پایان نامه حاضر بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بی سرپرست
مقدمه:
مسأله اصلی در پژوهش حاضر بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بیسرپرست است.
در سالهای اخیر برای اولین بار انسان با مسائلی مثل کهنسالی، توانبخشی، بیسرپرستی، مشکلات و معضلات بخش عظیمی از جوانان موجه است. در گذشته در خانواده گسترده امکاناتی برای نگهداری پیران و معلولین و همچنین کودکان بیسرپرست فراهم بود ولی در جامعه صنعتی دیگر امکان نگهدای افراد معلول و پیر یا کودکان به اصطلاح عقب مانده وجود ندارد. اینها به تدریج زیر پوشش خدمات مددکاری، بهداشتی و خدمات گوناگونی می روند که جامعه برایشان فراهم می کند.
به هر حال به تدریج مسائل پیچیدهای پیدا می شود مانند تنهایی، مسئله انطباق با محیط شهر، مسائل روانی که ناشی از استرس ها و تعارضهای نقش به وجود می آید.
غالباً در جوامع پیچیده امروز اینها همه باید به کمک نظام فعالی مثل نظام مددکاری حل و فصل شود و از این جهت بدون مددکاری و خدمات آن جامعه نمی تواند این مسیر بسیار ناهموار و بسیار سخت گذار از جامعه کشاورزی با جامعه صنعتی را طی کند. از این جهت مددکاران امروز در تمام حوزه ها چه در حوزه تولید و کار و مشکلاتی که افراد در انطباق خود با شرایط تولید صنعتی و فنی پیچیده دارند چه در حوزه روابط اجتماعی نقش مهمی در حل مشکلات افراد به خصوص بیسرپرستان دارند.
مشکل معلولین و از کارافتادگان و سالمندان و … یکی از زمینه هایی است که مددکاری می تواند در حل آن نقش مهمی داشته باشد. مسائل ناشی از مهاجرتهای بزرگی که به دلیل جنگ و یا سوانح طبیعی ممکن است پیش بیاید یا زاغه نشینی ناشی از موج مهاجرتهایی که از روستا به شهرها در جریان است کمک مددکاران را طلب می کند. مسئله انفجار جمعیت از معضلاتی است که مددکاری می تواند با یاددادن شیوه های جلوگیری از بارداری تا حدی در کنترل آن مؤثر باشد.
خلاصه وقتی نگاه می کنیم می بینیم که مددکاری در اجرای هدف اساسی خود که همان انطباق انسان عصر کشاورزی با پیچیدگی های جامعه در حال توسعه و صنعتی است. در تمام حوزه های عمل و رفتار انسان نقش مهمی در تسهیل و انطباق و سازگاری مجدد به عهده دارد. اگر به تاریخ پیدایش مددکاری نگاه کنیم نشان می دهدکه مددکاری از سال 1920 در امریکا شکل گرفته است. علت آن نیازی بوده که زندگی شهری صنعتی مطرح کرده است. در ایران هم باز می بینیم شکل گیری سازمانهای خدمات اجتماعی و مددکاری همراه است با روند صنعتی شدن جامعه، شکل گیری شهرهای بزرگ و مسائل پیچیدهای که در شهر بزرگ مانند کجرویها، مشکل جوانان و رشد جمعیت، کمبود مسکن و هزاران مشکل دیگر است که خود ناشی از پیچیده شدن جامعه از یکسو و انفجار نیازها از سوی دیگر است.
به علاوه در گذشته چون آگاهی کم بود شناخت از نارساییها و کمبود و تنگناهای زندگی هم به همان میزان کم بود در نتیجه توقع و نارضایتی هم زیاد نبود مثلاً افراد مریض می شدند ولی نیازی هم احتمالاً به مراجعه پزشک نمی کردند و این را به عنوان تقدیر و سرنوشت زندگی خود می پذیرفتند. ولی امروز در روستاهای خیلی عقب مانده هم مردم نیاز به درمان به هنگام بیماری را احساس می کنند. در نتیجه و خود به خود اینها مسائل تازهای را مطرح می کند که باید جامعه برایش راه حلهایی پیدا بکند. طبیعی است که در برابر موج انفجار نیازها و مشکلاتی که جامعه امروز با آن مواجه است دولتها هم نمی توانند مثل گذشته نسبت به این مشکلات و معضلات بیتفاوت باشند در نتیجه یک سری تعهدات و مسئولیتهای تازه برایشان ایجاد می شود. که همان به اصطلاح تأمین رفاه اجتماعی برای جامعه است که یک بعد مهم آن همین خدمات مددکاری و مددکاری اجتماعی است.
از این جهت وقتی عمیقاً به مسئله نگاه کنیم می بینیم که بین فرآیند توسعه و رشد مددکاری نوعی همبستگی نزدیکی وجود دارد. این بدان معنی است که اگر دولت نتواند در روند توسعه و گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن امکانات کافی مددکاری اجتماعی را فراهم بکند، جامعه پس از مشکلات لاینحل خواهد شد و در نتیجه جامعه نابسامان و رنجوری خواهد بود. از آنجا که مشکلات روز به روز زیادتر می شود و امکان حل مشکلات به همان اندازه رشد پیدا نمی کند اگر در جهت تقویت نظام مددکاری اجتماعی کاری انجام نگیرد خود به خود مسائل و مشکلات به روی هم انباشته می شود و نهایتاً به گره کوری تبدیل می شود از این جهت بدون شک یکی از ضرورتهای بازسازی و ایجاد توسعه، تقویت نهادهای گوناگون است برای کمک به مردم در جهت حل مشکلاتشان که خدمات مددکاری می تواند یکی از آنها باشد. خدمات مددکاری می تواند اطلاعات کافی در اختیار افراد بگذارد و می تواند با روشهای نهایی که با 70 سال تجربه بدست آورده در حل مشکلات مردم به ویژه گروههای مستمند و با درآمدهای پایین که هم آگاهیهایشان کمتر است و هم امکانات محدودی دارند مؤثر باشد، متأسفانه در کشور ما هنوز مددکاری به عنوان یک فعالیت مهم و یک دانش کاربردی شناخته نشده است و جایگاه و نقش آن هنوز در جامعه بسیار مبهم و ناشناخته باقی مانده است از این جهت تصور می شود لازم است در جهت معرفی این حرفه در جامعه ما تلاش بیشتری شود تا جامعه به امکانات بسیار وسیعی که این حرفه می تواند در اختیار جامعه برای حل مشکلاتش بگذارد بیشتر آشنا شود و بالطبع بهتر بتواند از این امکانات استفاده کند.
طبیعی است که این امر نیازمند به این است که رسانه ها، مجلات و روزنامه ها و خود نظام آموزشی این پدیده تازه را بیشتر به جامعه بشناساند و بکوشد که جامعه از این مسائل آگاه بوشد و در این راه کمک کند به ویژه دولتها در شکل گیری نهادهای مددکاری نقش مهمی دارند و به نظر می رسد در درجه اول مسئله برخورد فرهنگی با این قضیه است که بایدحل شود. تا زمانی که جامعه نیاز به مددکاری را احساس نکند، خود به خود نهضت مددکاری در جامعه شکل نمی گیرد زیرا ضرورتش احساس نمی شود و در نهایت این آگاهی جمعی است که می تواند به رشد مددکاری کمک کند[1].
ضرورت تحقیق
یکی از هدفهای مددکاری آن است که به عنوان مثال به مددجوی تهی دست و خانوادهاش کمک نماید تا از یک امنیت اقتصادی از طریق مزایای بیمههای اجتماعی، بازنشستگی و کمکهای دولت و حمایت سازمانهای خدمات برخوردار شوند.
هدفهای مددکاری محدود به رفع گرفتاریهای اقتصادی و یا درمان بیماریها و ناراحتی های جسمانی و روانی نیستند این هدفها بیشتر شامل رشد کامل انسان و استفاده از استعدادهای خلاق است که برای تکامل انسان در وجود هر فردی به ودیعه گذاشته شده است. با اعتقاد به این اصول مددکاری اجتماعی در پی آن نیست که تکیه گاهی برای گرفتاران و رنج دیده مان فراهم سازد بلکه می کوشد تا از فرد رنج دیده گرفتار، انسانی بسازد که نیازمند تکیه گاهی نباشد. «اصل قادرسازی» در کنار این مسائل شخص مددکار نیز مهم است، به عنوان کسی که مجری و پیاده کننده اصول و هدفهای حرفه مددکاری می باشد و باید علاقه مند به حرفه مددکاری و نگرش مثبت به کارآیی آن حرفه داشته باشد. در صورتی که می تواندخدمات خود را به نحو مطلوب ارائه دهد که به علوم انسانی از جمله روان شناسی جامعه، زبان شناسی ، اقتصاد و …» آگاه باشد و به حرفه خود نیز علاقه و اعتقاد داشته باشد و در محیط کار او نیز باید امکاناتی که در رابطه با مددکار است فراهم باشد تا بتواند با کمترین مسائل و مشکلات بیشترین خدمات را به نحو مطلوب ارائه دهد عدم آشنایی مسئولین و مددجویان موجب بروز مشکل می شود. زیرا این فرم شناسایی موجب ارجاع انواع کارهای متفرقه مددجو به مددکاری می شود و اصل اساسی این حرفه از جمله اصل قادرسازی مددجو تحتالشعاع قرار می گیرد. از طرفی به خاطر عدم شناخت حرفه مددکاری از طریق مسئولین شکل مددجو آن طور که باید حل نمی گردد.
یکی از وظایف مهم مددکاران در بیمارستانها همکاری با پرسنل و پرستاران آن مؤسسه است. مددکار اجتماعی برای کمک به مددجویش به صورت مورد و در ارتباط با مشکل مددجو «اعم از اقتصادی و اجتماعی» با پزشک و پرستار مربوطه ، همکاریهای لازم را انجام می دهند و در واقع او رابط بین دو گروه است. مددکار اجتماعی با در اختیار گذاشتن اطلاعاتی در مورد مسائل اجتماعی، روحی، شخصیتی، اقتصادی بیمار در دست پزشک و یا پرستار مربوطه در واقع در جهت بهبودی وضعیت او قدم بر می دارد از طرف دیگر از آنجا که نمی توانیم در هیچ مؤسسهای تمام خدمات را به عهده یک نفر محول کنیم. بنابراین پرسنل و پرستاران نیز نمی توانند همه نوع خدمتی را به بیمار ارائه دهند و در واقع می توانیم بگوییم که بعضی از خدمات که لازمه بیماران است در تخصص چنین افرادی نیست. به این منظور متوجه می شویم که یک مددکار به همراه پزشک و پرستار می تواند یک تیم درمانی تشکیل دهد که در این تیم با در جریان گذاشتن یکدیگر از اوضاع و احوال بیماران و تقسیم خدمات لازم ، کارها را در جهت بهبود بیماران تسریع بخشند همان طور که یک مددکار در جهت بهبود مددجویش تلاش می کند و در این راه به عمل یک سری مسائل و مشکلات و محدودیتها می تواند رابط خوبی با پرسنل و پرستاران برای استفاده از کمکهای آنها باشد، یک پزشک و پرستار نیز می بایست برای بیماران بخصوص بیماران موردی که دچار مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و حتی فکری و روحی هستند تلاش نماید و از طرفی از آنجا که حل این نوع مشکلات در تخصص این افراد نیست لزوماً این احتیاج پیش می آید که آنها را به مددکار بیمارستان ارجاع دهد که ارجاع این نوع موردها وابسته به داشتن آگاهی از فعالیتهای مددکاران در بیمارستان است. در بعضی از بیمارستانها عموماً مشاهده می شود که به علت عدم آگاهی پرسنل و نیز پرستاران از حرفه مددکاری و نیز فعالیتهای مددکاران و اقدامات آنان بعضی از بیماران بخصوص بیماران خاص که نیاز مبرم به خدمات درمانی در بیمارستان دارد بدون اخذ هیچ نوع خدماتی از بیمارستان ترخیص می شوند از آنجا که سخن از همکاری این قبیل مسئولین برای هر چه بهتر و سریع تر بهبودیافتن بیماران است، بنابراین آگاهی داشتن از حدود فعالیتها، مسئولیتها و نیز عملکردهای مسئولین همکار، از عوامل مهم بوده که می بایست به آن توجه بشود به این منظور در این تحقیق به دنبال این مسأله هستیم که متوجه شویم و دریابیم آگاهی مسئولین از مددکاران اجتماعی در بیمارستان (بطور اخص کادر پزشکی) به چه میزان و چگونه است؟
انگیزه و انتخاب موضوع
در طول درمان بیمار، در همان زمان که پزشکان از جنبه های پزشکی با بیماران کار می کنند مددکاران اجتماعی می توانند به بیماران کمک کنند که بر مشکلات محیطی و خانوادگی خود چیره شده و یا این که برای برطرف کردن مشکلات ناشی از روابط داخلی با سایرین به مشاوره با او بپردازند و اگر بیمار در سنین نوجوانی یا کودکی باشد لازم است که مددکار اجتماعی با والدین یا سایر افرادی که مددجو با آنها سر و کار دارد به مشاوره و راهنمایی بنشیند، ولی متأسفانه دیده می شود که بعضی از افراد که در بیمارستانها مثلاً پرسنل با این رشته آشنایی نداشته و همکاری لازم را به عمل نمی آورند و بیماران قبل از رجوع به مددکار بیمارستان ترخیص می شوند. بنابراین باعث می شود که مددکاری تنها یک تشریفات اداری محسوب شود نه یک نیاز واقعی.
هدف از انجام تحقیق
پیچیدگی دشواریهای امروز بشر و فشارهای روحی و جسمی ناشی از زندگی پرهیاهوی قرن حاضر حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است. امروزه نقش مددکاران در تحولات اجتماعی به خصوص در جوامع در گذار غیر قابل انکار است. اگر جامعهای بخواهد به استقلال و خودکفایی برسد باید تحقیقات را سرلوحه کارهای خود قرار بدهد زیرا استفاده از تحقیقات علمی است که بسیاری از مسائل روشن و زیر ذره بین قرار می گیرد.
هدف از این تحقیق نیز دستیابی به میزان آگاهی مددجویان از حرفه مددکاری و چگونگی عمل مددکاران اجتماعی در مقابله با کودکان تک والدی است و همچنین شناخت جامعه نسبت به مددکار در مرکز بیمارستانها و اینکه خدمات مددکاران اجتماعی شاغل در بیمارستانها تا چه اندازه است؟!
فرضیههای پژوهش
- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بیسرپرست و اطلاع از نحوه عملکرد مددکاران نسبت به کودکان تک والد رابطه وجود دارد.
- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بیسرپرست و استفاده از امکانات در دسترس برای حل مشکل کودکان بیسرپرست رابطه وجود دارد.
- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بیسرپرست و احساس مسئولیت مددکار و پیگیری مسائل و مشکلات کودکان بیسرپرست رابطه وجود دارد.
- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بیسرپرست و علل رضامندی از حرفه مددکاری رابطه وجود دارد.
سؤالات پژوهش
آیا بین تأثیرمددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بیسرپرست و اطلاع از نحوه عملکرد مددکاران نسبت به کودکان تک والد تفاوت وجوددارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بیسرپرست و استفاده از امکانات در دسترس برای حل مشکل کودکان بیسرپرست تفاوت وجود دارد
[1] . مقاله از همشهری پنجشنبه، 23 آبان 1376 ، رجب 1418، 13 نوامبر 1997، سال پنجم، شماره 1407.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.