پایان نامه تأثیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران «در دو دوره آقای هاشمی و آقای خاتمی» بر گروههای مقاومت اسلامی فلسطین «جهاد اسلامی و حماس»
فهرست محتوا
مقدمه:
سياست برابر پوليتيك (Politique) در زبان فرانسه است كه خود ماخوذ از ريشه لاتيني politicus و يوناني politikos است و از ريشه يوناني polis (شهر) گرفته شده است.
در آن زمان politikos به معني: (هنر و عمل حكومت در كشور)) به كار مي رفت (منظور شهر كشور يا دولت شهرهاي يونان است).
سياست در مفهوم خاص، تدابيري است كه حكومت ها در اداره ي امور كشور و تعيين شكل و محتواي فعاليت خود اتخاذ مي كنند و اين تدابير در دو مجراي داخلي و خارجي معمول مي گردد:
الف – مجراي داخلي: حكومت ها با اتخاذ تدابير سنجيده و متناسب با شرايط مادي و معنوي مشخص، امور كشور را اداره مي كنند تا اعضاء جامعه به وظايف اجتماعي (به مفهوم عام) خود عمل نمايند.
ب-مجراي خارجي: مربوط است به مناسبات حكومت ها با دولت هاي ديگر كه آن را روابط بين المللي گويند و مبتني بر قوانين بين المللي است.
معمولاً امور سياسي متناسب با اوضاع و احوال فرهنگي، اقتصادي و عقيدتي مشترك مردم كشور جريان مي يابد. اصطلاح سياست در امور و پديده هاي سياسي نظير: نهادهاي سياسي، سازمان هاي سياسي، جريان هاي سياسي، عقايد سياسي، مقررات، رسوم و تشريفات سياسي و روابط سياسي مصطلح است و علاوه بر آن در ساير امور به معني ((مشي)) كاربرد دارد مثل: سياست اقتصادي، سياست فرهنگي، سياست كشاورزي، سياست مالي، سياست برنامه ريزي، سياست جمعيتين سياست اجتماعي، و اقتصاد سياسي و …
در يك جامعه باز و پويا كه اعضاي آن از دانش و بينش نسبتاً مطلوبي برخوردارند، درجهي سهيم شدن مردم در امور سياسي كشور بالا است و مشاركت ارادي و آگاهانه انجام مي پذيرد. [1]
سياست در معناي عام
سياست در معناي عام، هرگونه راهبرد و روش و مشي براي اداره يا بهكرد هر امري از امور، چه شخصي چه اجتماعي، ((سياست)) گفته مي شود، چنانكه از سياست اقتصادي، سياست نظامي، سياست مالي، سياست آموزشي و جز آنها سخن مي گوييم.
سياست در معناي خاص:
سياست به معناي خاص، هر امري كه مربوط به دولت و مديريت و تعيين شكل و مقاصد و چگونگي فعاليت دولت باشد، از مقولهي امور ((سياسي)) است. بنابراين، هرگاه از ((سياست))، به معناي خاص، سخن مي گوييم، همواره با دولت، يعني سازمان قدرت در جامعه، كه نگهبان نظم موجود يا پيش برندهي آنست, سروكار داريم. امور سياسي شامل مسائل مربوط به ساخت دولت، ترتيب امور در كشور، رهبري طبقات، مسائل كشاكش بر سر قدرت سياسي ميان حزبها و گروههاي با نفوذ و غيره است.
سياست از ديدگاه ريمون آرون
ريمون آرون فرانسوي، سياست را برابر دو واژهي برنامه، نظر و عمل سياسي و محل تلاقي و برخورد برنامه ها، نظرات و اقدامات سياسي با صحنه ي سياست ميدانست و به نظر او اين دو واژه، لازم و ملزوم يكديگرند, به طوري كه اگر صحنهي سياست مناسب نباشد، نظر و برنامهي سياسي در عمل، نتيجه بخش نميشود و چنانچه نظر و برنامهي سياسي سنجيده و موافق شرايط موجود نگردد از استقبال و كاركرد مورد نظر باز ميماند.
سياست خا رجي
عبارت است از يك استراتژي يا يك رشته اعمال از پيش طرح ريزي شده توسط تصميم گيرندگان حكومتي كه مقصود آن دستيابي به اهدافي معين، در چارچوب منافع ملي و در محيط بين المللي است. سياست خارجي شامل تعيين، اجرا و تامين يك سلسله اهداف و منافع ملي است كه در صحنه بين المللي از سوي دولت ها انجام مي پذيرد. سياست خارجي هم چنين مي تواند ابتكار عمل يك دولت و يا واكنش آن در قبال كنش ديگر دولت ها باشد.
در نهايت مي توان گفت كه در مجموع سياست خارجي دنباله سياست داخلي است. براين مبنا مختصات نظام سياسي از لحاظ ساختاري و رفتاري مي تواند نقش موثري در شيوه تبيين منافع، استراتژي ها و هدف ها ايفاء كند.
سياست خارجي در معناي امروزي آن، همزاد و همراه ((دولت ملي)) است. البته ((سياست خارجي به قدمت نخستين روابط ميان جوامع اوليه است. اما به صورت امروزي آن، از زمان پديدار شدن نظام دولت هاي اروپايي در سده هفدهم، وجود داشته است.)) توضيح اين كه، نظير ديگر ويژگيهاي دولت ملي، ابتدا ردپاي اين مقوله را در دولت هاي مستقل اميرنشين اروپايي بايد جست.
سياست خارجي به معناي امروزي، به دنبال حق ((حاكميت)) دولت ها مطرح مي گردد. در شرايط مزبور، به قول مورگنتا: ((سياست خارجي كشورها در حقيقت ملي نبود، بلكه دودماني محسوب ميشد و احساس يگانگي با قدرت و خط مشيهاي فرد پادشاه وجود داشت. اما با قدرت و سياستهاي يك تجمع مانند ملت, احساس يگانگي نميشد. همان گونه كه گوته در زندگينامه خود ميگويد:((همه ما براي فردريك (كبير)ابراز احساسات مي كرديم، اما به پروس اهميتي نميداديم.))[2]
سياست خارجي از ديدگاه اسلام
الف) بخش اول سياست تاثير بر ساير ملتها به مشاركت در برقراري نظم و جلوگيري از ظلم به آنان است، چون انسانيت يك وحدت واحدي است و انسان از اين نظر كه انسان است، خدمت انسان ديگر بر او لازم است بدون نظر به نظامهاي حاكم و دولتها. خداوند مي فرمايد: ((چه مي شود كه شما در راه خدا و براي نجات مستضعفين مبارزه نمي كنيد))[3]
ب)بخش دوم سياست كوششي در جلوگيري از تاثير دولتهاي خارجي در كشور اسلامي، چون اگر دولت مركزي در جلوگيري از اثر گذاشتن در كشور دخالت نكند، حكومت خارجي به انواع مختلف در كشور اثر می گذارد[4] و موجب تضعيف اقتدار كشور و مسلمانان خواهد شد.
سياست خارجي ايران در بدو انقلاب
پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) جوهره سياست خارجي ايران را تغيير داده ايران با اتخاذ سياست نه شرقي، نه غربي و نفي اتحاد با بلوك هاي شرق و غرب راهبرد عدم تعهد را به عنوان جهت گيري سازگار با تجربه تاريخي و بافت فرهنگي ايران در پيش گرفت، و سياسي مستقل از قدرتهاي بزرگ را براساس دوري گزيني همسان اتخاذ كرد.
تاكيد جمهوري اسلامي به اتخاذ ديپلماسي مستقل و فارغ از وابستگي به قدرتهاي استكباري بي تاثير از تحولات داخلي ايران نبود. برداشتي اخلاقي از وظايف دولت همزمان با تاكيد برخود باوري، خود اتكايي، دستيابي به حاكميت تام، تحقق فرهنگ استقلالي و نفي خودباختگي و از خود بيگانگي در برابر غرب موجبات اعتقاد به راهبرد مواجهه با نظم هر مونيك دو ابر قدرت امپرياليستي، تلاش براي برقراري نظام عادلانه بين الملل و اهتمام به صدور فرهنگ انقلاب را فراهم آورد كه به مكتبي شدن سياست خارجي منجر شد.
در اين دهه جايگزين كردن مرزهاي ايدئولوژيك به جاي مرزهاي جغرافيايي به عنوان گفتمان مسلط در سياست خارجي به شمار مي آمد. از اين رو، اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي در اين مقطع را مي توان براساس محورهايي از قبيل آرمانخواهي، ايدئولوژي گرايي، عدالت خواهي، به چالشي كشاندن قواعد ناعادلانه نظام بين الملل از جمله حق وكو در شوراي امنيت سازمان ملل متحد، ارايه تفسيري فرا ملي با تاكيد به امت گرايي، انديشيدن به مسووليت هاي فرامرزي در قبال امت اسلام، پشتيباني از منافع مستضعفان جهان در مقابل مستكبران، حمايت از نهضت هاي آزاديبخش، گسترش بيداري اسلامي و ترويج ارزش هاي انقلاب در جهان اسلام، برقراري نظام عادلانه بين الملل و مبارزه با نظام سلطه جهاني دانست.1
اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در بدو انقلاب ((از ديدگاه امام خميني))
الف) استقلال، آزادي و منافع ملي – سياست ايران موضع استقلال و نفي وابستگي قدرتهاي بزرگ را دنبال مي كرد و در پي منافع ملي و قطع وابستگي و خودكفايي بود همانطور در سخنان امام خميني (ره) در مصاحبه با روزنامه دي ولت گرانت آمده.
((سياست ما هميشه بر مبناي حفظ آزادي و استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداي چيزي نمي كنيم)).1
((ما در تمام زمينه ها، در جهت منافع مردم خودگام بر مي داريم و با آنچه صلاح آنان و پاسخگوي آرمان اسلامي آنان باشد عمل مي كنيم))2
ب)نفي سلطه گري و ظلم : جمهوري اسلامي ايران به هر گونه سلطه گراي و ظلم در مورد دولتها و ملتها مخالف است و هيچگونه ظلم و تعدّی را نسبت به كشور خود تحمل نخواهد نمود
((ما تعدّي به هيچ كشوري به واسطه دستوري كه به ما رسيده است از اسلام، نخواهيم كرد، و تجاوز به هيچ فردي نخواهيم كرد و نبايد كرد))3
ج) اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلي يكديگر: ((روابط ما با تمام خارجيها براساس اصل احترام متقابل خواهد بود، در اين رابطه نه به ظلمي تسليم مي شويم و نه به كسي ظلم خواهيم كرد و در تمام زمينه ها و قراردادها براساس مصالح ملت عمل مي نماییم)).4
سیاست های کلان جمهوری اسلامی ایران
سیاستهای کلان جمهوری اسلامی ایران ریشه در میراث سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی 1357 دارد : فرهنگی که به پیروزی انقلاب منجر شد و به اصول و ساختارهایی تبدیل گشت که اهداف سیاست خارجی کشور را می توان از آنها مشتق نمود. با توجه به قانون اساسی و عملکرد ایران، سیاستهای کلان را می توان در سه قسمت تقسیم بندی کرد :
الف) حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی :
این سیاست یعنی حفظ تمامیت ارضی و تأمین حکومت ملی، عرف جهانی است و هدفی است که هر کشور- ملتی به دنبال آن می باشد. این هدف حالت طبیعی داشته و هر نظام سیاسی با هر مجموعه از اولویتها، بدین گونه مسائل توجه خاصی خواهد نمود.
ب) دفاع از مسلمانان و نهضتهای آزادیبخش و تعارض با اسرائیل و استکبار :
دفاع از مسلمانان و نهضتهای آزادیبخش به معنای دفاع از منافع یک پنجم جمعیت کره زمین خواهد بود که کاری است عملی، ولی مستلزم امکانات و قدرت و توانمندی های فوق العاده ای است که پیچیده تر و دارای تفاوتها و چه بسا تضادهای جدی در میان کشورها و اقدام مختلف است
ج) استقرار یک جامعه اسلامی بر اساس مبانی شیعی :
این هدف هر چند ظاهر داخلی دارد ولی با توجه به هدف دوم سیاست خارجی، عواقب بیرونی خواهد داشت زیرا ایجاد یک نظم اسلامی در ایران، تعاملات ایران با محیط بیرونی خود را بطور خاصی شکل می دهد و ممکن است با دنیایی که دین را یک انتخاب فردی می داند و در کشورهای مسلمان نشین که با نظامهای سلطنتی و اقتداری اداره می شوند، زمینه های تضاد ایجاد کند.[5] سیاستی که جمهوری اسلامی ایران در دوران پس از انقلاب به واسطه آرمانها و اعتقادات برای خود طراحي كرده است، ريشه در جهانشمول و فلسفي و جهان وكلان و فراگير و ابدي بودن اعتقادات اسلام دارد. اما مشكل اينجاست كه مقررات ايران پاسخگوي اهداف جمهوري اسلامي نيست, هر هدفي به حجمي از قدرت نيازمند است. ايجاد زمينه هاي رشد و پيشرفت در ميان مسلمانان تابع استقلال، امكانات و عقل جمعي آنان خواهد بود. اگر مسلمانان نوعي برنامه ريزي را براي دو قرن آينه، نمايند، و اجماعي ميان آنها براي حصول به استقلال و شوكت ؟ بوجود آيد، طبعا اين كار عملي است، ولي حد اعلاي روابط ميان دو يا چند كشور به صورت همگرايي است كه خود همگرايي نيز محدوديتهايي را داراست.
جمهوري اسلامي ايران براي دستيابي به اهداف سه گانه خود نياز به ائتلاف و اتحاد دارد كه اين اتحاد و ائتلاف با كشورها در وضعيت كنوني جهان و منطقه با توجه به حاكميت هاي آنها بسيار بعيد به نظر مي رسد واژه بعد واقع گرايي تعديل در سياستهاي كلان صورت خواهد گرفت.
اصول و مباني سياست خارجي، مواضع جهاني
الف) تأكيد بر ارزشهاي اسلامي : حفظ ارزشهاو حرمت مقدسات جمهوري اسلامي ايران بر هر نوع رابطه سياسي و اقتصادي با هر كشوري ارجعيت قطعي دارد. هر كشور و هر شخصي كه ارزشها و مقدسات اسلام و جمهوري اسلامي ايران را مورد هتك قرار بدهد با او برخورد مي كنيم. پايبندي جمهوري اسلامي ايران به مواضع اصولي خود و مقاومت در برابر بي عدالتي هاي قدرتهاي زور مداري عالم موجب تحقير آنان شده است و به همين دليل است كه دشمنان بسياري داريم، كه بايد براي دفاع از كشور در همه ابعاد همواره آمادگي كامل داشته باشيم.1
جمهوري اسلامي ايران روابطش را با دیگر كشورها در چارچوب ارزشهاي اسلامي و ملي تعريف مي كند و در اين راستا نه به حق و حقوق كشوري تجاوز كرده و نه اجازه تجاوز و تعدي به حقوق خود را مي دهد.
ب)تأكيد به نفي سلطه: ايران با تصميمهاي مستقلي كه خود مي گيرد، خط مشي و راه زندگي را تعيين مي كند. توسعه و پيشرفت اقتصادي و اجتماعي ايران نشات گرفته از استقلال سياسي كشور است، ايران همه تصميمات اعم از سياسي، اقتصادي و اجتماعي را با تكيه بر ارزشهاي اسلامي كه به آن معتقد است مي گيرد. جمهوري اسلامي ايران مصرانه و صادقانه در پي صلح و ثبات پايدار و همزيستي مسالمت آميز در جهان است و عملا نيز ثابت كرده است كه بزرگترين حامي صلح و ثبات در منطقه بويژه در كشورهاي همسايه است.
ج)تاكيد به اصل همزيستي مسالمت آميز: جمهوري اسلامي ايران همواره خواهان دوستي و احترام متقابل با تمام كشورهاي جهان بوده است، و در اين رابطه در سياست خارجي خود گامهاي موثر نيز برداشته است تا سياست صلح جويانه آن به تمام كشورهاي بخصوص كشورهاي منطقه آشكار شود. آقاي حبيبي معاون اول رئيس جمهور وقت در اين رابطه مي گويد: « صلح و همزيستي مسالمت آميز از اصول اساسي اسلام است و جمهوري اسلامي ايران با اين اعتقاد در جهت حل مسالمت آميز بحرانهاي منطقه اي تلاش مي كند.1 »
اصول و مباني سياست خارجي, مواضع منطقه اي
از لحاظ مواضع منطقه اي، در اتخاذ مواضع كلي نسبت به خاورميانه، جمهوري اسلامي ايران با حضور بيگانگان در منطقه مخالفت كرده، نيروي توازن بخش را پذيرفته است و بر همكاري منطقهاي، ثبات و امنيت منطقه اي، ضرورت خلع سلاح هسته اي، ايجاد مناطق عادي از سلاحهاي هسته اي و بر اصل عدم مداخله تاكيد كرده است. مواضع كلي جمهوري اسلامي ايران در خليج فارس نيز در برگيرنده تاكيد بر نفي سلطه، مخالفت با بيگانگان، مخالفت با سياست تفرقه افكني، تاكيد بر تقويت تفاهم و اعتماد، تاكيد بر توسعه روابط متقابل، تاكيد برهمكاري منطقه اي، تاكيد بر ثبات و امنيت منطقه اي تاكيد بر امنيت جمعي بوده است و در مورد همين منطقه پايبندي خود را به موازين بين المللي اعلام كرده است. اصل حل و فصل مسالمت آميز اختلافات (مذاكره)، روابط مودت آميز، روابط مبتني بر حسن همجواري، و اصل عدم مداخله را مورد تاكيد قرار داده است.1 و در اين زمينه نهایت سعي خود را براي يكپارچگي منطقه و امنيت كشورهاي موجود بدست خودشان و عاري از بيگانگان به انجام رسانيده است.
اصول و مباني سياست خارجي، مواضع نهضتهاي آزاديبخش
جمهوري اسلامي ايران نهضتهايي را كه براي آزادي و نفي ظلم به پا خاسته اند و راه مبارزه را در پيش گرفته اند حمايت مي نمايد. آرمان دولت انقلاب اسلامي ايران اين است كه همه ممالك اسلامي و همه مستضعفان جهان در مقابل مستكبران بايستند و مسائل خودشان را اخذ كنند و حق خود را بگيرند, و بايد بدانند كه حق، گرفتني است، والا اعطا نخواهد شد.2
ملت آزاده ايران هم اكنون از ملتهاي مستضعف جهان در مقابل آنان كه منطقشان توپ و تانك و شعارشان سر نيزه است كاملا پشتيباني مي نمايد. ما از تمام نهضتهاي آزاديبخش در سراسر جهان كه در راه خدا و حق و حقيقت و آزادي مبارزه مي كنند پشتيباني مي كنيم.3
اصول و مباني سياست خارجي، مواضع گروههاي مبارز فلسطيني
كشور جمهوري اسلامي ايران هيچگاه از بدو انقلاب تا كنون كشوري به نام اسرائيل را به رسميت نشناخته است و هميشه از آن به سرزمين اشغالي ياد نموده است. و مردم مسلمان فلسطين و گروههاي مبارز آن را صاحب اصلي اين سرزمين مي دانند. جمهوري اسلامي ايران همواره پشتيبان و طرفدار گروههاي مبارز فلسطين بوده است و از هيچ كمك سياسي اقتصادي، فرهنگي و … دريغ نكرده است.
ايران همواره در مورد فلسطينن تداوم بخشيدن و عدم تغیير دادن خط مشي بر نفي سلطه طلبي تاكيد كرده است و سياست هاي توسعه طلبانه اسرائيل را رد نموده است. با مذاكرات صلح اعراب و اسرائيل، با توافق سازمان آزادي بخش و اسرائيل، و با ناتواني در احقاق حقوق فلسطيني ها مخالفت كرده است، به وحدت اعراب، نقش مجامع صلاحيتدار بين المللي در قبال بحران تاكيد داشته است، از حقوق فلسطين ها حمايت به عمل آورده است. همچنين اصل تعيين سرنوشت خود و حفظ هويت عربي فلسطيني را مورد تاكيد قرار داده، پايبندي خود به موازين بين الملل را اعلام داشته، تجاوز را محكوم كرده و اشغال اراضي را به رسميت نشناخته است، ايران موجوديت اسرائيل را نامشروع اعلام كرده، برحق بازگشت فلسطيني ها به سرزمين خود تاكيد كرده است.1
دیدگاه امام خميني در رابطه با اسرائيل:
((اسرائيل غاصب است و هيچ گونه رابطه اي بين ايران و يك مشت غاصب وجود ندارد))
((اسرائيل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمين، روابطي نخواهيم داشت و كسي با غاصب و دشمن رابطه اي نخواهد داشت))2
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در دوره حكومت آقای رفسنجانی:
پس از رحلت رهبر انقلاب و بازنگري قانون اساسي، بين اعضاي شوراي عالي امنيت ملي به رياست آقاي هاشمي رفسنجاني كه به تازگي رئيس جمهوري ايران شده بود، اين اتفاق نظر بوجود آمده بود كه جمهوري اسلامي بدون گسترش انقلاب اسلامي در خارج از مرزهايش قادر به ادامه حيات نيست. در اين سالها نظريه اصل سياست خارجي ايران را همان ام القرآنی اسلامي شكل داده بود، به گونه اي كه جمهوري اسلامي به منبع اصلي هدايت كننده بنياد گرايي اسلامي تبديل شده بود. در واقع عملكرد سياست مبتني بر صدور انقلاب در اين مقطع زماني، به نگراني كشورهاي ميانه رو و محافظه كار منطقه از ظهور جنبشهاي انقلابي مشابه با ايران در كشورهاي خود افزود. اين نگراني به نوبه خود جمهوري اسلامي را در مقابل اتحاد ناهمگوني مركب از كشورهاي محافظه كار حوزه خليج فارس، عراق چپ گرا و ذهنيت مداخله گرايانه ايالات متحده آمريكا قرار داد.
[1] – آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، چاپ گلشن، انتشارات سهروردی، تهران، 1366، ص 213
[2] -علی بابایی، غلامرضا، پیشین، ص 360
[3] سوره نساء، آيه: 77
[4] شيرازي، سيد محمد، سياست از ديدگاه اسلام، ج 1، ترجمه باقر فالي – دكتر عبدالصاحب يادگاري، نشر انديشههاي اسلام، قم، 1361.
1 دهشيري، محمدرضا، ((چرخه آرمان گرايي و واقع كرايي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران)) فصلنامه سياست خارجي، سال پانزدهمن شا 2 (تابستان 1380)
1 مصاحبه روزنامه هلندي دي ولت گرانت؛ امام خميني، 16/8/57.
2 مصاحبه خبر گزاري سوشيتد برلي با امام خميني 16/8/57.
3 بيانات امام خميني در جمع سفرا، ديپلماتها و وابستگان نظام كشورمان خارجي مقيم ايران، 12/11/59
4 داستاني بيركي، علي، سياست خارجي و روابط بين الملل (از ديدگاه امام خميني)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، مركز تحقيقات استراتژيك 1379-48-53
[5] – سریع القلم، محمود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران« بازبینی نظری و پارادایم ائتلاف»تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک 1379، صص 48-53
1 ولايتي، علي اكبر، ((تاكيد بر ارزشهاي اسلامي)) مجله سياست خارجي، سال يازدهم، ش 2 (تابستان 1376). ص 497
1 روزنامه اطلاعات، 27 آبان 1375
1 مباحث اسناد، مجله سياست خارجي، سال يازدهم، ش 2 (تابستان 1376) ص 494
2 داستاني پيركي، علي، سياست خارجي و روابط بين الملل ((از ديدگاه امام خميني)) تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني 1381 ص 55.
3 پيام امام خميني در سخنراني 15/11/58 به مناسبت ولادت و هجرت حضرت محمد (ص).
1مباحثي اسناد، جمله سياست خارجي، سال يازدهم، ش 2، (تابستان 1376) ص 495
2 داستاني پيركي، علي، سياست خارجي و روابط بين الملل ((از ديدگاه امام خميني)) تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1381 ص156
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.