پایان نامه بررسي و شناخت عوامل مرتبط با پديده كجروي اجتماعي
مقدمه:
سازه اصلي اين پژوهش كجروي و انحرافات اجتماعي مي باشد و موضوع بررسي و شناخت علل و عوامل مرتبط با كجروي اجتماعي در بن نوجوانان دانش آموز دختر در مقطع تحصيلي متوسطه و راهنمايي واقع در منطقه 17 تهران مي باشد. جامعه آماري به تعداد 100 نفر از دانش آموزان دختر در مقطع تحصيلي متوسطه و راهنمايي انتخاب گرديده اند.
هدف اصلي اين پژوهش بررسي وشناخت عوامل مرتبط با پديده كجروي اجتماعي مي باشد. عواملي چون: سن، تحصيلت، والدين، درآمد خانواده، وضعيت مسكن، و ميزان نظارت و كنترل والدين واستفاده از وسايل ارتباط جمعي و …
البته نمي توان گفت همه اين عوامل با پديده كجروي اجتماعي رابطه مستتقيمي دارند. از آنجا در همه جوامع به گونه اي كجروي وا نحراف از اهداف اصلي جوامع و تخطي از قوانين وجود دارد، لذا آشنايي و آگاهي افراد جامعه با كجروي و انحرافات اجتماعي و همچنين آگاهي از عواقب كجروي اجتماعي امري ضروري مي باشد.
جرم و تبهكاري پديده است كه از قديمي ترين ايام در هر جامعه اي با تفاوت هايي وجود داشته است. لذا مي توان ادعا كرد كه از عصر اين پديده همان قدر مي گذرد كه از عمر جوامع بشري گذشته است به طوري كه هيچ جامعه اي خواه ساده يا پيچيده از آن مبرا نيست. سنت ها، ميزان، نوع و شدت آن از هر فرهنگي به فرهنگ ديگر و از دوره اي به دوره ديگر كاملاً متفاوت بوده است. در اين جا بحث نسبي بودن جرم وكجروي اجتماعي مطرح مي شود دكتر شيخاوندي در اين باره مي گويد، انحرافات هميشه به معني واقعي خطا واشتباه نيست بلكه جامعه در شرايطي است كه آن را نمي پذيرد و آن را آسيب مي داند. مثلاً سقراط را به جرم منحرف كردن جوانان به دادگاه خواندند و بالاخره جام شوكران به كامش دادند، بدين معني نبود كه گفتار سقراط واقعاً خطا نابخردانه بوده است به خاطر اين كه گفته هايش با ارزش هاي حالكم جامعه ناسازگار بود.
كجروي اجتماعي مانند هر پديده اجتماعي ديگر زاييده علل بي شماري است كه اين عوامل كم و بيش در ارتباط باهم بوده است و بر هم تأثير گذاشته و از هم تأثير مي پذيرند، لذا هيچ گاه براي عارضه و معلولي علت خاصي وجود نداشته است، بر همين اساس است كه وقتي به مطالعه و بررسي علمي اين پديده مي رسيم، مي بينيم متخصصان و محققان رشته هاي مختلف مخصوصاً روان شناسان، جامعه شناسان و حقوق دانان هر يك از زاويه ديد خود به مسأله نگاه كرده اند و هر كدام عللي را مورد توجه قرار داده اند. لذا ترسيم اين بررسي ها آسان نيست، چرا كه بر حسب آنكه بررسي ها را در چه چارچوبي قرار دهيم و چه عنواني بر آن نهيم بايد از زاويه هاي متفاوتي به آن توجه كنيم و اين موضوع خود به تحقيقات چند رشته اي نيازمند است كه به طور قاطع با توجه به مفروضات و قلمرو تحقيق در اين بررسي نمي گنجد.
تاريخچه در جهان و ايران
برخي از انديشمندان، نخستين هنجارگذاريها را مربوط به زمان آفرينش انسان و حضرت آدم مربوط مي دانند، شيخاوندي هم همين نظر را دارد او پس از طرح بخشهاي از كتب مذهبي و بخصوص بابهاي از تورات چنين استنتاج مي كند… انسان در بدو آفرينش خود آگاه نبوده است و آگاهي در برون وجود او د رميوه درخت دانش نهفته بود كه به زبان مردم شناسان مي توان آن را تابو برخاسته از توتم ناميد. وي در ادامه اشاره مي كند كه نخستين نهي و هنجارگذاريها خداوندن، نخوردن از ميوه درخت هاي زندگي جاويدان و دانش مربوط به خود آگاهي است. هنجارگذاري تعيين كننده هنجارشكني است.
به دنبال نخستين نهي و نخستين نقص نهي، نخستين كيفرها به ترتيب در مورد مرتكبان انسان و حيوان به اجرا درآمد ….
و پس از آن هنجارشكني وجود داشته است كه نمونه آن در پي رشك و حسادت برادر بزرگ قابيل، برادر كوچك خود را مي كشد[1]. (نخستين قتل، هنوز مرگ در خلقت شناخته نشده است).
در دوره هاي متوالي تاريخ نيز هنجارشكني و هنجارگذاري همچنان ادامه داشته است. به عنوان مثال در قروني كه بر تمدنهاي مختلف بين النهرين گذشته است با انواع تصويب قوانين متناسب با رفتارهاي انحرافي آن دوره مواجه هستيم. مهمترين آن قوانين منتسب به حمورابي است كه در بخش ها و موارد مختلفي دسته بندي شده است قوانين در مورد تشريفات قضايي، سرقت و مجازاتهاي مربوط به آن، امور خانواده امور مربوط به ضرب و جرح و امور مربوط به مجازات و خسارت بوده همچنين در امور جنايي و كيفري، قوانين حمورابي بيشتر روي قانون قصاص تأكيد مي كرد.
در يونان باستان، هم علت ارتكاب بزه تقدير يا سرنوشت مي دانستند و معتقد بودند كه سرنوشت و يا تقدير، كه رفتار و كردار افراد را تحت تأثير قرار مي دهد. ناشي از مشيت الهي يا نفوذ اراده نيروي مرموزي است كه خواست و اختيار بشر در بروز آنها دخالت ندارد.
مجرم فرد بدطينتي است كه ارواح خبيث در او حلول كرده اند اجراي مجازاتهاي شديد و شكنجه جسمي و رواني را سبب تسكين خشم خدا و تزكيه نفس و اخلاق بزهكار مي دانستند. با تحولات اجتماعي فلاسفه شدت مجاز آنها را مورد انتقاد قرار دادند و علل بزهكاري به عناوين مختلف بيان داشتند:
سقراط: (399 – 470 قبل از ميلاد)
فيلسوف يوناني كه ضمن انتقاد از شدت مجازاتها، مي نويسد: ما نبايستي با تبه كاران با خشونت رفتار كنيم بلكه بايد به آنها بياموزيم، كه به چه ترتيب از ارتكاب بزه خودداري نمايند زيرا جنايت ثمره ناداني و جهل است و تعداد بي شماري از افراد، كه در نتيجه بدشانسي نتوانسته اند معرفتي كسب كنند مرتكب جرم مي شوند[2].
افلاطون (347- 428 قبل از ميلاد)
فيلسوف يوناني، در تشريح علل وقوع جرائم، عوامل اجتماعي، اقتصادي مخصوصاً فقر و ثروت را منشاء بروز جرائم مي داند و معتقد است كه دو عامل مذكور عواطف انساني را دگرگون ساخته و افراد را به طرف ارتكاب بزه مي كشانند.
ارسطو (322- 483 قبل از ميلاد)
وضع جسمي رواني را عامل بزه بيان مي كند[3].
جان وير (1588- 1515 م .) اسكات (1599- 1538 م .) و توماس مور (1535- 1478 م .) اوهام و جادوگري را كه از سوي عده اي عامل بزه عنوان مي شد رد كردند و مورس فقر را عامل مهم شورش و اغتشاش و ارتكاب بزه دانست.
در سال 1640 دلاپور تا ايتاليايي در مطالعه اي قيافه ديوانگان و كساني كه رفتار خشونت آميز داشتند با سر حيوانات مقايسه نمود و بعضي از علائم آنها مشابه اعلام كرد لاواتر سوئيسي در سال 1776 م همين نظر را تأييد كرد و در سال 187 ويرجيلو ايتاليايي تأثير وراثت را در امر وقوع جرائم تشريح كرد.
پينل فرانسوي هم (1826- 1754) به بررسي علمي بيماريهاي رواني پرداخت كم كم به مرور زمان مطالعات جنبه علمي به خود گرفت و از اواخر قرن 19 نظريه هاي علمي تر واثبات شده اي در مورد علل بزهكاري مطرح گرديد.
در ايران نيز تحقيقات زيادي در مورد بزهكاري بخصوص بزهكاري نوجوانان و جوانان صورت گرفته است كه از جمله:
1- در سال 1347 تحقيقي توسط گيتي راهنما با عنوان عوامل اجتماعي جرم جوانان در زمينه انحراف اجتماعي صورت گرفته. پژوهشگر نشان داده است اكثر مجرمان از گروههاي پايين اجتماعي بوده اند. شغل اكثر مجرمان كارگري و پادويي مغازه بوده است. بيشتر كودكان با پدر و مادر زندگي مي كرده اند. 73 درصد مجرمين بيسواد و 27 درصد تحصيلات ابتدايي و متوسطه داشتند و 77 درصد آنها در گروه سني 15 تا 18 ساله بوده اند. اين تحقيق بر روي 50 نفر در كانون اصلاح و تربيت انجام گرفت كه افراد مورد مطالعه، علت ارتكاب اولين جرم خود را دوستان و نياز مالي دانسته اند.
2- تحقيق ديگري در سال 1363 توسط گروه روانشناسي دانشگاه تربيت مدرس با عنوان ميزان پراكندگي انحرافات اخلاقي و علل بوجود آورنده آموزشگاهي آنها در مقطع راهنمايي و دو سال دبيرستان در سطح مناطق بيست گانه تهران صورت گرفت كه اين نتايج بدست آمد:
5/50 مدارس، فضاي آموزشي كافي ندارند و 9/61 درصد دو نوبته اند، 8/37 درصد مدارس از فعاليت پرورشي مطلوب برخوردار نيستند 8/53 درصد مدارس هيچ ارتباطي با والدين ندارند و مواردي كه والدين ارتباط نسبي با مدارس دارند. تنها 42 درصد والدين در جلسات انجمن شركت مي كنند و 4/38 درصد معلمين ويژگيهاي تربيتي لازم يك معلم را ندارند. و 7/40 درصد معلمين فاقد تخصص لازم و 36 درصد هيچ دوره معلمي را نگذرانده اند.
در بين انحرافات رفتاري، رفتارهاي پرخاشگرانه، اعتياد به سيگار و انحرافات از نظر كمي، بيشتر از ساير اختلالات بوده است. ثابت گريد دانش آموزاني كه معلمين آنها مهارت كافي دارند انحرافات آنها كمتر است.
در مدارسي كه ميزان فعاليت هاي آموزشي آنها كمتر از حد استاندارد است و كلاسهاي پرجمعيتي دارند ميزان انحراف اخلاقي بيشتر است و در مدارسي كه ميزان ارتباط فعال والدين با اولياء مدرسه بيشتر است ميزان انحراف اخلاقي آن كمتر است.
3- در سال 65 و 66 پژوهشي با عنوان عوامل مؤثر در ايجاد بروز اختلالات رفتاري و بزهكاري دانش آموزان بوسيله معاوت فرهنگي – اجتماعي نخست وزيري انجام شد كه حدود 2652 نفر دانش آموز در سطح كل كشور در سنين 13 تا 20 سال، كه عامل اعمال بزهكارانه بودند مورد بررسي قرار گرفتند كه در پايان مشخص شد 82 درصد از دانش آموزان بزه كار به اشكال مختلف با اولياء مدرسه درگير شده اند ودانش آموزان هنجارشكن در محيط مدرسه در مقايسه با دانش آموزان غير هنجارشكن سازگاري كمتري دارند. و وضعيت تحصيلي دانش آموزان بزهكار در مقايسه با غير بزهكاران در سطح پايين تري است.
4- در تحقيق ديگري كه تحت عنوان انحراف اجتماعي و هنجارشكني در ميان دبيرستانهاي شهر جيرفت توسط محمد فرايابي انجام گرفته، محقق دو گروه از دانش آموزان هنجارشكن و غير هنجارشكن را انتخاب نموده است و از جهات مختلف اقتصادي و روابط اجتماعي، عاطفي و نظارت خانواده آنها را با هم مقايسه نمود و نشان داد كه نقصان و ناكارآمدي جريان كنترل اجتماعي و نظارت خانواده عامل مؤثري در بروز ناهنجاريهاست.
5- پژوهش ديگري در مورد دانش آموزان هنجارشكن توسط علي اصغر نقدي انجام گرفته است كه محقق به عوامل خانوادگي مؤثر بر بزهكاري، از جمله پايين بودن پايگاه اجتماعي، پايين بودن سطح سواد والدين و از هم گسيختگي خانواده در ميان دانش آموزان شهر كرمانشاه پرداخته است.
6- تحقيق نسبتاً جامعي هم با عنوان بزهكاري نوجوانان و جوانان در مركز آموزشي دبيرستانهاي تبريز صورت گرفته است كه نتايج نشان م يدهد نوع بزهكاريها جنبه تربيتي و آموزشي داشته است. وضعيت تحصيلي دانش آموزان بزهكار نامطلوبتر از دانش آموزان غيربزهكار است ميزان علاقه به تحصيلات عاليه در نزد بزهكاران كمتر از غيربزهكاران است و محيط آموزشي دان شآموزان بزهكار و همچنين رابطه آنها نامطلوب تر از محيط آموزشي و نيز رابطه والدين دانش آموزان غيربزهكار بوده است.
7- در سال 1372 تحقيق ديگري توسط خليف عبدالهي با عنوان بررسي ساختار خانواده با تنوع فراواني ناهنجاريهاي دانش آموزان سه دوره تحصيلي در استان سمنان انجام شد كه نتايج نشان مي دهد كه بين عوامل ساختاري خانواده دانش آموزان با ناهنجاريهاي آنان ارتباط وجود دارد. و هر قدر عوامل ساختاري خانواده در حال تعادل قرار داشته اند، موجب كاهش ناهنجاريها، و هر چه آشفتگي و گسستگي خانواده ها زيادتر بوده به همان ميزان هم اختلالات و ناهنجاريهاي بيشتري وجود داشته است.
1- شيخاوندي، داور: جامعه شناسي انحرافات، ص 148.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.