پایان نامه گرافيک در خبرقدرت هنر تجسمي
مقدمه:
زندگي انسان بر اساس ارتباطهايش با جهان پيرامون خود و همنوعانش معنا مييابد و زبان ، نخستين وسيله ارتباطي انسانهاست كه در قالب الفاظ قراردادي موجب انتقال احساس ، عواطف و نيازهاي انساني ميشود اما فقط دانستن زبان يا توانايي سخن گفتن براي ايجاد ارتباط ميان آدمها كافي نيست؛ بلكه برخورداري از قوه شنوايي و دانستن كلمات مشترك نيز ضرورت دارد. چشم و قوه بينايي نيز مؤثرترين نقش را در فراگيري زبان هنر دارد زيرا فرصت تجربة مستقيم و بدون واسطة واقعيت و اشياء پيرامون را در بيطرفانهترين شكل فراهم ميكند. از اين رو به چشمهايمان بيش از ساير اعضاء و اندام حسي خود براي فهميدن واقعيت اطمينان داريم.
بديهي است انقلاب اطلاعات (كوچك كردن دنيا در ميان مردمك چشم) سرآغاز تغيير در همه اركان حيات انساني مانند ديدن ، شنيدن و باور حقايق ميباشد. با توجه به اين نگرش است كه كارشناسان توصيه ميكنند خطوط اصلي آموزش مورد بازنگري قرار گيرد. ايجاد روابط نزديك ميان جريانهايي كه تاكنون از هم مجزا بودند ، مسئلهاي است كه از مرزهاي هنر بسيار فراتر رفته، فرصتزا و فرضت زدا بوده است. به عبارت ديگر از يك سو دنياي واقعي را در قالب نمادهاي مجازي در مقابل ديدگان ترسيم ميكند و از سوي ديگر انباشت اطلاعات و دادههاي تصويري موجب سردرگمي مخاطب در فهم حقيقت ميشود. از اين روست كه خط، سطح، رنگ ، مواد ، فضا و مكان و زمان بايد به مثابة يك مجموعة منسجم جريانهاي به هم پيوستهاي ايجاد نمايند تا بازتاب وقايع جامعه انساني را ارائه كند. بنابراين نبايد تنها به نتايج انديشيد؛ بلكه راه را براي ظهور ديدگاهي فراهم ساخت تا با پيوندهاي متقابل و دقيقتر ميان زمينههاي حسي و بصري، حوزة وسيعتري از فعاليتها را دربرگرفت.
هنر تجسمي با اتكاء بر ابزارهاي هنري، فرمهاي فهم و درك مشترك را در ذهن و باور مخاطب ثبت ميكند . يعني با تركيببندي نقطه ، خط، سطح، رنگ، فضا، مكان و …. در تشديد يا تضعيف حقيقت افكار مشوش انسانها را نظم ميدهد.
شناخت گرافيك تلويزيوني
جلال عطار زاده
در هنرهاي تجسمي، گرافيك به آن دسته از آثار هنري اطلاق ميشود كه در نَفْسشان ، اثر نيت تكثير نهفته باشد. از اين رو هر اثر هنري كه در قالب ارتباط تصويري قرار گيرد، داراي پيام باشد يا نباشد چون براي استفاده در تلويزيون در نظر گرفته شده، نيت تكثير در آن مستتر است.
اما همانگونه كه در حيطه گرافيك تنوع موضوعات ، گرايشات و تعاريف خاصي وجود دارد، گرافيك تلويزيوني نيز داراي ويژگيهاي خاص خود ميباشد و خاصتر زماني خواهد بود كه عنوان گرافيك خبر نيز به آن اضافه شود. در اينگونه از گرافيك به دليل حساسيتها و كاربردهاي خاص، كار بسيار ظريفتر و حساستر از گرافيك تلويزيوني به شكل عام آن است.
بحث گرافيك تلويزيوني و در اينجا گرافيك خبري را ميتوانيم به دو شاخه مجزا تقسيم كنيم.
1- مباحث فني
قبل از استفاده از رايانه در همه سطوح بويژه گرافيك، تمام توليدات گرافيكي براي تلويزيون به شيوه سنتي يعني با استفاده از ابزار و مواد متداول در توليد آثار گرافيكي ساخته ميشد. در آن مقطع اثر گرافيكي در بند ابعاد خاصي نبود و تنها لازم بود براي استفاده كامل از طرح گرافيكي ، اثر توليد شده با نسبت 4×3 ارائه شود. به دليل وجود دو امكان تصويربرداري از آثار گرافيكي (يكي دوربين استوديويي و ديگري سيستم LD) ، طرح زماني محدوديت در اندازه اثر خود پيدا ميكرد كه ملزم به استفاده از سيستم LD باشد. در اين سيستم حداكثر اندازه اثر از يك صفحه 4×3 نبايد تجاوز كند. در اين شيوه اثر آماده شده روي ميزي قرار ميگرفت كه لنز دوربين يا همان LD بر آن به صورت عمودي متمركز بود كه با قابليتهاي زوم و زومبك به كاربران امكانات خاصي را ارائه ميكرد و اغلب در پخشهاي مستقيم از اين سيستم استفاده ميشد، چنانچه محدوديت در اندازه مطرح نباشد، از ابعاد بزرگ بيشتر استفاده ميشد، ابعادي نزديك به 70×100 يا 70×50 اين امكان را به كارگردان و تصويربردار ميداد كه دوربين را روي اثر تهيه شده حركت داده و كادرهاي مختلفي از آن را كه بيشتر با مضمون متن هماهنگي دارد، به تصوير بكشد و يا به صورت روايي از نقطهاي به نقطه ديگر حركت كند و با ترفندها و تروكاژهاي هنگام موناژ، تصوير جذابتري ارائه دهد. از اين شيوه سالها قبل در گزارشهاي سياسي بسيار بهره گرفته ميشد. گرافيك در خبر در اين زمان اختصاصاً از LD براي پخش آثار خود بهره ميگرفت. توليدات گرافيكي نيز شامل بكگراندهاي مجري براي بخشهاي خبري كه مجري براي بخشهاي خبري كه به صورت كروماكي پخش ميشد و همچنين گرافيكهاي موضوعي در رابطه با اخبار خاص مانند بخش هواشناسي، اعلام اوقات شرعي و ترسيم نقشه كشورها بود.
اما امروزه با فراگير شدن رايانه و بهرهمندي گرافيستها از نرمافزارهاي مختلف گرافيكي و تعدد بخشهاي خبري، از نظر فني براي ارائه يك تصوير مناسب در تلويزيون شاخصههايي چون قطع اثر، رزوليشن يا مقدار تراكم نقاط در سطح صفحه تلويزيون ( كه ارتباط مستقيم با كيفيت تصوير پيدا خواهد كرد) بيشتر مورد توجه است. سپس استفاده از رنگهاي مناسب در تلويزيون ، پرهيز از بكارگيري رنگهايي كه در پخش اختلال ايجاد ميكند و نكته آخر دقت در رسم خطوط افقي و قرار گرفتن آنها در بين خطوط زوج مهم است. موارد مذكور كلياتي بود در مورد مباحث فني اما هر يك از نكات را نياز به شرحي مختصر است. براي اين منظور از قطع تصوير آغاز ميكنيم.
قطع آثار گرافيكي تلويزيوني بايد از اندازههاي استاندارد تلويزيون هر كشور تبعيت كند. چون سيستم موجود تلويزيون ايران پال است ، قطع 576×720 پيكسل، مناسبترين اندازه ميباشد. البته اين اندازه براي آثار طراحي شده با رايانه مورد استفاده قرار ميگيرد و شامل توليدات ديگر (شيوههاي سنتي) نخواهد شد، هر چند كه در نهايت آنها نيز براي استفاده بايد از اين قواعد تبعيت كنند.
پس از اندازه اثر، نوبت به كيفيت تصوير يا همان رزوليشن اثر ميرسد. در صورتي كه اصل تصوير از كيفيت خوبي برخوردار باشد و اندازه كادر را نيز رعايت كنيم، رزوليشن dpi75 براي تلويزيون مناسب است.
گذشته از مباحث محتواي رنگ كه در جاي خود به آن اشاره خواهد شد، نكته اصلي پرهيز از بكار بردن رنگ سفيد در سطوح گسترده كادر تلويزيون است. رنگ سفيد باعث ميشود شوك شديدي به سيستمهاي فرستنده و لامپ تصوير در گيرندهها وارد شود و در پارهاي از موارد باعث لرزش تصوير نيز ميشود. خصوصاً اگر قبل از تصوير سفيد، يك تصوير از رنگهاي تيره باشد.
نكته ديگر خطوط عمودي و افقي در آثار طراح شده است خطوط عمودي از نظر ضخامت محدوديتي ندارد اما پيكسلهاي خطوط افقي بايد از يك عدد زوج تبعيت كنند. چنانچه تعداد پيكسلهاي يك خط افقي عددي فرد را شامل شود، لرزشي در نمايش آن خط در تصوير تلويزيوني ديده ميشود كه به كيفيت اثر لطمه خواهد زد. در پارهاي از موارد با استفاده از فيلترها ميتوان از اين خطا جلوگيري كرد.
2- مباحث محتوايي
گرافيك در تلويزيون هميشه مكمل تصاوير و گاهي خود به تنهايي حامل پيامي خاص بوده است . از اينرو ميتوان گرافيك تلويزيون را به چند دسته تقسيم كرد.
- گرافيك مكمل
به آن دسته از آثار گرافيكي تلويزيوني اطلاق ميشود كه دربرگيرنده بخشي از يك پيام كلي باشد و در قالب برنامهاي ديگر عرضه شود. گرافيك مكمل به تنهايي گويا نخواهد بود (مانند يك گراندهاي مجري يا نقشهها و نمودارهايي كه در يك برنامه تلويزيوني استفاده ميشود.) در اين رده ميتوان به كپشنهاي خبر نيز اشاره كرد كه بخشي از يك خبر را به تصوير كشيده و مكمل آن ميشود و توسط گوينده خبر ارائه ميگردد.
- گرافيك مستقل
شامل آثاري ميشود كه به تنهايي پيامي را به مخاطب ارائه ميكنند يا وظيفهاي را بر عهده دارند مانند اعلام گزارش هواشناسي كه خود به تنهايي ارائه اطلاعات ميكند يا تيتراژ برنامه كه حكايت از شروع برنامه خاصي دارد. در اين مقوله ميتان فتوكليپ را نيز مثال زد كه با برخوردار بودن از يك سناريو، به القاء مفهومي به مخاطب ميپردازد.
در هر دو شيوة مذكور دو سبك كاري وجود دارد.
1- گرافيك ثابت
هر سفارش گرافيكي كه در قاب تلويزيون بدون هيچ حركتي ( چه حركت فرمي در داخل طرح و چه حركت دوربين روي اثر) به نمايش درآيد، در گروه گرافيكهاي ثابت قرار دارد و اغلب در قالب كپشن، بك مجري، يا زيرنويس ارائه ميشود. كپشنهاي ثابت، زماني كه قرار است پيامي را به تنهايي به مخاطب القاء نمايد، اگر سه نكتة ذيل را رعايت كند ، موفق خواهد بود.
- خلاصهگويي
استفاده نكردن از نوشتههاي طولاني و بهرهگيري از تصويري كه ارتباط نزديكتري با پيام دارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.