پایان نامه بررسی رابطه دینداری و میزان طلاق بین زنان شهر تهران
چکیده
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی رابطه دینداری با طلاق بین زنان شهر تهران» با هدف بررسی تأثير برخی عوامل بر طلاق صورت گرفت.
طرح پژوهش در این تحقیق توصیفي نمیباشد. جامعه آماری متشکل از 60 زن شهر تهران میباشد و به روش تصادفی، با در نظر گرفتن تمایل آزمودنیها برای شرکت در آزمون انتخاب گردیدهاند.
ابزار پژوهش شامل پرسشنامه معبد میباشد.
جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس چند راهه (Anova) استفاده شد، تحلیل نتایج نشان داد:
بين عمل به باورهاي ديني و ميزان طلاق بين زنان متاهل و مطلقه رابطه معنا داري وجود دارد.
کلید واژه:
جهت گیری دینی: Religious orientation
طلاق: Pivorce
فصل اول
مقدمه
نقش دین در رابطه با بهداشت و شفا از قرون بسیار دور شناخته شده است. در طول هزاران سال دین و پزشکی در مداوا و کاهش رنجهای انسان شریک یکدیگر بودهاند (ساچمن و ماتیوز، 1998) متخصصان بهداشت روانی نیاز دارند که از اثرات مثبت دین آگاه شوند. تئوریهای آسیب شناختی و روان درمانی سکولار هستند و به دین به عنوان عاملی برای سلامت نپرداختهاند. در حقیقت در سالهای ابتدایی دین را به عنوان یک عامل ضدبهداشتی معرفی کردند. در حالیکه فقط دین بیرونی است که با جنبههای ناسالم زندگی ارتباط دارد ولی دین درونی شده و اعتقادات قلبی و واقعی به طور مؤثر و مثبتی بر بهداشت روان اثر میگذارد (نیکویی، 1383)
طلاق را از مهمترین پدیدههای حیات انسانی تلقی میکنند. این پدیده دارای اضلاعی به تعداد تمامی جوانب و اضلاع جامعه انسانی است. نخست یک پدیده روانی است زیرا بر تعادل نهتنها انسانها- بلکه فرزندان، بستگان، دوستانو نزدیکان آنان اثر میگذارد. درثانی پدیدهای است اقتصادی «چه» به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی میانجامد و ایجاد تعادل روانی انسانها، موجبات بروز اثراتی سهمگین در حیات اقتصادی آنان نیز فراهم میسازد. گذشته از این، طلاق پدیدهایست مؤثر بر تمامی جوانب جمیعت در یک جامعه، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر مینهد. چون تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشد، از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت اثر دارد، چون موجب میشود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده تحویلجامعه گردند، که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعهاند. (ساروخانی، 1372).
طلاق همان گونه که یک پدیده اجتماعی است و در راه شناخت آن به علل و عوامل اجتماعی باید پرداخت یک پدیده روانشناختی یا بهتر (روانشناختی- جامعه شناختی) نیزهست. باید از طریق آموزش، حساسسازی انسانها، آگاه سازی آنان و در نهایت ایجاد همدلی چنان کرد که حتی نام طلاق، زشت باشد انسان را ناخوش آید و دل را آزار دهد.
حراست از میثاق مقدس زوجیت، هدفی پاک و بزرگ است، چه برای سعادت انسانها، چه برای جامعه، در کشاکش گردونه زندگی، آنانی باقی میمانند که رشتههای پیوند خانوادگی آنان مستحکمتر است. در سختیهای زندگی تنها خانواده پیام آور جاودان محبت و حمایت است و آنان که به دیگر نهادها دل خوش کنند، با شکست روبرو میشوند (ساروخانی، 1374).
بیان مسئله
در بین تمام نهادها، سازمانها و مؤسسات اجتماعی خانواده نقش و اهمیتی خاص دارد، تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیدهاند، همه مصلحین و اندیشمندان بر خانواده و اهمیت حیاتی آن بر جامعه، تاکید ورزیدهاند. بدرستی هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند چنانچه از خانوادههای سالم برخوردار نباشد، باز بی هیچ شبهه هیچ یک از آسیبهای اجتماعی نیست که فارغ از تأثير خانواده پدید آمده باشد (ساروخانی، 1370) با توجه به اهمیتی که جوامع امروزی برای تداوم و بقاء خانواده و سلامت بهداشت روانی افراد جامعه قائل است بررسی مشکلات و عواملی که منجر به زوال خانواده و سرانجام ریشه دار شدن این مشکلات که منجر به جدایی میگردد ضروری بنظر میرسد.
تحقیقات انجام شده در خصوص خانواده تا سال 1970 حول محور طلاق و اثرات روانی و اجتماعی آن بر روی اعضای خانواده بوده است و در این میان نقش دین به عنوان یک عامل مهم قابل توجه است. تا سالهای اخیر معمولاً نقش دین در بررسیهای مربوط به خانواده و رضایتمندی زناشویی نادیده گرفته شده است. (غباری بناب، 1380) (به نقل از نیکویی). گلين[1] و پوز (1988) هم چنان اسپروسگی[2] و هاگستون[3] (1978) نشان دادهاند افرادی که برای مدّت طولانی با هم زندگی میکنند دین را به عنوان مهمترین عامل رضایت مندی در زندگیتلقی میکنند. جریگان[4] وناک بعد ازبررسی تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که دین مهمترین عامل ثابت و پایداری در ازدواج است .
کیم و دیگران (2004) به این نتیجه رسیدند دین با هیجانات مثبت مثل خوش خلقی، مهربانی، اعتماد به نفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد.
شرکات (2004) بعد از بررسی تحقیقات خود به این نتیجه رسید که اختلاف دینی در خانوادهها موجب بروز مشکلات برای ازدواج میشود که منجر به کاهش رضایت مندی و افزایش تعارضات زناشویی و طلاق میشود. (همان منبع).
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت باورها و نهادهای دینی بر انسان و زندگی فردی و اجتماعی او کاملا آشکار است. این به شکلهای مختلف در هر فرهنگ شناخت شدهای وجود دارد معمولاً نقش اصلی واغلب محوری را در زندگی افراد آنبازی میکند. بسیاری از مردم دنیا امروزه خود رادیندار میدانند وانگیزههای دینی، در شکل گیری حرکتهای اجتماعی و سیاسی معاصر مشهود است. (آرین، 1378).
اخیرا پژوهشهای متعددی در مورد اثر دین بر سلامت روان انجام شده است، نتایج تحقیقات نشان دهنده اثر مثبت بر سازگاری و بهداشت روانی و اثر کاهنده دین بر علائم بیماری بوده است (گری و همکاران، 1990) آلن برگین (1992) یکی دیگر از محققین است که طی پژوهشهای ده ساله (1991- 1980) با عنوان کردن نقش ارزشها در رواندرمانی وارتباط آنبا بهداشتروانی شخصاًبه ضرورتبکارگیری موضوعات ارزشی و دینی در آموزشهای بالینی و آموزش بیماران مشخصاً تاکید میکند. او در سال 1980 چنین ادعا کرد که به عنوان یک روان شناس نمیخواهد از مذاهب متعارف و سازمان یافته بعنوان فرآیند کلی حمایت کند ولی از تئوریهایی که بخشی از زندگی دینی هستند و دارای بیشترین منابع بهداشتی میباشند حمایت مینماید. او همچنین میگوید: اعتقاد دینی که مبنیبر علوم روان شناختی هستند دارای تأثيراتی بر ساختار اجتماعی میباشند. (برمر، آبریگو، شوسترم، 1993) خانواده اساساً کانون کمک، تسکین، التیام و شفا بخشی است، کانونی است که باید فشارهای روانی وارد شده بر اعضاء خود را تخفیفدهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند، اگر خانواده محیط سالم وسازندهای برای اعضاء خود باشد و نیازهای جسمانی و روانی آنها را برآورده کند کمتر ممکن است به نهادهای درمانی خارج از خانواده احتیاج پیدا کند. (ثنایی، 1375)
معمولاً خانواده سالم افراد سالم را تحویل اجتماعی میدهد و خانواده ناسالم موجب بروز مسائل فراوانی در سطح جامعه خواهد شد و اگر سعی در بهبود و پیشرفت خانواده نشود، مشکلات اجتماعی روز به روز بیشتر خواهد شد. (ستیر، 1373)
نگاهی به آمار فزاینده طلاق در جوامع مختلف و بویژه در کشور ما در سالها اخیر لزوم توجه بیش از حد به عوامل زمینه ساز طلاق و نحوه مقابله مؤثر با پدیده شوم طلاق را آشکارتر میسازد.
طلاق، آفتی اجتماعی است و هیچ جامعهای نمیتواند نسبت به آن بی توجه بماند: هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند. اگر از خانوادههایی استوار برخوردار نباشد. هرگز هدف این نیست که قوانین در حذف طلاق وضع شود، طلاق هست همانگونه که جامعه هست و ارتباطات انسانی هست. هرگز نمیتوان تصور کرد که تمامی ارتباطات انسانیبرجا میماند وهرگز هیچارتباطی آسیب نبیند، اما جامعه باید در اندیشه کاستن از تعداد طلاق باشد. بیان زیبای پیامبر اکرم (ص) را به یاد آوریم: «ابغض الاشیاء عندی الطلاق» «بدترین امور برای من طلاق است.»
[1] . Glenn
[2] . Sparawski
[3] . Hovghston
[4] . Jerrigan
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.