پایان نامه بررسی رابطه درد و خوشبینی بین دانشجویان علوم پایه و انسانی
چکیده :
این پژوهش با هدف بررسی رابطه درد و خوشبینی بین دانشجویان علوم پایه و انسانی در دانشگاه پیام نور لامرد انجام گرفته است در پژوهش حاضر از دو پرسشنامه درد و خوشبینی استفاده شده است و همچنین به منظور فرضیه های پژوهش از آزمون های آماری استنباطی مناسب هر فرضیه همانند همبستگی آزمون تی ، رگرسیون و تحلیل واریانس استفاده شده و داده ها با بهره گیری از نرم افزار spss پردازش شدند همچنین جامعه آماری این پژوهش متشکل از 350 نر ا دانش جویان پیام نور لامرد می باشد و نتایج بدست آمده از این پژوهش حاکی این است که بین درد و خوش بینی ارتباط معناداری وجود ندارد .
در این پژوهش سالهای حضور در دانشگاه در میزان احساس درد تاثیر داشته است اما در میزان خوش بینی هیج تاثیری نداشته است و این فرضیه رد می شود و بین حمایت اجتماععی ، و اختلال در عملکرد روزانه و مهاربر زندگی ،و پاسخ منفی و خوش بینی رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. و هم چنین میزان پریشانی هیجانی و انحراف توجه در این پژوهش بین دانشجویان دختر و پسر متفاوت است .
و سالهای حضور در دانشگاه در عملکرد روزانه ی دانشجویان اختلال به وجود می آورد .
1-1 -مقدمه
زندگی انسان درپهنه ی گیتی همواره با انبوهی از مشکلات ومسائل توام بوده است اما چگونگی ونحوه ی رویارویی با این مشکلات دردوره های مختلف حیات انسان متفاوت بوده است .راهکارها وروش هایئ نیز که آدمی در مقابله در با این مسائل اتخاذ نموده صور گوناگونئ داشته است.
در این پزوهش دو مولفه از مسائل روانشناسئ مورد بحث قرار می گیرد. یکئ خوشبینی ودیگری درد.
احساس درد تجربه ای است که معمولی ترین علامت بیماری یا آسیب به شمار مئ آید وفرد بیمار را نیازمند سیستم مراقبت بهداشتی ودرمانی می نماید .درد یک پدیده ی ساده ی محرک وپاسخ نیست .بلکه بروز درد و واکنش نسبت به آن عوامل متعددی را شامل می شود که متغییرهای زیستی روانی واجتماعی را در بر می گیرد .(هولمبرگ.1988)در طول بیست سال گذشته در سایه ی برسیهای بنیادی در زمینه ی مکانیزم های درد وکوششهای درمانئ برای کنترل آن روانشناسی درد به عنوان یک جز ضروری در پزوهش ودرمان مورد توجه واقع شده است .همه ی دردها یک تاثیر پذیری روانشناختی دارند وعوامل روانشناختی در تمام گونه های درد وجود دارد .اگر چه نظریه های جدید نقش عوامل روانشناختی را در تجربه ی درد مهم می دانند اما برداشت های اولیه از درد بسیار متفاوت بوده است .مصریان باستان عقیده داشتند که بیماری های دردناک از آثار مذهبی خدایان یا ارواح مردگان ناشئ می شود و تاثیرات معمولا در تاریکئ و از طریق سوراخ بینی یا گوش وارد بدن میشوند در طب آشوریان و بابلی ها ورود اهریمن وجسم خارجئ را مستقیما علت درد میدانند .به عنوان مثال علت پوسیدگئ دندان را نقب زدن کرمها را به درون آن می دانند (به نقل از پسیان 1375)افلاطون عقیده داشت قلب وکبد مراکزدرک احساس درد هستند ودرد تنها از احساسات محیطی ناشی نمی شوند بلکه به عنوان واکنش هیجانی روح یا روان فرد نیز می باشند که جایگاه آن در قلب است .احساس درد تابعی از عوامل گوناگون است که از آن جمله می توان به تجارب قبلی ، اظطراب، شرایط زمانی ، موقعیت ، معیارهای اجتماعی ، توجه ، تلقین ، میزان اسیب، انتظارات از خود ودیگران، میزان حمایت اجتماعی، باورهائ فردی و….اشاره دارد.اگر چه به نظر می رسد که تجربه ی درد به طور کلی یکسان باشد ، لیکن تفاوت بین دردها متخصصان را در شناخت بیشتر انواع دردها و مبانی درمانئ آن کمک نموده است .از ابتدای تاریخ مدون بشری تلاش برای کنترل درد یکی از اهداف مهم انسان بوده است. در پاپیروس های مصریان مربوط به 4000سال قبل از میلاد مسیح نوشته هایی در پیرامون درد به چشم می خورد .مادامی که درد به عنوان یک زنگ خطر اختلالی جدی در کارکردهای بدن باشد یا متعاقب حوادث یا آسیب های فیزیکی ایجاد شود، می تواند به عنوان عاملی در خدمت بقا وحیات انسان باشد .علاوه بر این پیتر ونئکولاس (1997) نشان دادند که اکثر بیماران برای مقابله با درد خود از داروهای ضد درد استفاده می کنند مصرف طولانی یا افزایش میزان مصرف دارو در فرد باعث اعتیاد به داروها می شود وچه بسا دردهای ناشی از نشانه های محرومیت به درد اولیه افزوده گردد. از سوئ دیگر شکست درمان های سنتی دردرمان درد به همراه فقدان یافته های آسیب شناختی ممکن است باعث شود که حتی بعضی از متخصین درد آن ها را واقعی نپندارند که این مسأله نه تنها شخصیت بیماران را مورد تهدید قرار می دهد بلکه شناخت وباورهای آن ها را دال بر این که مبتلا به یک بیماری مرموز وغیر قابل درمان می باشد را تقویت می کند وبا طولانی شدن مدت درد احساس ناامیدی ودرماندگی را بر بیمار مستولی می کند ودر نهایت مشکلات شغلی وروابط بین فردی ومشکلات خلقی آنها را تشدید می کند.(میلر.1993.کیف1989)بنابراین لزوم توجه هر چه بیشتر به درد وابعاد روانی اجتماعی آن موضوعی است که بسیار ضروری به نظر می رسد.
موضوع مورد بحث دیگر دراین پزوهش خوش بینی است. امروزه در سایه ی پیشرفت علم و تکنولوژی و فراهم شدن سایل رفاهی و راحتی، بسیارند افرادی که از امکانات زیادی در زندگی برخوردارند، ولی از زندگی خود رضایت ندارند. به همین دلیل، مطالعات زیادی در زمینه ی رضایت از زندگی و عوامل موثر بر آن خصوصا خوشبینی انجام شده است. یکی از عواملی که می تواند نقش مهمی در رضایت از زندگی داشته باشد، ویژگی «خوش بینی» است. خوش بینی به یک انتظار تعمیم یافته اشاره دارد که فرد بر اساس آن احساس می کند هنگام رویارویی با مشکلات، نتایج خوشایند رخ خواهد داد. این انتظار بیش تر حیطه های مهم زندگی فرد را پوشش می دهد. خوش بینی با ویژگی های روان شناختی گوناگون رابطه دارد که هر کدام می تواند نقشی در احساس رضایت از زندگی داشته باشد. خوش بینی با سلامت روانی افراد در ارتباط است. . در بیماران پارکینسون افراد خوش بین در مقایسه با افراد بد بین از سلامت روانی بیشتری برخودار هستند. خوش بینی از تأثیرات مخرب مشاجرات روزانه بر سلامت روان جلوگیری می کند. در بیمارانی که به دلیل بیرون زدگی لگن خاصره مورد عمل جراحی قرار گرفتند، افراد خوش بین از عملکرد روانی و جسمانی بهتری برخوردار بودند. همچنین خوش بینی از تأثیرات مخرب بیکاری بر سلامت روان نیز جلو گیری می کند.
1-2 -بيان مسأله
درباره ي خوش بيني چند نظريه ي عمده وجود دارد ؛ اولين نظریه بر اساس اين نظريه افراد خوش بين كساني هستند كه انتظار دارند رويداد های خوبي براي آنان رخ مي دهند ، ولي افراد بد بين كساني هستند كه انتظار دارند امور بدي براي آنان اتفاق بيفتد . اين ديدگاه سلامت رواني ، سلامت جسماني و سازگاري روان شناختي افراد خوش بين را ناشي از سبك هاي مقابله آنان مي داند ، اين ديدگاه ريشه در نظريه ي (سنتي انتظار – ارزش) در باب انگيزش دارد .
دومين نظريه : نظريه ي خوش بيني آموخته شده است و بر اساس نظريه خوش بيني و بدبيني افراد ناشي از سبك تبيين آنان است. افراد خوش بين رويدادهاي مثبت را به عوامل پايدار (هميشگي) فراگير( مربوط به تمام حيطه هاي زندگي) و دروني (ناشي از خود فرد)ورويدادهاي منفي را به عوامل موقت ، جزيي و بیرونی نسبت مي دهند . افراد بد بين سبك تبيين متضاد با افراد خوش بين دارند .
سومين نظريه كه مسأله ي اميد را مطرح مي كند رابطه ي بين سه مفهوم انتخاب هدف ، انتظارات و مفهوم خودكارآمدي بندورا را برجسته كرده است . بنابراين افرادي كه اهداف ارزشمندي دارند ، از اين توانايي برخوردارند كه راههاي مختلفي براي رسيدن به آن پيدا كنند ، درباره توانايي هاي حل مسأله ي خود خوشبین باشندو در نتيجه سطوح بالايي از اميد را تجربه مي كنند . نظريه ي اميد دو مؤلفه دارد ؛ مؤلفه ي اول ، انديشه ي مسير يابي ناميده مي شود ؛ يعني افراد اميدوار در يافتن راههاي مختلف براي رسيدن به هدف خود را توانمند احساس مي كنند كه در واقع همان افراد خوشبين هستند . مولفه ي دوم انديشه ي كارگزاري است كه بر اساس آن فرد اين توانايي را در خود مي بيند كه از مسيرهاي موجود به خوبي استفاده كند . با وجود اين دو مؤلفه ، فرد خود را نسبت به بقيه ي افراد خوشبين احساس مي كند و رضايت از زندگي در او به امور نسبي بالاتر است .
چهارمين نظريه ي مهم در اين زمينه ، نظريه ي «خطاي ادراكي است بر اساس اين ديدگاه ، افراد خوش بين با استفاده از فرآيندهاي خود فريبي خود را در يك روشنايي افزايش يافته متصور مي كنند . افراد به سه طريق عمده خود و جهان را مثبت تر از آنچه هستند تصور مي كنند ؛ نخست آنكه افراد خود ، رفتار گذشته و صفات شخصي شان را در روشنايي افزايش يافته مي بينند . به بيان ديگر خطاي ادراكي «خود افزايي» را تجربه مي كنند ، دوم اينكه به طور غير واقعي احساس مي كنند كه نسبت به رويدادهاي محيطي كنترل دارند و مي پندارند كه مي توانند از بدتر شدن اوضاع و شرايط جلوگيري كنند ، سوم اينكه يك خوش بيني بي احساس در آينده دارند و تصور مي كنند آينده اميد بخش تر از آن چيزي خواهد بود كه واقعيت ها مي گويند . در منابع دیگرنيز شواهد گوناگون نشان مي دهند كه سه مؤلفه مي توانند شكل دهنده ي مفهوم خوش بيني باشند ؛ اين سه مؤلفه عبارتند از : الف) توجه به جنبه هاي مثبت زندگي ب ) تفسير مثبت رويدادها و مؤلفه ها ج ) انتظار مثبت نسبت به آينده .»
بر اساس مفهوم سازي ميز و همكاران احساس خوش بيني از سه مولفه تشكيل شده است : 1- وجود عاطفه ی مثبت 2- فقدان عاطفه ي منفي 3- دو مؤلفه ي اول روي هم رفته مفهوم رضايت از زندگي را تشكيل مي دهند و مؤلفه ي سوم با عنوان خوش بيني نسبت به زندگي در پژوهش ها مطرح شده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.