پایان نامه بررسی تاثیر وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون) در جامعه شهری معاصر
مقدمه:
در جهان امروز، وسایل ارتباط جمعی– روزنامه، رادیو، تلویزیون، سینما – با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و مبادله افکار و عقاید عمومی در راه پیشرفت فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی به عهده گرفته اند. به طوری که بسیاری از دانشمندان، عصر کنونی زندگی انسان را«عصر ارتباطات» نام گذاشته اند.
فراوانی جمعیت، تمرکز گروههای وسیع انسانی در شهرهای بزرگ، شرایط خاص تمدن صنعتی و پیچیدگی وضع زندگی جمعی، وابستگی ها و همبستگی های ملی و بین المللی، ناامنی ها و بحران ها، تحول نظام های سیاسی و اجتماعی، دگرگونی مبانی فرهنگی، ترک سنت های قدیمی و مخصوصاً بیداری وجدان اجتماعی، همه از جمله عواملی هستند که روزبه روز نیاز انسان را به آگاهی از تمام حوادث و وقایع جاری محیط زندگی بیشتر می کنند. تا جایی که پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و توسعه اقتصادی و اجتماعی و تحکیم مبانی دموکراسی و تفاهم بین المللی، لازم و ملزوم یکدیگر شده اند.
در جوامع پیشرفته کنونی، افراد انسانی کوشش می کنند همیشه در جریان همه امور و مسائل اجتماعی قرار داشته باشند، تا بتوانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم نقش خاص خویش را در زندگی گروهی ایفا کنند. به همین جهت آگاهی اجتماعی از مهمترین ویژگیهای زمان معاصر به شمار می آید. و همین آگاهی است که انسان را به زندگی فردی و جمعی علاقه مند میسازد و توجه او را به آزادی ها و مسئولیت های وی جلب می نماید.
باید در نظر داشت که انسان امروز یک انسان اجتماعی است انسانی که به سبب تحولات ناگهانی عصر خود، با زندگی تازه ای روبه رو شده است و در برابر چشم اندازهای وسیعتر و پیچیده تر و در عین حال اضطراب انگیزتر قرار گرفته است.
انسان معاصر برای ادامه زندگی در جامعه نوین شهری نیازهای تازه ای پیدا کرده است و ناچار است خود را با شرایط جدید زمان خویش منطبق سازد. اکنون زندگی هیچ کس بدون تفاهم اجتماعی- که خود بر معلومات عمومی و آشنایی به مسائل جاری متکی است- میسر نمیباشد. موفقیت هر فرد در کارها و فعالیت های او به رعایت اصول و وظیفه شناسی ملی و بین المللی بستگی دارد. بدون حس تعاون بشری و همبستگی انسانی، ایجاد ارتباط با افراد دیگر و تعیین وضع زندگی جمعی امکان پذیر نیست. به این ترتیب در جوامع امروز، انسان، تنها موقعی می تواند بهترین و مطمئن ترین امکانات و وسائل را برای زندگی گروهی بدست آورد که دارای معلومات و اطلاعات کافی، خط مشی های صحیح و افکار و عقاید سالم باشد.
بدون تردید انسان معاصر را تنها با آموزش نظری در مدارس نمی توان به عنوان یک فرد کاملاً آگاه وارد صحنه زندگی کرد. بلکه باید به موازات آموزش مدرسه ای، از طریق وسایل ارتباط جمعی، اخبار و اطلاعات محیط زندگی و افکار و عقاید و رفتارهای عمومی و امکانات تفریحی سالم را نیز در اختیار او گذاشت.
مقدمه
پیشینه پژوهش در زمینه ارتباطات جمعی
موضوع ارتباط از یونان باستان تا قرن هیجدهم بیشتر از لحاظ ذهنی و محتوایی مطرح بوده است و اندیشمندان اجتماعی همواره ترغیب را معادل ارتباط می دانستند. با پیدایی انقلاب صنعتی و آغاز عصر روشنگری علمی و ادبی در اروپا مسأله ارتباطات بیشتر به قلمرو سیاسی، اجتماعی گام نهاد و به طور مستقیم به امور روزمره حیات اجتماعی پیوند خورد و به عنوان یک پدیده عینی مورد توجه قرار گرفت. با پیچیدگی جامعه بشری و گسترش تکنولوژی، توجه به شیوه انتشار و کانالهای پخش اندیشه های انسان اهمیت فزاینده ای یافت و موضوع ارتباطات ابعاد تازه ای به خود گرفت.
گروههای اجتماعی برای کسب امتیازات بیشتر بر سر تصرف ابزارهای پخش پیام با یکدیگر به ستیز پرداختند و در این میان مطبوعات به عنوان مهمترین کانال پخش عمومی، سرچشمه اختلافات اجتماعی و یکی از عوامل انسجام جامعه و همبستگی میان فرد و جامعه و حل و فصل تنشها و کشمکش های میان گروههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت.طی دهه- های 1930 و 1940 متغیرهای جدیدی در حوزه ارتباطات کشف شد که بیشتر جنبه روانشناختی داشت. از نیمه های قرن بیستم پژوهشهای مربوط به ارتباطات اجتماعی، در پرتو کوششهای ثمربخش اندیشمندانی چون پل لازار سفلد، کورت لوین، هارولد لاسول، کارل هاولند، کارل دویچ و… به ثمر نشست.
پژوهش در حوزه ارتباطات اجتماعی، جنبه تجربی به خود گرفت و موضوعات جدیدی بر اساس متغیرهای روانشناختی و جامعه شناختی مطرح شد که از میان آنها به چهار موضوع عمده می توان اشاره کرد: اول- موضوع تبلیغات و تاثیر آن بر روند شکل گیری افکار عمومی که در فاصله میان دو جنگ جهانی توسط اندیشمندانی نظیر لوملی، لی ولی و تونیس و بلومن استاک و … مورد توجه قرار گرفت. آنچه در این پژوهش جلب توجه می کرد و وحشت همگان را برانگیخته بود، شعارهای ترقی خواهانه مردم پسندی بود که یکی از عوامل موفقیت لنین در شوروی، هیتلر در آلمان و موسولینی در ایتالیا محسوب میشد. در این پژوهشها تحلیلهای جالبی از«ترغیب سیاسی» و چگونگی انجام آن و همچنین مقالات توصیفی بیشماری با شرح جزئیات پیرامون تبلیغات سیاسی و اثربخشی آنها انتشار یافت و در پی آن کتابهای درسی چندی در باب افکار عمومی تدوین شد که بخشی از آنها به موضوع تبلیغات سیاسی اختضاص داشت. دوم- پژوهش پیرامون رفتار رأی دهندگان در انتخابات و تأثیر رسانه های جمعی بر رفتار گیرندگان پیام. نخستین جامعه شناسانی که در این زمینه به پژوهش پرداختند عبارتند از: پل لازار سفلد و برلسون و همچنین کامپ بل، میلر، کانورس و استوکن. نتایج پژوهشهای گرانقدر این افراد است که زمینه های پژوهش علمی منظم را در ارتباطات فراهم آورد. سوم- مطالعه پیرامون تأثیر ارتباطات سیاسی در سطح ملی و بین المللی نظیر مطالعات کارل دویچ و پیروانش درباره شالوده ملی گرایی بر اساس اطلاعات و ارتباطات و نیز مطالعه لاسول و لیتز پیرامون سخنرانیهای سیاسی و تحلیل محتوای آنهاست. چهارم- مطالعات سنتی پژوهشگران و نیز روزنامه نگاران پیرامون مسائلی نظیر«مطبوعات»،« دولت»،« افکار عمومی و روابط میان آنها» یکی از نخستین پژوهشگران و در عین حال از روزنامه نگارانی که در این زمینه نظریات قابل توجهی عرضه کرده است والتر لیپمن است.
بخش یکم- عوامل اساسی ارتباط
دنیای امروزی به ارتباط مستمر یا کنش متقابل میان مردمی که بسیار جدا از یکدیگرند وابسته است. اگر ما تا این اندازه به ارتباط از راه دور وابسته نبودیم، تعلیم و تربیت به صورت توده گیر نه ضروری بود و نه غیر ممکن. در فرهنگهای قدیمی بخش اعظم دانش موجود آن چیزی بود که یکی از انسان شناسان، به نام کلینفورد گرتس، دانش محلی نامیده است(geertz, 1983). سنتها در اجتماع محلی انتقال می یافت و اگر چه اندیشه های کلی فرهنگی به تدریج در مناطق وسیعی منتشر میگردید، فرآیندهای انتشار فرهنگی، طولانی، کند و ناپیوسته بود. امروز، ما در کل جهان زندگی می کنیم به شیوه ای که برای هر کسی که قبل از حدود سال 1800 زندگی می کرد کاملاً غیر قابل تصور می بود. ما از اوضاع و رویدادهای هزاران مایل دورتر آگاهیم ارتباط الکترونیکی چنین آگاهی ای را تقریباً در هر لحظه فراهم می کند. تغییرات در انتشار اطلاعات، و در تکنولوژیهای اطلاعات، همانند هر جنبه تولید صنعتی بخشی از توسعه جوامع امروزی است(kern ,1983). در قرن بیستم، حمل و نقل سریع و ارتباط الکترونیکی انتشار جهانی اطلاعات را بسیار شدت بخشیده اند.
1- ارتباط Communication
توانایی ما در برقراری رابطه و اصولاً اشکال مختلف ارتباط اغلب اوقات امری بدیهی پنداشته می شود.« فرآیند ارتباط، اساس هر آن چیزی است که در عملکرد موجود زنده، اجتماعی نامیده می شود. در مورد انسان فرآیند ارتباط در تکامل فرد، در شکل گیری و ادامه بقای گروهها و روابط درون میان گروهها ضروری است و فرآیند اجتماعی اصلی است»(هارتلی و هارتلی).
« ارتباط به منزله کنش متقابل اجتماعی از طریق پیام می باشد پیامهایی که می تواند رسماً رمز نهاده، نمادین یا به صورت رویدادهای نمونه ای از جنبه های مشترک یک فرهنگ باشد»( گرنبر).
یکی از تعاریف ارتباط که بیشتر از آن استفاده شده چنین است: انتقال آگاهیها، نظریات، عواطف، مهارتها و… با استفاده از نمادها( واژه ها، تصاویر، نمودارها و…) و عمل و فرآیند انتقال معمولاً ارتباط نامیده می شود( برلسون و استایز).
« ارتباط به عنوان فرآیند، هم خاص و هم عام و از لحاظ گستره و دامنه، هم محدود و هم وسیع است. ارتباط انسانی مجموعه ای از فرآیندهای دقیق و زیرکانه است. این ارتباط ( هر قدر که پیام، یا بده و بستان اطلاعات ساده باشد) انباشته از صدها جزء ترکیبی ( علائم، رمزها، نمادها) است. ارتباط انسانی مجموعه متنوعی از فرآیندهاست و می تواند هر یک از دهها روش مختلف، چه کلمات، ژستها و حالات یا کارتهای سوراخ دار و چه مکالمات خودمانی یا رسانه های گروهی و مخاطبان جهانی را به کار گیرد. هر وقت که مردم به نوعی، کنش متقابل داشته باشد در واقع با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و هر گاه مردم یکدیگر را کنترل کنند این کنترل را عمدتاً از طریق ارتباط انجام می- دهند»(اسمیت).
با اینکه ارتباط مفهوم به غایت فراگیر است، بر این نکته باید تأکید کرد که در مورد دامنه این اصطلاح توافق کاملی بین پژوهشگران وجود ندارد.بعضی بر این عقیده اند تا پیام، گیرنده اش را تحت تأثیر قرار ندهد ارتباطی در کار نخواهد بود. دیگر پژوهشگران همچون میلر اصرار دارند که مطالعه ارتباطات اساساً باید تنها بر موقعیتهایی که طی آنها منبع ارتباط با عزمی آگاهانه برای تأثیر گذاشتن بر رفتار گیرنده، پیامی را به وی انتقال دهد، تمرکز داشته باشد. بدین ترتیب ظاهراً میلر آن حوزه ارتباطی را که شامل موقعیتهایی است که در آنها معنی به طور ناخودآگاه از یکی به دیگری منتقل می شود در نظر ندارد. ارتباط عهده دار سه نقش یا عملکرد عمده در قبال فرد است: 1- الگو یا نمونهای از جهان برای فرد فراهم میآورد. 2- وضع فرد را در وابستگی با دیگر افراد تبیین می کند. 3- فرد را سازگاری توفیق آمیز با محیط خویش یاری می کند(هارتلی و هارتلی).
اسمیت هم سه شیوه عمده برخورد با مطالعات ارتباطات انسانی مطرح کرده است: 1- شیوه برخورد ریاضی. 2- برخورد روان شناسی اجتماعی. 3- برخورد زبان شناسی – مردم شناسی، می باشد. ضمنأ اسمیت بر این نظر است که پژوهشگران ارتباط با سه حوزه اصلی مطالعه در این زمینه یعنی حوزه نحوی- حوزه معنایی( نمود نگاری) و حوزه عملی سروکار دارند.
2- زبان Language
زبان نظامی است مرکب از نمادهای گویشی و نوشتاری که به طریقی نسبتاً استاندارد شده توسط اعضای یک گروه اجتماعی در جهت فراخوان معنی، به کار می رود.« زبان برجسته ترین ویژگی نمود انسان است»( هالندر).
زبان حاصل تماس انسانها با انسانها و متشکل از معانی نمادینی است که به عنوان سرچشمه انگیزش و میانجی ( به آن انگیزشها) عمل می کند. هر چه درباره اهمیت زبان در امور بشری گفته شود در واقع مبالغه نخواهد بود. پژوهشگران سه عملکرد عمده برای زبان قائل هستند:
1- زبان ناقل اصلی و اولیه ارتباط است. 2- زبان، بازتاب شخصیت فرد و فرهنگ جامعه است و به نوبه خود در امر شکل دادن به شخصیت و فرهنگ یاری می کند. 3- زبان، رشد و انتقال فرهنگ، تداوم جامعه و کارکرد و کنترل مؤثر گروههای اجتماعی را میسر می کند.
3- نماد Symbol
نماد چیزی است که به عمد وسنجیده برای نمایاندن و جایگزینی چیزی دیگر به کار می- رود. هیچ رابطه ضروری بین نماد و چیزی که نماد به جایش نشسته، وجود ندنرد. باتوافق جامعه مبنی بر جانشینی نمادی معین برای شیئی خاص، اعضای جامعه نماد و شیئ را جدایی ناپذیر می بینند. چنانکه، اسب( در شکل کلامی، نوشتاری یا ادا و تقلید) به صورت شیوه درست و مناسبی برای عطف منظور به حیوانی خاص در می آید.
در نتیجه چنانکه کسی از واژه دیگری ( به عنوان نماد) استفاده کند که نمایانگر چنین حیوانی باشد غالباً این کار موجب ممانعت یا انسداد ارتباط می شود. به همین خاطر دنیایی که انسان در آن زندگی می کند دنیای نمادهاست. چنانکه هوبل اشاره کرده، منش اساسی نمادها، همانا ناپراکندگی آنهاست:« نمادها به هر شکل که باشند همواره آشکارند و ناگذیر باید دیده، شنیده، بوییده یا احساس شوند. نمادها تجریدات را در قالب موضوع – اشیاء محدود شده جمع و فشرده می کند.» فاصله عظیمی که انسان را از دیگر اشکال حیوانی هستی جدا می کند این است که تنها انسان در فعل و انفعال نمادین شرکت دارد. دیگر آنکه انسان، خود نمادهای مورد استفاده خویش را می آفریند. وقتی نمادهایی که انسانها در ارتباط به کار می برند
( آواها، واژه های نوشتاری، اداها، ژستها و… ) فراتر از حد بهنجار معانی مشترک رسیده و پاسخهای همسان یا تقریباً همسانی را هم از فرستنده و هم از گیرنده اتخاذ می کنند چنین نمادهایی را نمادهای دلالت گر می خوانند.
پس نمادها، واحدهای اصلی نظامهای ارتباطی به شمار می آیند که می توانند کلامی (همچون واژه گویشی)، ترسیمی- تصویری ( مانند واژه نوشتاری)، یا نموداری- نمایشی (مثل پرچم، نشان ویژه و …) باشند.
4- فرستنده- گیرنده Sender- Receive
مدل اصلی درک فرآیند ارتباط، انگاره لازول است. در مورد اینکه، چه کسی، چه چیزی را در چه مجرای ارتباطی، با که، با چه تأثیری می گوید؟ ( منبع: پیام: مجرا: گیرنده: تأثیر) در این مبحث، ما با چه کسی و به که ( بازیگران درام ارتباط) سروکار داریم. بر طبق سنت، این زمینه مطالعه به نامهای تجزیه و تحلیل کنترل ( چه کسی) و تجزیه و تحلیل مخاطب ( به که) معروف شده است. شماری از این عناوین یا القاب برای توصیف این رابطه فرض و در نظر گرفته شده است که از میان آنها ( و با ترکیبات مختلف) می توان از این موارد یاد کرد:
انگیختار ← واکنش – پاسخ
فرستنده ← گیرنده
رمز گزار ← رمز گشا
منبع – مبدأ ← مقصد
بازیگر ← تماشاگر
ارتباط گر ← ارتباط گیر
تمامی موارد صفحه قبل منجر به این تصور کلی می شود که برای داشتن ارتباط دو فاعل (یا بیشتر) باید در کار باشند تا پیام فرستاده و نیز ناگزیر دریافت شود. ستون سمت راست (فرستنده، رمزگزار و …) نمایانگر عاملی است که نقش پاگشایی و رهنمایی عمل ارتباط را ایفا می کند. ستون سمت چپ نشان دهنده شرکت کنندگانی است که به واسطه دریافت پیام (با هر دامنه ای) به عمل ارتباطی اجازه می دهند که تمام و کامل شده و به نوعی تأثیر داشته باشد.تا هر دو فاعل نباشند ارتباط پدیدار نمی گردد. همچنین، هر دو فاعل باید در محیط اجتماعی یکسانی سهیم باشند. به طوری که نمادهای مورد استفاده از معنی مشترکی برخوردار باشند. برخی از تحلیلگران ارتباط تمایز بیشتری میان رمزگذار و رمزگشا قائل می شوند و برخی دیگر مواضع دوگانه ای را که فهرست آنها قبلاً ارائه شد برمی گزینند. برلو می گوید: « رمزگذار ارتباط، مسئول گزینش اندیشه های منبع، مبدأ و گذاشتن آنها در یک رمز بوده و منظور منبع را به شکل پیام بیان می کند. همانگونه که منبع نیازمندیک رمزگذار است، گیرنده هم به یک رمزگشا احتیاج دارد تا پیام را ترجمه یا رمزگشایی کند و آن را به شکلی درآورد که گیرنده بتواند از آن استفاده کند.» از این چشم انداز اکنون مدل اصلی ارتباط چنین به نظر می آید: منبع: رمزگذار: پیام: حامل( مجرای ارتباطی: رمزگشا: گیرنده: اثر( تأثیر)). به علاوه بسته به این که منبع به عنوان رمزگذار خودش عمل کند یا نکند ( چنانکه در مورد اغلب ارتباطات شفاهی) و یا اینکه گیرنده به منزله رمزگشای خود، وارد عمل شود یا نشود جنبه محوری آن یک، کنترل انگیختار- پاگشایی و راهنمایی و جنبه محوری این یک، واکنش( پاسخ)- رفتار گیرندگی است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.