درون گرا شيفته دنياي درون است و هر امر ذهني را که درون او مي گذرد به صورت عيني يعني مانند امري که در دنياي خارج وجود دارد توصيف مي کند. اما فرد برون گرا بين خود واعتقادي که دارا مي باشد تمايزي قائل نيست و هر انتقاد يا حمله اي به اعتقاد او به منزله حمله به خود است در حالي که درون گرا ممکن است به سختي از يک عقيده دفاع کند اما مي داند که از يک عقيده دفاع مي کند نه از شخص خود (فرخي، 1376)
در بررسي عميق تر بعد برون گرايي- درون گرايي تفاوت باز دارندگي و تحريک مغز افراد درون گرا و برون گرا از اهميت به سزايي برخوردار است. دربرون گراها، نيرويي بازدارندگي و در درون گراها نيروي تحريکي مغز بيشتر است. به همين دليل افراد برون گراکه نيروي بازداري شديدي دارند نسبت به درون گراها ديرتر شرطي مي شوند و خاموشي پاسخ هم در آنها سريعت است. به همين دليل مي توان انتظار داشت به شرط آن که رويداد آسيب زا و دردزاي زندگي براي همه يکسان باشد کساني که راحت تر شرطي مي شوند (درون گراها) همان افرادي مي باشند که بيش از ديگران به اختلالات روان رنجوري دچار مي شوند (آيزنگ 1365)
تئاتر اجراي آگاهانه ي يک متن يا يک مايه ي از پيش تعيين شده است که هدف هاي متعددي را دنبال مي کند، تئاتر آموزش مي دهد، ارشاد مي کند، سرگرم مي کند، و نيز در راه کشف جهان و انسان و «الهام بخشيدن» به تماشاگران گام بر مي دارد. تئاتر همواره با انسان بوده است، و فرهنگ هاي مختلف با آن رفتاري گوناگون داشته اند، گاه به داشتن تئاتر مباهات مي نمودند، و گاه هم چون عامل فساد جامعه تکفير و طردش مي کردند. بر اين برخوردهاي متفاوت و تناقض آميز دو علت عمده را مي توان بر شمرد: نخست تنوع و پيچيدگي تئاتر که قادر است از پيش پا افتاده ترين حرکات نمايشي و تفريحي تا متعالي ترين جنبه هاي معرفت بشر را به نمايش بگذارد و ديگر دامنه ي نفوذ و اقتدار فرهنگي آن. در تمدن هاي بزرگ گذشته تئاتر هم چون يک نهاد با نفوذ فرهنگي و عقيدتي عمل مي کرد و مثل آيين در پي کشف و افشاي رازهاي نهفته بود. علت سومي را مي توان بر اين دو افزود ، و آن فرايافت جامعه است. ارسطو انسان را جانور مقلد توصيف مي کند، از اين رو اجراي نمايش را از غرايز طبيعي او مي شمارد؛ در قرن وسطي تئاتر سراسر در خدمت آموزش هاي اخلاقي و تجسم بخشيدن به داستانهاي انجيل قرار مي گيرد؛ پس از رنسانس اروپا انسان همچون موجودي زميني اما لايق رسيدن به کمال تعريف مي شود. پس انسانگرايي و واقعگرايي بر ضوابط فلسفي، و به تبع آن بر تئاتر زمان حکم مي گردد، و شخصيت هاي اساطيري در درام ها جاي خود را به انسان هاي واقعي مي سپارند. هنگامي که کپرنيک اعلاغم مي کند زمين (و به تبع آن انسان) مرکز عالم نيست، تئاتر آرمانگرا و بزرگ نمايي پديد مي آيد تا اشتياق رسيدن به جاودانگي را پاسخ گويد: عقل گرايي عصر ولتر و ديده رو و اصحاب دايره المعارف ، احساس گرايي سده هجدهم، طبيعت گرايي عصر علمو انقلاب هاي سياسي و اجتماعي، همه تئاترهاي مناسب با فرايافت دوران خود را به وجود مي آورند. (اسکارگ، براکت، ترجمه آزادي ور، 1375)
تئاتر به خاطر طبيعت، نقاد و افشاگرانه حاکمان مستبد را خوش نمي آمد. از طرفي پادشاه ايراني خودچندان گرفتار تاخت و تاز و حفظ بقاي خود بودند، که حتي مجال پرداختن به يک نمايش رسمي و دولتي را نمي داشتند. هنر همواره در جوامعي رشد مي کند که داراي ثباتي دراز مدت باشند زيرا هنر نيز هم چون نتيجه کار گروهي، وانتقال تجربه ها و دستاوردها از گروهي به گروه ديگر است. حکومت هاي ايراني همواره پس از رسيدن به قدرت همه دستاوردهاي پيش از خود را از ميان برداشتند و سازمان ديگري را پي ريزي مي کردند. در چنين شرايطي سنت هاي جدي نمايشي تنها به صورت نمايش هاي آييني و بومي که ريشه در اعماق فرهنگ جامعه به جاي مي ماند، و هرگونه نوآوري با مقاومتي جدي روبرو مي شود. بنابراين نمايشگران آزاد و حرفه اي ، اگر وجود داشته باشند، براي جلب تماشاگر ناچار به دلقکي (طلحگي) و مسخرگي روي مي آورند، در نتيجه مهر بي ارزشي مي خورند. چون بي ارزشند از حلقه فرهيختگان جامعه دور مي افتند، و چون مطرود و مکروهند عوامانه و گمنام مي مانند. نمايش هنگامي در ميان توده هاي مردم رواج مي يابد خواسته ها و آمال آنها را منعکس کند، و چون اجازه اين کار را ندارند توده مردم نيز گرايشي بدان نشان نمي دهد و حمايت خود را از آن سلب مي کند. گزارشگران و مورخان نيز در آثار خود اعتنايي به نقل آن نمي کنند. به دلايلي از اين است آثار نمايشي گذشته ما عموما سينه به سينه، و به عنوان نمايش هايي عاميانه به دوران ما رسيده است. (اسکارگ، براکت، ترجمه آزادي ور، 1375)
بيان مسئله
موفقيت برنامه نمايشي و تئاتر را بايد در ميزان جلب نظر و توجه مردم جست و جو کرد. زيرا نمايش و تئاتر براي مردم به اجرا گذاشته مي شود، به عبارت ديگر براي نمايش و تئاتر دو رکن وجود دارد. يک رکن آن ارائه نمايش است يعني کساني که در صحنه حاضر مي شوند و رفتارهاي نمايشي ارائه مي کنند، بازيگران صحنه هستند. رکن دوم مردم هستند که به تماشاي بازيگري مي نشينند و با تمام دقت نمايش و تئاتر را مي بينند. اگر مردم نظاره گر تئاتر نباشند و حضور نداشته باشند بازيگران به وجود نمي آيند و نمي توانند حرکات موزون ارائه کنند و بازيگري نمايند، هر اندازه حضور مردم جدي تر و فعال تر باشد، با حساسيت و احساسات بيشتر نظاره گر تئاتر باشند، تاثير پذيري و وجد وسرور بيشتري از خودشان نشان دهند، نوعي مشارکت در بازيگري است. بازيگران فعال تر خواهند شد. مشارکت مردمي در تتئاتر نيز به نحوه بازيگري بازيگران تئاتر بستگي دارد، يعني تاثير بازيگران و نظاره گران متقابل است و نمي تواند يک طرفه باشد، بنابراين بايد مردم را به مشارکت درتئاتر و بازيگري کشاند و نظر آنها را به بازي جلب نمايند.
مواردي که نظر مردم را به بازي و نمايش جلب مي کند عبارتست از:
1) سوژه که محتواي تئاتر است. بايد موضوع زيبا و جذاب باشد اگر محتواي تئاتر جالب و خوشايند نباشد بازيگران نمايش نمي توانند نظر مردم را جلب نمايند.
2) طراحي بازي است. اگر سوژه خوب را زيبا و جالب طراحي نکنند و با بازي کسل کننده و خسته کننده طراحي نمايند نظر مردم به بازي جلب نمي شود، بايد حرکات نمايشي وبازي به گونه اي باشد که با وزن و موزون بودن توجه مردم را جلب نمايد.
3) افرادي که در نمايش شرکت دارند در موفقيت نمايش بسيار موثر است. اين افراد بايد از سنين متفاوت باشند اگر همه جوان يا کودک يا پير يا مرد يا زن باشند قطعا جذاب نخواهد بود. بايد با مشارکت تمام سنين و همه اصناف سني باشد. علاوه بر اين لازم است تيپ هاي شخصي مختلف باشند تا جلب نظر نمايد اين تيپ هاي شخصيتي از يک جنسي باشند موفقيت نخواهد داشت بنابراين اساس تئاتر موفقيت آن است و موفقيت با معيارها و ملاک هاي مختلف و عناصر گوناگون بستگي دارد که از آن جمله تيپ هاي شخصيتي است. کسي که براي موفقيت تئاتر مي خواهد بررسي و پژوهش انجام دهد لازم است همه عنصرهاي موفقيت را بررسي نمايد.
هر چند که در زمينه تئاتر و شخصيت پژوهش هايي انجام گرفته شده است. اما هنوز سوالاتي در اين زمينه باقي مانده است. با توجه به صفات افراد درون گرا و برون گرا، اين گونه تصور مي شود که هر گروه داراي علايق، گرايشات، سلايق و نگرش هاي گوناگون مي باشند. هم چنين به نظر مي رسد تيپ شخصيتي افراد از برخي متغيرها تاثير پذير مي باشند. يعني تيپ شخصيتي افراد مي تواند تحت تاثير برخي متغيرها بوده و همچنين بر برخي متغيرها تاثير بگذارد. در پژوهش مورد نظر از ميان کليه متعغيرها ، يک متغير اساسي مدنظر بوده است. متغيري که فرض مي شود از تيپ شخصيتي تاثير مي پذيرد نوع نمايش انتخابي افراد بوده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.