پایان نامه سيره اخلاقي و سياسي امام سجاد (عليه السلام) [سيره هدايتي امام سجاد
مقدمه
«يا غايَة امالِ الْمُحِّبينَ، اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلَّ عَمَلِ يُوصِلُني اِلي قُرْبِكَ وَ اَنْ تَجْعَلَكَ اَحَبَّ اِلَيَّ سواكَ.
اي انتهاي آرزوي دوستان از تو خواستارم، محبت خودت و محبت آنكه ترا دوست مي دارد و دوست داشتن هر عملي را كه مرا به قربت رساند و اينكه قرار دهد تورا محبوبتر بمن از آنچه غيرتوست.»[1]
«او فرزند حسين بن علي(ع) سومين امام شيعيان جهان، مادرش شهربانويه و مشهورترين لقبش زين العابدين و سجّاد است. امام سجّاد (ع) در سال سي و هشت قمري ديده به جهان گشود و دوران كودكي خود را در شهر مدينه سپري كرد. حدود دوسال از خلافت جدش امير مومنان (ع) را درك نمود و پس از آن مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموي خويش امام مجتبي (ع) بود. و پس از شهادت امام مجتبي (ع) در سال پنجاه هجري به مدت ده سال در دوران امامت پدرش حسين بن علي (ع) كه در اوج قدرت معاويه در ستيز و مبارز با او بود در كنار حضرت قرار داشت. در محرم سال شصت و يك هجري درجريان قيام و شهادت پدر(ع) درسرزمين كربلا حضور يافت. پس از فاجعه كربلا بود كه حضرت عهده دار رهبري و هدايت امت گرديد و در آغاز اين راه كه همراه ديگر اسيران اردوگاه حسيني به اسيري به كوفه و شام برده شد، سرپرست و تكيه گاه اسيران در كوران مصائب و گرفتاريها بود و با سخنرانيهاي آتشين خود ضمن رسوائي يزيد و حكومت وي به معرفي خود و طريق هدايت پرداخت.»[2]
اما در دوران امامت خويش بدليل وجود خلفاي ظالم و ستمگر، فرصت و مجالي چون صادقين براي تبليغ راه هدايت نيافت، لذا سيره هدايتي اين امام بزرگوار بيشتر از طريق دعاها و مناجاتها و سخنان ايشان به جهان بشريت ارائه شده است. امام شاهد بود كه تمام ارزشهاي اخلاقي و ديني از ناحيه حكومت اموي در حال نابود شدن است. اين بود كه به اصلاح جامعه و تهذيب اخلاق اجتماعي آن پرداخت و نفوس بيمار مردمي را كه به پيروي از امراي خود تسليم شهوات و هواهاي نفساني شده بودند با فضائل اخلاقي و كرامات برجسته خود معالجه نمود.
از آثار اخلاقي و تربيتي اين امام بزرگوار كتاب با ارزش صحيفه سجّاديه يا زبور آل محمد (ص) يا انجيل آل محمد (ص) ميباشد كه پس از قرآن كريم و نهج البلاغه در درجه دوم اهميت است و نيز رساله حقوقيه كه تمام حقوق واجبه يك انسان را در تمام مراحل زندگي بيان مي كند و همچنين دعاي ابوحمزه ثمالي و مناجات خمس عشر و نيز سخنان گرانقدر اين امام بزرگوار و بدين وسيله بود كه امام توانستند مردمي كه سرگشته و پريشان در بيابانهاي خطرناك ماديت و جهنم سوزان جنگلها و عطش جان و دلها به سر مي بردند و سخت به استنشاق حيات بخش فضاي هدايت عترت پاك پيامبر (ص) نيازمند بودند را بهره مند سازند.
اين تحقيق پاياني، بررسي اجمالي است در سيره هدايتي امام سجّاد (ع) در معارف اسلامي در سه محور اعتقادات، اخلاق و احكام كه هر يك ازاين بخشها نيز داراي فصلهايي ميباشد. بخش اعتقادي شامل فصل توحيد و مباحث الوهيت خالقيت، ربوبيت، عبادت، اميد و نااميدي و دعا و فصل دوم شامل مبحث نبوت، فصل سوم، مبحث امامت، فصل چهارم، مباحث جزاي رب العالمين و شفاعت هست. بخش دوم، اخلاق است، مقدمه در زمينه محاسبه و مراقبت نفس سخن مي گويد و فصل اول حسنات را بررسي مي كند و شامل مباحث ذكر، شكر، تقوي، پارسائي، يقين، زهد، صبر، رضا و تسليم، توكل، حسن ظن به خداوند متعال، فقر وغني، قناعت و كفاف در رزق، حسن سلوك و خوش رفتاري با مردم و عفو و اغماض ميباشد و در فصل دوم سيئات شامل، دنيا، پرهيز از محرمات، طمع، غفلت، نيت، ريا، بخل، حسد و خشم و غضب در آخر توبه مورد بررسي قرار ميگيرد. و بخش احكام نيز شامل مباحث نماز، روزه، زكات، دين.، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و در انتها رعايت حدود الهي كه تاكيدي بر اين بخش ميباشد مورد بررسي قرار گرفته است.
با مطالعه سيره هدايتي امام سجّاد (ع) در مي يابيم كه اين امام بزرگوار در اين قالب جديد با توجه شرايط زمان به زيباترين شيوه، هدايت را براي مردم ارائه نمودند و هر چند اين قالب با سيره هدايتي امامان عظيم الشان ديگر متفاوت ميباشد لكن حلقه اي است در كنار ساير حلقه هاي پيوسته كه كشتي طوفان زده بشريت را به ساحل نجات رهنمون مي سازد.
فصل توحيد
1- الوهيت
«اي پروردگار من خويش را به بي نيازي ستودي و كائنات را در پيشگاه الوهيت خويش مسكين و محتاج شمردي.»[3]
«اي پروردگار من؛ ملكه قدرت و وحدت و حدانيت ترا باشد و حول و قوت تنها از جانب الوهيت تو به ما رسد و آن تو باشي كه علو و رفعت داري و به بندگان خويش رفعت و اعتلا بخشي.»[4]
از بارزترين خصلتها و خصوصيات امام سجّاد (ع) در بخش اعتقادات و بيان الوهيت، توجه به خدا و گسستن از خلق ميباشد و اين ويژگي در مناجاتها و دعاها و عبادات و سخنان آن حضرت كه بيانگر نهايت ارتباط ايشان با خداوند آفريدگار و هستي بخش ميباشد تجسم يافته است.
و اما در باب الوهيت حضرت حق، اولين گام شناخت خداوند و توصيف اوست. لذا امام چنين مي فرمايند: «اما حق خدايت كه بزرگتر از حد توصيف است اين است كه او را بندگي كرده، كسي يا چيزي را شريك وي نسازي، هر گاه اين حق خداوند را لباس عمل پوشانده و به زيور اخلاص آراستي، خداوند بزرگ بر خود واجب مي كند كه امر دنيا و آخرتت را كفايت كند.»[5]
و نيز امام پاسخگوي سئوالاتي در اين زمينه است آنجا كه در باب معني «صمد» در سوره «توحيد» وقتي از امام سجّاد (ع) سوال مي نمايند، حضرت پاسخ فرمايند: «صمد كسي است كه شريك ندارد. براي نگهداري چيزي خسته و رنجور نمي گردد، چيزي بر او پنهان و پوشيده نيست
درون و داخلي ندارد در نهايت عظمت و آقائي است، نمي خورد و نمي آشامد. به خواب و استراحت نمي رود. زوال و فنا نداشته است و نخواهد داشت.»[6]
در ويژگيهاي خداوند مي بينيم امام با سخنان و دعاهاي خودشان و يا در پاسخ به سوالاتي كه از محضر ايشان شده، حق مطلب را ادا نموده اند:
«ثابت بن دنيار» مي گويد: از امام زين العابدين (ع) پرسيدم: آيا براي خداي متعال ميتوان مكاني تصور نمود؟
امام فرمود: خداوند از اينگونه توصيفها منزه است و براي او مكاني نمي توان در نظر گرفت.
گفتم: پس براي چه نبّي خود «محمد (ص)» را به آسمان و معراج برد؟ فرمود: براي اينكه آثار جلال و قدرت و عجائب و اسرار خلقت خويش را بدو نشان دهد. گفتم: منظور از «آنگاه نزديك آمد و بر او نازل شد كه به قدر دو كمان يا كمتر از آن نزديك بود» چيست؟
فرمود: پيغمبر اكرم (ص) به مرزها و پرده هاي نور نزديك گرديد و عظمت و جلال آسمانها را مشاهده نمود و باز نزديك تر شد و از پس آن پرده هاي نور به ملكوت و عظمت زمين نظر كرد تا اينكه پنداشت به زمين نزديك شده و به اندازه دو كمان و يا كمتر به زمين فاصله داشت.»[7]
«يك روز امام زين العابدين (ع) به مسجد مدينه وارد شد، گروهي را مشاهده كرد، كه مشغول بحث و مناظره بودند، حضرت فرمود: در چه موضوعي بحث و گفتگو مي كنيد؟
پاسخ دادند: موضوع بحث ما «توحيد» است.
حضرت فرمود: از اينگونه مباحث خودداري كنيد؟
كسي گفت: آخر خدا را از اينكه آسمانها و زمين را خلق فرموده، و در هر مكاني نيز هست، بايد شناخت؟
امام فرمود: براي معرفي خداي عالم بگوئيد: خدا نوري است كه در او ظلمت تاريكي راه ندارد، زنده ايست كه دستخوش مرگ و نابودي قرار نمي گيرد بي نيازي است كه كسي در او نفوذ و دخالت ندارد.
سپس اضافه فرمود: خدا كسي است كه چيزي مانند او وجود ندارد، سميع و بصير است، صفات او هم شباهت به صفات ديگر موجودات ندارد، آري، آفريدگار جهان هستي چنين است.»[8]
«توئي خداوندي كه پيش از همه چيز و همه كس عرش جلال اريكه الوهيت تو بود.»[9]
آن ستايش بدرگاه خداوند آوريم كه شايان قبول باشد و رضايت ذات الوهيت را براي ما تأمين كند.»[10]
«پروردگار من؛ به من كمك كن تا ترا بشناسم و به پيشگاه الوهيت تو گردن طاعت و عبادت فرو بشكنم. و بر قسمت خويش كه با رضاي تو مقرون است قناعت كنم، همواره شيوه من شكر تو و عادت من ذكر تو باشد و با اطمينان و اعتماد سرنوشت خود را دريابم و آنچه تو بخواهي بخواهم.»[11]
«پروردگار من؛ اين منم كه جاهلانه عصيان تو را روا داشته ام و نبايد از فرمان تو سر مي پيچيدم و گرنه الوهيت تو شايسته عبادت و اطاعت من بود.»[12]
«اي پروردگار من! كه سلطنت و محمدت برازنده الوهيت توست، از تو مي خواهم به روان مقدس محمد (ص) كه بنده تو و پيامبر تو و حبيب تو و برگزيده از كائنات است و به روان فرزندان پارسا و پاكدامن و نيكوكار رحمت فرستي، رحمتي كه جز تو هيچكس به شماره اش توانا نباشد و ما را هم از بندگان صالح خويش شماري و از آنچه آنان خواسته اند به ما نيز بهره اي عطا فرمائي.»[13]
«پروردگارا! چنان كن كه در مقام عبوديت خويش از الوهيت تو بيمناك باشم آنچنانكه دوستان مخلص تو در مقام عبوديت خود بيمناكند.»[14]
«پروردگار من! نيكو ميدانم كه اگر از گناهان من درگذري اهليت گذشت و مغفرت داري و اگر برقبايح اعمال من پرده اغماض فرو افكني سنت الوهيت تو چنين اقتضا كند.»[15]
«اي خداوند بزرگ و مهربان! اگر كائنات سراسر سر به كفر و الحاد گذارند و به تو پشت كنند باكي نيست، به سلطنت تو آسيبي نرسد و الوهيت ترا زياني نياورد، از تو روي برگردانند و پيامبران ترا دروغگو شمارند ولي به هر سوي كه روي آورند جز تو نيابند و جز نهيب قدرت و عظمت تو نشنوند.»[16]
2) خالقيت
با تحقيق و بررسي در آيات قرآن مجيد درمي يابيم كه صفت بارز اله، خالقيت است لذا براي بيان اين موضوع از زبان امام سجّاد (ع) وارد بحث خالقيت از ديدگاه حضرت مي شويم:
«جهان را به قدرت بيمانندش بيافريد و مشيت عظمايش بناي خلقت فرو گذاشت، ابتداع كرد، اختراع كرد، و در اين ابتداع و اختراع به شركت و مشورت كس نيازمند نبود.»[17]
«ستايش به درگاهي مي آورم كه گرداننده شبها و روزها و پديد آورنده تاريكي ها و روشنائيهاست دست تواناي او شب و روز را بوجود آورد، اين دو آيت عظما را بدنبال هم برانگيخت ولي در عين حال با دقت و لطف صنعت لطيفه اي به كار برد كه نور با ظلمت نياميزد و شب به روز نيافتد.»[18] «پروردگارا! عالم وجود مولود اراده توست و مشيت علياي توست كه آسمان و زمين و دريا و دشت و آدمي و پري و دد و ديو و پري پديدار كرده است»[19]
«پروردگارا! ماآفريده تو باشيم و با جان و دل فرمان تو بريم.»[20]
و چنانكه بيان شد، «صفت بارز الله، خالقيت مي باشد، خالقيت در كل هستي، بنابراين همه افعال آفرينش از اله و خداي جهان است، باران مي فرستد، گياه را مي روياند، مي ميراند، شفا ميدهد و مالك هر شيء او است و چون چنين است، مؤثري در عالم هستي جز او كه به الله موسوم باشد نيست تا بتواند نيازمنديهاي ما را برآورد، پس مي بايست الله را پرستش كنيم و از او حاجت بطلبيم.»[21]
و در سخني ديگر امام زين العابدين مي فرمايند: «خداي حكيم، زمين پهناور را ملايم با طبع و خواسته هاي شما و موافق با اوضاع جسم و جان شما آفريده است. در زمين طوفانهاي شديد و سهمگين نمي وزد كه انسان را از كار و فعاليت و رفت و آمد باز دارد و زمين آنقدر صلابت و سختي ندارد كه مانع خانه سازي و سكني انسان گردد و نيز حفر قبرهاي مردگان در آن ميسر نگردد بلكه خداي حكيم و متعال زمين را آنچنان متانت و نرمي بخشيد كه مهد
منافع و بهره برداري هاي زندگي قرار گيرد و بدنها و ساختمانها بر پشت آن بدون لرزش و خرابي استوارگردد و منابع و مزاياي گسترده و فراواني را كه زندگي بشر مرهون آن است بوجود آورد. آسمان را نيز مانند سقف و نگهباني بر سر شما افراشته و خورشيد و ماه در آن به حركت و چرخش خود ادامه مي دهند و ستارگان منفعت بخش نيز در اعماق آن به هم چشمك مي زنند و ضياء و زيبائي بدان مي بخشد. از سوي آسمان باران سرازير مي گردد و برقله هاي كوهها و دامن تل و تپه ها و در كام دره ها و دشتها فرو مي ريزد باران رحمت به حكمت و قدرت پروردگار عالم ، ملايم و پي در پي و آرام مي بارد، اما شدت و سرعت ندارد كه زمين و درختان و زراعتها و ميوه ها را فاسد نمايد، بلكه به واسطه ي باران از شكم زمين خوراك و روزي انسان و بسياري از موجودات جهان آفرينش تأمين و تشكيل مي گردد.»[22]
«خدايا به كجا رود بنده جز به درگاه مولايش و به سوي كي پناه برد مخلوق جز به سوي خالقش.»[23]!!؟ و چنين است كه امام تعجب خود را از عدم معرفت بندگان در اين زمينه چنين بيان ميفرمايند:
«شگفت زياد دارم از كسيكه درباره ي وجود خدا شك ميكند در صورتيكه نظام حيرت آور جهان خلقت را مشاهده ميكند. !!!.
لذا امام با سخنان خود، خالقيت خداوند را چنين بيان مي دارند:
تعجب از كسي است كه منكر زنده شدن قيامت ميشود با وجود اينكه نحوه پيدايش و زنده شدن افراد را در آغاز زندگي مي بيند.»[24] !!!
«با دقت درسيره انبياء الهي و به شهادت قرآن كريم متوجه مي شويم كه اغلب پيامبران هم نزاعي برسر خالقيت باري تعالي با اقوامشان نداشته اند، در سوره لقمان آمده است ، اگر از ايشان پرسش كني، كه آسمان ها و زمين را چه كسي آفريده است حتما خواهند گفت: الله و از آنجا كه قرآن كريم هر گونه آفرينشي را مخصوص الله مي داند از باريدن باران تا روئيدن نبات و شفاي بيماران، پيروزي بر دشمن، توانگري و نجات از فقر همه اينها و هر قدرت ديگر
و هر فعل ديگري در كون و مكان را فقط و فقط از اله مي داند با اين دليل، الله يعني اله حقيقي جهان در قدرت و فعل هيچ شريكي ندارد او يگانه و بي مانند است.
«لَمْ يَلِدْ وَ لَم يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحدٌ»
«نزاده و زائيده نشده و نيست ا و را همتاي احدي»
و او الله است، تنها اله، فقط و فقط الله است و بس و احدي در خالقيت با او شريك نيست.»[25]
امام در سخنانشان خالقيت را مخصوص خدا دانسته و بيان مي دارند كه اميدمان هم بايد به خداوند باشد:
«خداي من، چگونه به غير تو اميدوار باشم و در حاليكه آفرينش خلق و فرمان و حكم مخصوص تو است.»[26]!!!
لذا امام بيان مي فرمايند كه بنده بايد به سوي خالقش برود:
«خدايا، بهكجا رود بنده جز به درگاه مولايش و به سوي كي پناه برد مخلوق جز به سوي خالقش.»[27] !!!
3) ربوبيّت
در گام بعدي امام سجّاد (ع) در بيان توحيد و ربوبيت خداوند در قالب دعا و مناجات به آفرينش جهان و آسمان و شب و روز و رعد و برق و انسان و هدايت آنها مي پردازد:
«اي آفريدگار بزرگ! به درگاه تو ستايش و نيايش آورم كه آسمان و زمين را ايجاد كرده اي و با جلال، و اكرام بر خداوندان، خداوندي دادي و هر چه آفريده شده و آفريده تو باشد و ملك وجود از تو پيدا شده و به تو باز گردد.»[28]
«توئي پروردگار يكتا كه جهان پديد آورده اي و كائنات را با صنف ها و سنخ هاي گوناگون پرورش داده اي.»[29]
«پروردگارا ! در ميان آيات بينات تو، رعد و برق هم دو آيت بينه باشند كه به فرمان تو پديد آيند و به فرمان تو محو شوند، دو ايت آسماني آفريده تو اند و در برابر عظمت و جلال تو صميمانه اطاعت كنند.»[30]
«پروردگارا ! ما آفريده تو باشيم و با جان و دل فرمان تو بريم.»[31]
«پروردگار متعال بزرگ است كه ترا بدين زيبايي آفريد و اين چنين ترتيب و نظام در سير و گردش تو قرار داد.»[32]
«ترا پروردگار متعال همچون كليدي آفريد كه دوره نويني را مي گشايي و حادثه نويني بدنبال داري و من از درگاه خداوند عظيم كه خداي من و تو آفريدگار كائنات است، از درگاه خدائي كه من و تو را آفريده وسرنوشت من و ترا تنظيم فرموده و صورت من وترا بر لوح وجود نقش بسته مسئلت دارم.»[33]
«از درگاه پروردگار كه آفرينندة ماست مسئلت كنم طاعت ترا طليعه عصمت ما قرار دهد عصمتي كه هرگز با دست معصيت بهم نشكند و رنگ شقاوت بر جان ما ننشاند.»[34]
«پروردگارا! اراده تو آفريننده و مشيت تو تغيير ناپذير و كلمات تو ثابت است.»[35]
«پروردگارا! آفريده تو و محكوم تو و مخلوق تو هرگز نتواند از حيطه حكومت تو بگريزد، زيرا جانش در قبضه قدرت تو و نانش در خزانه سرشار توست» [36]
«رب به معناي تربيت كردن مي آيد، تربيت كردن عبارتست از پرورش ورشد دادن يك چيز از حالتي به حالتي تا به حد تماميت و كمال برسد. آن كس كه چيزي يا حيواني و انساني را از اولين مرحله وجود تا حد كمال و تمام پرورش و رشد ميدهد آن چيز يا حيوان يا انسان را تربيت كرده است. تاريخ شرايع آسماني نشان ميدهد كه معمولا زورمنداني كه در برابر پيامبران قرار مي گرفتند با ايشان بر سر ربوبيت خداوند به جنگ بر مي خاستندنه بر سر خالقيت، زيرا اغلب يا همه آنها قبول داشتند كه خالق همه موجودات الله است اگر چه ممكن بود آنها لفظ الله را به كار نبرند و مثلا «يهوه» بگويند چنانكه اصطلاح يهوديان ميباشد. آنها قبول داشتند كه خالق كل موجودات عالم، خداوند است ولي در مساله «رب» اختلاف داشتند، مردان خدا مي گويند: جز خداوند متعال هيچ كس نمي تواند براي بشر نظام زندگي تعيين كند و رب انسان تنها اوست زيرا تنها او رب همه جهانيان ميباشد. رب، پرورش دهنده اي است كه به موجود مورد تربيت خويش نشو و نما ميدهد تا آنجا كه موجود به حد كمال و تمام برسد. تأمين نيازهاي موجود مورد تربيت، مثلا تدوين قانونهاي لازم جهت زندگي او از شئون ربوبيت است. درگيري مهم پيامبران با اقوامشان و بخصوص با طاغوتهاي عصرخويش برسر اين بوده كه ربوبيت از آن كيست و به شهادت قرآن كريم، اغلب پيامبران نزاعي بر سر خالقيت باري تعالي با اقوامشان نداشته اند.
پيامبران با اقامه دين، در اين نبرد پيروز ميشوند. رب متعهد است كه براي زيست موجودات مورد تربيتش قانونگذاري كند. الله خلق مي كند و چون رب مخلوق خويش ميباشد، چگونگي زيست او را مقدّر مي كند و به او قانون زندگي ميدهد و نظام زيستش را تعيين مي كند و او را به وسائل رسيدن به كمال خود مجهز مي سازد و بدين راه راهنمايي ميكند.
[1] عباس قمي، مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات محبين
[2] محمد پيشوائي، سيره پيشوايان، ص 233
[3] صحيفه سجاديه، دعاي 13
[4] همان، دعاي 28
[5] رساله الحقوق امام سجّاد (ع) ، ص 60
[6] جعفر حائري، سخنان علي بن الحسين (ع)، ص 225
[7] همان، ص 262
[8] جعفري حائري؛ سخنان علي بن الحسين، ج1، ص 31
[9] صحيفه سجاديه؛ دعاي 47
[10] همان؛ دعاي 44
[11] همان؛ دعاي 15
[12] همان؛ دعاي 16
[13] همان؛ دعاي 48
[14] همان؛ دعاي 54
[15] همان؛ دعاي 47
[16] صحيفه سجاديه؛ دعاي 52
[17] صحيفه سجاديه؛ دعاي 1
[18] همان؛ دعاي 6
[19] همان، دعاي 47
[20] همان؛ دعاي 6
[21] مرتضي عسگري، نقش ائمه در احياء دين، ج1،ص 27
[22] جعفر حائري، سخنان علي بن الحسين (ع)، تك جلدي، ص83
[23] عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي
[24] جعفر حائري، سخنان علي بن الحسين (ع) تك جلدي، ص 225
[25] مرتضي عسگري، نقشه ائمه در احياء دين، ج1 ص 39
[26] عباس قمي، مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشر
[27] عباس قمي، مفاتيح الجنان ، دعاي ابوحمزه ثمالي
[28] صحيفه سجاديه؛ دعاي 47
[29] همان؛ دعاي 47
[30] همان؛ دعاي 36
[31] همان، دعاي 6
[32] همان، دعاي 41
[33] همان، دعاي 43
[34] همان، دعاي 47
[35] صحيفه سجاديه، دعاي 47
[36] همان، دعاي 52
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.