پایان نامه نگارش و ویرایش در رسانه (درست نویسی در خبر)
پيشگفتار
به همراه گسترش وسايل ارتباط جمعي و گسترش سوادآموزي، نيروي تازهاي پاي به صحنه گذاشته است كه بدان افکار عمومي مي گويند. اين نيروي تازه که تجلي اراده و خواست مردم است، در تمام جهان به ويژه در کشورهاي داراي نظامهاي پارلماني و مردمي نقش مهمي در شکل دادن به حوادث و رخدادهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، دارد و کمترل دولتي است که بتواند از راي سرپيچي کند و يا آن را به حساب نياورد، اين واقعيتي است که همراه با تحولات عظيمي که در جوامع بشري از جهت ارتباطي و تکنولوژيک، اقتصادي، اجتماعي و سياسي در قرن بيستم رخ داده است.
افکار عمومي مي تواند بر رفتار فردي، گروهي وسياست دولت تاثير بگذارد. بنابراين نقش افکار عمومي در عرصه هاي مختلف (علمي) پذيرفته شده است.
دانشمندان علوم سياسي و تاريخ نويسان بيشتر به آن بخش از افکار عمومي علاقمند بوده اند که در زندگي سياسي نقشي را ايفا کرده و يا مي کند، براين مبنا آنها اساسا به افکار عمومي به عنوان تجلي افکار از جانب عموم مردم نگريسته اند که به دولت مي رسد و دولت شرط عقل را در توجه به آنها مي بيند.
ژان ژاک روسو، براين باور بود که همه قوانين در نهايت به افکار عمومي مبني بوده است. و بيان آزادانه آن را سد اصلي در برابر حکومت استبدادي مي دانست:
«جرمي بنتام» تاکيد مي کرد که قانونگذاران نمي توانند وجود افکار عمومي را ناديده بگيرند. از اين جهت شناخت افکار عمومي و ارزيابي آن و راههاي نفوذ و تاثير گذاري بر آن يکي از نيازهاي اساسي تمام دولتها و سازمانهايي است که با مردم و افکار عمومي سروکار دارند، دولتها به شناخت افکار عمومي نيازمندند تا بتوانند ميزان حمايت مردم را از برنامه و سياستهاي خود ارزيابي کنند و تا حد ممکن مشارکت آنها را در کارها جلب کنند.[1]
سازمانها و ارگانهائي که با افکار عمومي سروکار دارند (مانند، راديو، تلويزيون، و مطبوعات) به اين شناخت نيازمندند، زيرا بدون اين شناخت نمي توانند با مردم ارتباط برقرار کنند و تاثير لازم را بر افکار عمومي بگذارند و برد آن نفوذ کنند، مي گويند ارزش يک جامعه به کيفيت افکار عمومي آن جامعه بستگي دارد، يا به عبارت ديگر هر جامعه شايسته همان افکار عمومي است که داراست. ارزش افکار عمومي در يک جامعه ارزش تمامي آن جامعه است. لذا هر تاثيري نفوذي بر اين افکار بايستي مدنظر داشتن ارزشهاي حاکم انجام شود، گسترش افکار عمومي در جامعه هاي قديمي بسيار کند بوده است. و به همين نسبت از حدت و شدت و بالنتيجه تاثيرگذاري بي بهره مانده است. در جامعه هاي جديد با ورود وسايل ارتباط جمعي به عرصه زندگي و اشاعه سريع اخبار و انعکاس بلامانع و منازع رخدادهاي اجتماعي، افکار عمومي نيز به ويژه از طريق مطبوعات و ادبيات و راديو و تلويزيون گسترش مي يابد.
از آنجا که مطبوعات افقها را وسيع مي سازند، ديدگاهها و جهان نگريها را وسعت ميبخشند، استعدادها را شکوفا مي نمايند مردم را سرگرم مي کنند، و فزون خواهي را در ميان مردم رواج مي دهند، بنابراين همکاري و مشارکت را در پيش مردم ايجاد مي کنند، لذا از طريق اين مشارکت مي توان به اهميت و نقش مطبوعات در شکل دهي و نفوذ بر افکار و عقايد مردم پي برد. مطبوعات را در مقايسه با ساير وسايل ارتباط جمعي بايد بهترين و نافذترين وسيله تاثير بر افکار عمومي و اقناع خواسته هاي گروههاي مختلف اجتماعي دانست. مطبوعات مي توانند افکار عمومي را در قالبهاي دلخواه خود درآورد.و به آن شکل دهد. دولت را واژگون سازد. (ماجراي واترکيت که توسط روزنامه واشنگتن پست، افشا شد و به برکناري ريچارد نيکسون رئيس جمهور آمريکا منجر شد). و برروي کارآورد و بالاخره سازنده هر جامعه نو باشد.
اين وسيله به قدرتمندترين وسيله ايجاد تفکر عمومي در قرون اخير نيز هست. و چنانچه بتواند به رسالت حقيقي خود در تنوير افکار عمومي و آگاه ساختن آنها و قرار دادن اطلاعات صحيح به آنها عمل کند. مي تواند بهترين نقش را در ساختن افکار عمومي سالم در جامعه ايفا کند، وقتي که وضع نامطلوب و يا يک کار غيرقانوني و خلاف از طريق مطبوات بر ملاء و افشا ميشود، افکار عمومي عليه آن تهييج مي گردد. و خواهان رسيدگي و پيگيري آن مورد و وضع خاصي مي شود. و چونکه مطبوعات بازار انعکاس افکار سياسي هستند، از طريق آنها عملکردها و خط مشي ها و هدفهاي دولتها در معرض قضاوت و ارزيابي مردم قرار مي گيرد و مفسران، موافقان، مخالفان و همچنين توده مردم، هر يک به رغم و سهم خود به اظهار نظر مي پردازند، و از جمع بندي و يا تضارب افکار يک نظر کلي و واحد حاصل مي شود. و حتي گاهي مي بينم که مطالعه را روزنامه نگاران از واقعي نقل مي کنند. و يا به ريشه يابي مساله اي مي پردازند، در اماکن عمومي و يا تريبونهاي مختلف و باشگاهها و کلاسهاي درس نيز مردم به بحث درباره آن موضوع مي پردازند و همه اينها تاثير و نقشي است که مطبوعات در جهت دهي به افکار عمومي دارند.[2]
مقدمه
امروزه پژوهشها و بررسي هاي ارتباطات جمعي بيشتر بر مبناي پيام هاي ارتباطي صورت مي گيرند و مطالعات و تحقيقات در مورد وسايل ارتباطي صرفنظر از محتواي پيامها به سبب فرضي نمودار شدن نظريات مربوط به آنها هنوز مراحل مقدماتي را ميگذرانند، و به همين دليل مطالعات در تحقيقاتي که در زمينه مندرجات مطبوعات و محتواي برنامه هاي راديويي و تلويزيوني و فيلمهاي سينمايي صورت مي گيرد از اهميت و اعتبار خاصي برخوردار مي باشند و در اين ميان پژوهشها و بررسي هائي که درباره محتواي مطبوعات انجام مي شوند از اهميت خاصي برخوردار ميباشد.
ريشه تجزيه و تحليل محتوا نياز طبيعي انسان براي ادراک اطلاعات مربوط به محيط زندگي اجتماعي او بوده است و به همين دليل قرنها پيش از آنکه تحت تاثير نيازهاي جديد علمي روشهاي دقيق براي آن مشخص گردد به روش گوناگون مورد استفاده قرار مي گرفته است.
بدون ترديد از سالها قبل بر اثر فعاليتهاي ادراکي و شعور انساني تجزيه و تحليل محتوا قلمرو خود را درزمينه مکالمات و مکاتبات پيدا کرده بود اما آنچه در تجزيه و تحليل محتوا به عنوان يک اصل مدنظر قرار مي گيرد اين است که تجزيه و تحليل منطقي – لغوي هر محصول لفظي بايد افشاگر عقايد و يا رفتارها و گرفتارهاي ذهني گوينده آن باشد، بنابراين تجزيه و تحليل محتوا از آغاز در قالب «منطق» ارتباط بين انسانها قرار ميگيرد.
تحقيقي که پيش روي شماست، با استفاده از تکنيک تحليل محتواي مقالات سياسي دو روزنامه کيهان و سلام در سال 1377 مي باشد.
روزنامه ها گاه چنان داراي قدرت اثرگذاري و ارتباطي مي شوند که حکومتها بدان به مثابه ناظري هوشيار بر عملکردهاي خود و نيز مردم آنها را به پلي پيوند دهنده بين آنها و حکومت قلمداد مي کنند. انتصاب و مخابره رويدادها بايد براساس مبنايي صورت گيرد و توجه به ارزشهاي خبري نبايد مورد غفلت قرار گيرد. زيرا بر اهميت و حساسيت کار انتخاب کنندگان اخبار در تحريريه مي افزايد.
بررسي و تجزيه و تحليل ميزان و ساختار پيامها و توجه به پروسه مبادله اطلاعات و اخبار امروزه، در جهان به عنوان يک شاخص پراهميت براي وسايل ارتباط جمعي به شمار مي رود، چرا که سعي و تلاش در راه تهيه و تدوين، پردازش و انتقال پيام و بخصوص ميزان و ساختار آن نيازمند شناخت عملکردهاي روزنامه ها و يافته و نتايج بررسي هاي تحليلي و آماري است.
پژوهش در مطبوعات و توجه به روشهاي علمي و شيوه هاي نوين تحقيقاتي همچون تحليل محتوا و بررسي آماري، تصويري از واقعيتها را نمايان مي سازد: که اين امر نيز در تحليل محتواي مطالب سياسي در روزنامه سلام و کيهان قابل ملاحظه است.
در اين تحقيق (پژوهش) سعي شده در فصل اول به بيان اهداف و اهميت تحقيق، سوالات و فرضيه ها و به طور کلي به شرح طرح تحقيق مي پردازيم:
فصل دوم، چارچوب نظري تحقيق را شامل مي شود، در ابتدا به بررسي سير تحولي مطبوعات از زمان پيدايش روزنامه در ايران و بررسي جايگاه و نقش مطبوعات در دنياي امروزي ميپردازد، سپس به تشريح فرايند خبر، گزارشگري خبر، برجسته سازي، ميپردازد. افکار عمومي و نقش مطبوعات در اين زمينه، بخش ديگري از اين فصل را در بر مي گيرد، در فصل سوم به تعريف روش تحليل محتوا و بيان روش تحقيق و کاربرد آن و در فصل چهارم به تجزيه و تحليل جداول و آزمونهاي آماري مي پردازيم.
فصل پنجم، نيز شامل خلاصه تحقيق و نتيجه گيري مي باشد.
پيشينه پژوهش
در تحقيقات انجام گرفته، تحقيق خانم فاطمه اميري، به تحليل محتواي روزنامههاي جامعه، خرداد و صبح امروز با تاكيد بر جانشين روزنامهها در ارتباط با احزاب سياسي مورد بررسي قرار گفت كه سه روزنامه مورد بررسي (7/72 درصد) از مطالب سياسي را به مقوله خبر اختصاص داده است، بيشترين فراواني در ارزش خبري به مقوله شهرت با (5/39 درصد) اختصاص دارد.
مهمترين موضوع و رويداد مطرح شده در روزنامه ها در طول دوره مورد بررسي، قتلهاي زنجيرهاي بوده است و مدير كل احزاب و اعضاي آن بيشترين فراواني را در عامل خبري داشتهاند (5/45 درصد) از مطالب جنبه اطلاع رساني داشته و (6/33 درصد) از مطالب فاقد نام منبع در مطلب خبري بوده اند.
در زمينه ديدگاه مطالب سياسي در سه روزنامه جامعه، خرداد و صبح امروز 597 ( 5/45 درصد) از مطالب جنبه اطلاع رساني دارند. اخبار و مطالب انتقادي با 327 ( 8/24 درصد) در رتبه دوم اهميت و مطالب مخالف با 209 (8/15 درصد) در رتبه سوم اهميت قرار گرفته اند. خبرنگار مطبوعات با 512 (8/38 درصد) در رتبه دوم و خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) با 180 (6/13درصد) در رتبه سوم اهميت قرار گرفته اند.
در زمينه استفاده از عكس از مجموع 1320 مطلب سياسي 1196 ( 6/88 درصد) فاقد عكس بوده اند. در صورتي كه عكس مكمل خبر است و خواننده را هر چه بيشتر به خواندن مطالب ترغيب مي كند. مي تواند خود گوياي خبر باشد.
در عامل خبر گروههاي فشار بيشترين فراواني به موضوع مخالفت با دولت ايجاد موانع براي دولت با 51 ( 2/34 درصد)، قتل هاي زنجيره اي با 40 ( 8/26 درصد) تعطيلي و توقيف مطبوعات اطلاح قانون مطبوعات و دادگاه مطبوعات با 19 ( 8/12 درصد) اختصاص دارد.[3]
تحقيق ديگري كه توسط دكتر مسعود حاجيزاده ميمندي صورت گرفته است10 روزنامه در سال 1377 مورد بررسي قرار گرفت. روزنامه ها عبارتند از : ايران، اطلاعات، جمهوري اسلامي، جهان اسلام، رسالت، زن، سلام، كار و كارگر، كيهان و همشهري براساس اين بررسي روزنامه همشهري مقام معظم رهبري را بيش از ساير روزنامهها به عنوان شخصيت خبري تيترهاي اول، دوم و سوم خود انتخاب كرده است و روزنامه زن از اين نظر در مرتبه آخر قرار داشته است. موقعيت خبري شخصيتهاي اجرايي كشور در روزنامه هاي مختلف به ترتيب زير بوده است ايران، رياست جمهوري بيشترين و رئيس قوه قضائيه كمترين مقدار. اطلاعات ، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار. جمهوري اسلامي، رياست جمهوري بيشترين و شهردار تهران وزير ارشاد كمترين مقدار. جهان اسلام، رياست جمهوري بيشترين و رئيس قوه قضائيه و شهردار تهران كمترين مقدار ، رسالت ، رياست جمهوري بيشترين مقدار و وزير ارشاد كمترين مقدار، زن، رياست جمهوري بيشترين مقدار و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار ، سلام ، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار، كار و كارگر، رياست جمهوري بيشترين ائمه جمعه تهران كمترين مقدار، كيهان، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين، و همشهري، رياست جمهوري بيشترين و ائمه جمعه تهران كمترين مقدار، از نظر موضوع تيترهاي اول روزنامهها به جمهوري اسلامي بيش از هم و زن كمتر از همه سياسي بوده است. كار و كارگر بيش از همه و رسالت كمتر از همه اجتماعي و زن بيش از همه و جمهوري اسلامي كمتر از همه سر مقاله داشته است. در موضوع سرمقالهها، جمهوري اسلامي بيش از همه، همشهري كمتر از همه سياسي، كار و كارگر بيش از همه و زن كمتر از همه اقتصادي، همشهري بيش از همه و سلام كمتر از همه فرهنگي جهان اسلام بيش از همه و جمهوري اسلامي كمتر از همه اجتماعي و كيهان بيش از همه و جهان اسلام كمتر از همه حقوقي بوده است. تعداد و عكسهاي خبري روزنامه اطلاعات بيش از همه جهان اسلام كمتر از همه بوده است. از نظر حجم اختصاص يافته به آگهي روزنامه اطلاعات در صدر و روزنامه زن در مرتبه آخر قرار داشته است، روزنامه سلام بيش از همه روزنامه و اطلاعات كمتر از همه خبر و مطالب درباره مطبوعات داشته است، از نظر حجم اختصاص يافته به اخبار داخلي روزنامه كار و كارگر در رديف اول و روزنامه ايران در رديف آخر قرار داشته است.
از نظر سبك مطلب در ميان همه روزنامه ها و سلام بيشترين مقاله، ايران بيشترين گزارش، زن بيشترين مصاحبه را داشته است. رتبه بندي روزنامه ها بر حسب موضوع بندي مطالب، جهان اسلام بيشترين و همشهري كمترين مطالب سياسي، كار و كارگر بيشترين و زن كمترين مطالب اقتصادي، رسالت بيشترين و كيهان كمترين مطالب فرهنگي،زن بيشترين و رسالت كمترين مطالب اجتماعي را داشته است.[4]
طرح موضوع
دنياي امروزي به ارتباطات مستمر يا کنش متقابل ميان مردمي که بسيار جدا از يکديگرند وابسته است. در قرن بيستم حمل و نقل سريع و ارتباط الکترونيکي انتشار جهاني اطلاعات را بسيار شدت بخشيدهاند، باورها و نگرش و اطلاعات انسانها در دنياي امروز برگرفته از رسانه هاست. در بين رسانه ها مطبوعات در جامعه از نقش حساس تري برخوردارند، و به عنوان تعديل کننده زندگي اجتماعي نقش ضروري و انکار ناپذيري دارد و بيش از عوامل ديگر قادر است در تهذيب تمايلات و استحکام پيوندهاي افراد يا جامعه خود يا جوامع بين المللي موثر واقع شود. به خصوص در کشور ما که کار مطبوعاتي يک کار سياسي است. و اشخاص که در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، و اجتماعي فعاليت مي کنند به نوعي در کانون روابط و رفتارهاي سياسي دست و پنجه نرم ميکنند، حتي آن عده از افراد مطبوعاتي که صرفا درقلمروهاي فرهنگي، هنري، و حتي علمي قلم ميزنند و ممکن است تصور کنند کارشان غيرسياسي است، بعضا به طور مستقيم و يا غيرمستقيم به عنوان يک مطبوعات از خود عمل سياسي بروز مي دهند يا تحت تاثير عمل سياسي قرار ميگيرند.
کار مطبوعاتي از جنس فکر و اگاهي است و به همين دليل ارزشگذاري و ارزيابي آن با پيچيدگيهاي فراواني آميخته است. اين ارزيابي و سنجش در جامعه از سوي افکار عمومي، مراجع قضائي و قانوني و منابع قدرت سياسي صورت ميگيرد.
در اين تحقيق سعي شده با استفاده از روش تحليل محتوا براي ارزيابي و سنجش عملکرد دو روزنامه سلام و کيهان در سال 1377، و جهت گيري آنها در ارتباط با مسائل مختلف از جمله، انتخاب رئيس جمهور جديد، و شيوه اعمال و خط مشي او، و ايجاد ارتباط با بيگانگان، و پرونده قتلهاي زنجيره اي و ايجاد رعب و وحشت، و پرونده ها مربوط به عملکرد مطبوعات، چه موضعي داشته و هر يک در شکل دهي به افکار عمومي به چه نحوي عمل کرده اند، مورد بررسي قرار گيرند.
چارچوب نظري: تالكوت پارسونز
برطبق نظريه کارکردگرايي ساختاري پارسونز، هر سازمان اجتماعي داراي 4 خرده نظام مي باشد که يکي از آنها خرده نظام فرهنگي است کار کرد اين خرده نظام، انسجام و هماهنگي سيستم جامعه است. طبق اين خرده نظام که مهم ترين آن نيز ميباشد اين نظام ترکيب يافته است از ايده ها، و انديشه ها، آرزوها، اعتقادات، باورهاي جمعي و اداب و رسوم زندگي اجتماعي که فرد از جامعه حال و گذشتهاش فراگرفته است.
از سوي ديگر انسان هم مي تواند تا اندازه اي بر اين نظام تاثير بگذارد و اين بستگي به انتخابي دارد که او مي کند منتها چون انسان از ميان داده هاي موجود گزينش مي کند، تاثير او بر محيط بسيار محدود مي شود يعني چيز عمده اي به نظام اضافه نمي کند. بنابراين براي يافتن عوامل موثر ديگري بايد بدنبال نظامهاي ديگري بود که بر روابط اجتماعي و مسائل اجتماعي تاثير مي گذارند.
مهم ترين کارکردي که وجه مشخصه خرده نظام فرهنگي است پايداري يا بقاء مي باشد. Latency، هر جامعه اي که پايداري نداشته باشد خيلي زود از بين ميرود و هر جامعهاي که بتواند اين کارکرد عمده را ايجاد کند قطعا بيشتر دوام مي آورد، بنابراين بقاي جامعه به خرده نظام فرهنگي مربوط مي شود کارکرد عمده اين نظام اين است که کارهايي انجام دهد و وسايلي تعبيه کند تا بتواند جامعه را پابرجا نگهدارد. چون مسئله اساسي حفظ و ثبات نظام اجتماعي، بخصوص دفاع از نظام حاکم است. پايداري توسط دوسازه واره در «جامعه پذيري و کنترل اجتماعي social control» به کارکرد اصلي خود جامعه عمل مي پوشاند.
جامعه پذيري فرايندي است که از طريق آن باورها و ارزشهاي فرهنگي و يا به قول دورکيم، وجدان جمعي، در فرد از طريق فرايند ساختي تقسيم کار دروني شده و سبب مي شود تا فرد همسان و همنوا با نظام اجتماعي کنش نموده و راههاي متناسب را برگزيند ولي از آنجائيکه پارسونز نيز، مثل ديگر انسجام گرايان معتقد به شرارت طبع بشر است. معتقد است که در صورت عمل نکردن جامعه پذيري، لازم و ضروري است که از حربه زور و اجبار بهره گرفت و بدين ترتيب، کنترل اجتماعي در اشکال تعليم و تربيت، تبليغ، تلقين و سرانجام زور مي تواند عمل نمايد تا به هر طريقي افراد را موافق و همسو با کل نظام سازد.[5]
چگونگي عمل کارکرهاي عمده خرده سيستمها:
کارکرد عمده اولين خرده نظام هاي فرهنگي ايجاد پايداري در جامعه است، اين کارکرد موجب بقاي سيستم مي شود يعني وظيفه بخش اطلاعات، انديشه ها، و آرمانهاي جامعه در اين است که نظرياتي را باعث حفظ و تداوم حيات نظام مي شود ارائه دهد و در عين حال به نوعي آنها را به خرده نظامهاي ديگر جامعه منتقل کند، اين امر طبق قانون هابس، در مکتب کارکرد گرايي سنديت دارد، بدين ترتيب که هرگاه نظام در عين به کارگيري قوانين آموزشي و پرورشي چه در سطح رسمي و چه غيررسمي نتايجي خلاف انتظار بدست آورد، در اين صورت سعي مي کند با حکم زور و اجبار آن نتايج را بدست آورد. مثل اعمال زور توسط نيروهاي نظامي و انتظامي براي کنترل اجتماعي مردم. البته اگر خرده نظام فرهنگي به اين طريق ممکن هم بتواند کارکرد و وظيفه اصلي خويش را انجام دهد. هنوز نميتوان ادعا کرد که جامعه پايدار است مگر اينکه خرده نظامهاي ديگر هم بتواند کارکرد خويش را به نحو مطلوب انجام دهند.
پارسونز فرهنگ را نيروي عمده اي مي انگاشت که عناصر گوناگون جهان اجتماعي و يا به تعبير خودش، نظام اجتماعي را به هم پيوند مي دهد و فرهنگ ميانجي کنش متقابل ميان کنشگران است و شخصيت و نظام اجتماعي را با هم ترکيب ميکند.
1- آل بويه، شيوا، نقش مطبوعات در جهت دهي به افكار عمومي، پاياننامه
1- اميري، فاطمه، تحليل محتواي روزنامه هاي جامعه، خرداد و صبح امروز با تكيه بر جانشيني روزنامه ها در ارتباط با احزاب سياسي
2- حاجي زاده ميمندي، مسعود، سيماي روزنامه ها در سال 77، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها
1- تنهائي،حسين ابوالحسن، درآمدي بر مکاتب و نظريه هاي جامعه شناسي نشر رفويز، چاپ چهارم 1379.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.