پایان نامه اثربخشی مصاحبه انگیزشی درتغییرنگرش به مواد و رغبت به ادامه درمان درجلب همکاری افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد
فهرست محتوا
چکیده
سوء مصرف مواد و همچنین اعتیاد، از غم انگیزترین معضلات جوامع امروزی میباشند. وابستگی به مواد، اختلال مزمن و عودکنندهای است که شروع و تداوم آن متأثر از تعامل عوامل مختلف ژنتیکی، روانی، اجتماعی و محیطی میباشد. با وجود اثرات زیان بار فردی و اجتماعی متعدد این معضل اجتماعی، طبیعی است که این مساله یکی از اولویتهای پژوهش در حوزه بهداشت روانی جوامع در چارچوب شناخت، پیشگیری و درمان به موقع سوء مصرف مواد باشد. لذا هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر تغییر نگرش به مواد و جلب و همکاری و رغبت به ادامه درمان در افراد مبتلا به اختلال وابستگی به مواد است. بدین منظور جامعه آماری تحقیق از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به کلینیکهای ترک اعتیاد شهر تبریز در اردیبهشت ماه سال 1396 انتخاب و از بین آنان به صورت قضاوتی 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شده و با گروه آزمایش 8 جلسه مصاحبه انگیزشی انجام گرفت. نتایج حاکی از این بود که برگزاری جلسات مصاحبه انگیزشی در بین افراد مبتلا به اختلال وابستگی مواد تحت درمان باعث افزایش مشارکت در آنان شده و با تقویت انگیزه درونی برای تغییر در این افراد میزان نگرش نسبت به مواد را در آنان کاهش داده و آنان با جدیت بیشتری برای ترک مواد تلاش کرده و رغبت بیشتری برای ادامه درمان از خود نشان میدهند.
کلمات کلیدی: مصاحبه انگیزشی، نگرش به مواد، درمان مصرف مواد، اختلال مصرف مواد
1-1- مقدمه
الگوهای بیماری به دلایل تاریخی از اهمیت زیادی برخوردارند. اگر اعتیاد همچنان گناه یاخطای فرد تلقی میشد، دیگر دلیلی وجود نداشت که تمهیدات درمانی برای او فراهم شود. در آنصورت، بیشتر مردم تنها را ه حل مشکل معتادان را مجازات (از جمله، زندانی کردن) میدانستند. به این تربیت، امیدی برای افرادی که به مشکلات سوءمصرف مواد دچار میشدند، وجود نداشت. این مسأله مهمترین عامل انتخاب یکی از سه خط مشی سیاستگزاری برای جرم دانستن اعتیاد، بیماری محسوب کردن آن و یا مجرم و بیمار شمردن (یا هردو) معتادان است که هنوز در ایران به
سرانجام مشخصی نرسیده است. اما، جدا از اهمیت تاریخی الگوی بیماری است، مراجعانی که اعتیادشان را به عنوان بیماری میپذیرند اغلب برای مشارکت در درمان خود با انگیزهتر به نظر میرسند. برای بعضی مراجعان، مفهوم بیماری ظاهراً” به معنای آن است که دیگر لازم نیست احساس گناه و شرمساری کنند و، در نتیجه، مانعی روانی از سر راه ترک اعتیادشان برداشته میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت که نظریه بیماری، برای آنانی مناسب است که فکر میکنند از نظرژنتیکی در برابر بیماری آسیب پذیرند و یا توجیهی است برای کسانی که مشکلات زیستی- پزشکی عمده داشته باشند. به طور کل، در سالهای اخیر بیشتر به آن دسته از برنامههای درمانی توجه شده است که در آنها موضوع “انگیزه”1 مراجع از اهمیت خاصی برخوردار بوده است (میلر و رالینک، 1991)2
معتادان به الکل و مواد مخدر اغلب در باره ترک اعتیاد خویش تردید دارند. این تردید و احساس دودلی 3 باعث میشود معتادان به سرعت درصدد درمان برنیایند یا حتی هرگز به درمان خودنیندیشند. عدهای دیگر از معتادان نیز به این نتیجه میرسند که باید درمان شوند، اما خیلی زوداز این فکر منصرف میشوند و فرایند درمان را رها میکنند. بسیاری نیز به طور جدی میکوشند که خود را تغییر دهند، اما پس از مدتی عهد و پیمان خویش را میشکنند و مصرف مواد را از سرمی گیرند. همه اینها مشکلات مربوط به ایجاد “انگیزه” و حفظ آن برای ترک اعتیاد [1] است. (دنیس, ل, توماس 4 1999).
این در حالی است که معتادی با پشت سرگذاشتن مشکلات مربوط به انگیزه و رسیدن به مرحله اقدام برای ترک، با نبودن امکانات مناسب درمانی در سطح کشور، اعم از دوری راه، نوبتهای چند ماهه، ضعیف بودن نظام تحویل دارو، تغییر مداوم کارشناسان، مسؤولان ودرمانگران خبره در مراکز درمانی و … مواجه میشود.
از سوی دیگر، همیشه این طور بوده است که درمانگران بالینی، مراجعانی را که ترک «انگیزه» اعتیاد را از دست میدهند، مقصر بدانند. به عبارت دیگر، معمولاً وقتی مراجعی پیش از ا تمام درمان از ادامه شرکت در آن سرباز می زند، این گرایش دیده میشود که مراجع را تقصیر کار بدانند نه برنامه درمان را. اما، به تازگی هر چه بیشتر معلوم شده است که برنامههای درمانی انعطاف ناپذیر، به این مشکل دامن میزنند و یکی از هدفهای روشن درمانِ روانی اجتماعی باید افزایش انگیزة مراجع باشد (میلر، زوبن 1، دی کلمنت 2 و ریچتاریک,3 1992؛ راپاپورت 4 1997). مطلب فوق را میتوان به طور دیگری نیز تعبیر کرد و گفت: «نه فقط ویژگیها و خصوصیات شخصی مراجعان در انگیزه او مؤثرند بلکه شرایط بیرونی نیز حائز اهمیتاند» بر طبق این الگوی نظری, دیدگاه مراجع قابل احترام است و باید با آنها همدلی و همنوایی کرد تا خودشان از بین چند گزینه درمانی یکی را انتخاب کنند.
1-2- بیان مسئله
امروزه موضوع سوء مصرف مواد و اعتیاد از نگرانیهای جدید جوامع مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه است که در آنها اقدامات چندانی در این خصوص صورت نگرفته است. تمامی صاحب نظران و متخصصان اعتیاد در این نکته اتفاق نظر دارند که سوء مصرف مواد میتواند به راحتی بنیان زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی یک فرد و جامعه را سست نموده و در معرض فرو پاشی قرار دهد (رابینسون و بریچ[2]،2003). از اینرو توجه به مسئله درمان این قبیل افراد و همچنین خصوصیات روانشناختی عامل در سو مصرف این بیماران از اهمیت شایانی برخوردار بوده و بسیاری از متخصصان درگیر در درمان بیماران وابسته به مواد، علاقه مند به آگاهی از این مسئلهاند که چگونه میتوان با شناخت این خصایص، بیماران را تشویق به ترک کردن مواد یا ماندگاری در ترک کنند.
سوء مصرف مواد و همچنین اعتیاد، از غم انگیزترین معضلات جوامع امروزی میباشند وابستگی به مواد اختلال مزمن و عودکنندهای است که شروع و تداوم آن متأثر از تعامل عوامل مختلف ژنتیکی، روانی، اجتماعی و محیطی میباشد. این بیماری همانند سایر بیماریهای روانی از چندین عامل سرچشمه میگیرد، که در هر فرد ممکن است گروه خاصی از آنها بیشتر شرکت داشته باشند. بنابراین اگر در درمان اعتیاد تنها یکی ازعوامل مد نظر قرار گیرد و از سایرعوامل چشم پوشی شود، احتمال موفقیت در درمان به شدت کاهش خواهد یافت. در سالهای اخیر بیشتر به آن دسته از برنامههای درمانی توجه شده است که در آنها موضوع انگیزه مراجع از اهمیت خاصی بر خوردار بوده است (رسولی آزاد و همکاران، 1388).
انگیزه مفهومی از نظریه خودتنظیمی است و تحت این عنوان که چرا افراد تصمیی میگیرند در برنامهای شرکت کنند، چه مقدار تلاش برای مشارکت اختصاص میدهند و در هنگام مشارکت در فعالیتی چه مقدار استقامت و پشتکار به خرج میدهند، تعریف میشود (هانتر[3]،2008). در واقع، انگیزه یک سازه فرضی است که برای توصیف فشارها یا نیروهای درونی و بیرونی مؤثر در شروع، هدایت، شدت و استقامت در یک رفتار خاص استفاده میشود. بنابراین، انگیزه برای درمان به عنوان مجموعهای از نیروهایی تعریف میشود که ورود، تعهد، ماندگاری و پشتکار در درمان را تعیین میکند (سیمونئو و برگرون[4]،2003).
به نظر پروچاسکا و دیکلمنته (1986) درمان رفتارهای اعتیادی، درصورتی که هم مراجع و هم درمانگر بر یک مرحلهی تغییر تمرکز کنند، میتواند به آرامی پیش برود. در این میان، مصاحبه انگیزشی شیوهای است که بیشترین تأثیر را در ایجاد انگیزه برای درمان معتادان یا تغییر رفتار داشته است (ولاسکوئز و همکاران، به نقل از دهقانی و همکاران،1393).
امروزه اعتیاد با ابعاد مختلفش به صورت یک مشکل جهانی در آمده و گریبانگیر تمام اقشار جوامع شده است. به طوریکه مردان و زنان زیادی مواد مخدر مصرف میکنند و به آن وابستهاند (دهقانی و همکاران 1393) مصاحبه انگیزشی رویکردی درمان جومدار، کوتاه مدت و رهنمودی است، که هدف آن برانگیختن تغییر رفتار به وسیله کمک به درمانجویان برای کاویدن و حل کردن ناهمخوانهای موجود در زمینه تغییر رفتار مورد نظر است (میلر و رولنیک، 1991). رویکرد مصاحبه انگیزشی با این فرض شروع میشود که مسئولیت و قابلیت تغییر در درون مراجع است و تکلیف مشاور ایجاد و خلق مجموعهای از شرایط است که انگیزش مراجع و تعهدش به تغییر را تقویت کند (رولینک و همکاران،2008). در حقیقت، مدل مصاحبه انگیزشی روش و سبک بالینی ماهرانهای، برای فراخوانی و استخراج انگیزههای خوب بیماران به قصد ایجاد تغییرات رفتاری در جهت سلامتی آنان است و هدف آن، آماده کردن افراد برای تغییر است نه اینکه الزاماً آنها را به سمت تغییر دادن سهوق دهد (میلر و رولنیک،2002).
آمادگی برای درمان به عنوان تعهدات، دلایل و اهداف بیمار تلقی میشوند که به انجام رفتارهای خاص مرتبط با درمان منجر میشود و باعث نگهداری بیمار در درمان و دستیابی به اهداف درمانی میگردد. آمادگی برای درمان به روشنی مبین وجود انگیزش برای درمان است و باعث میشود سوء مصرف کنندگان مواد تصمیم بگیرند وارد درمان شوند. انگیزش اولین گام مهم برای هر عمل یا هر نوع تغییر در رفتار بوده و در درمان اختالات مصرف مواد نیز انگیزش درمانجویان برای تغییر یکی از نکات مهم مورد توجه بالینی بوده است، انگیزش تغییر و درمان که به عنوان مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی درمانجو توصیف شده یک پیش نیاز عمده برای درمان به حساب میآید که بدون آن درمانگر نمیتواند در درمان موفق باشد. سطح انگیزه هر فرد یک عامل پیشبین بسیار قوی در افزایش مشارکت در درمان و نتایج مثبت درمان، کاهش در مصرف مواد، نرخ پرهیز بالاتر، تنظیم اجتماعی بهتر و ارجاع موفق در درمان است (روح بخش،1395). فقدان انگیزش نیز برای تبیین شکست افراد برای شروع، ادامه و پذیرش درمان و کامیابی در آن به طور ضمنی به موافقت و رضایت فرد برای همراهی با درمانگر یا دستورالعمل خاص برنامه بهبودی اشاره دارد. درمانجویی که تابع توصیههای بالینی بوده و یا برچسب الکلی بودن یا معتاد دارویی را قبول دارد به عنوان فرد با انگیزه برای تغییر در نظر گرفته میشود، برعکس فردی که در برابر تشخیص مقاومت کرده یا از تعهد به درمان تجویز شده خودداری میکند به عنوان فردی بی انگیزه در نظر گرفته میشود (روح بخش،1395). لذا در مصاحبه انگیزشی و هم در درمان مراجع محور، درمانگر شرایطی را برای رشد و تغییر از طریق انتقال نگرشهای مبتنی بر همدلی دقیق و پذیرش مثبت بدون قید و شرط فراهم میکند (بهادری، 1388). مصاحبه انگیزشی که نوعی رویکرد مراجع محور و مبتنی بر شواهد برای تسهیل تغییر رفتار است، بیش از دو دهه در حیطه اعتیاد مورد استفاده قرار گرفته است. اثربخشی مصاحبه انگیزشی در تغییر شیوهای که درمانگران به اختلالهای مصرف مواد و اعتیاد میپردازند، نقش قابل ملاحظهای داشته است. حقیقت اصلی مصاحبه انگیزشی حفظ مشارکت و خودمختاری مراجع است که از این طریق به او کمک میکند تا آزادانه به بررسی رفتار خویش بپردازد و بدین ترتیب تردید و دوسوگرایی را که فرآیند طبیعی تغییر کردن است با سهولت پشت سر بگذارد. در این تحقیق هدف اصلی بررسی اثر بخشی مصاحبه انگیزش در تغییر نگرش به مواد و رغبت به ادامه درمان در جلب همکاری افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد میباشد. بنابراین پژوهشگر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا مصاحبه انگیزشیدر تغییر نگرش به مواد و رغبت به ادامه درمان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد اثربخش است یا خیر؟
1-3- اهمیت و ضرورت مطالعه
تلاش برای درمان، بدون در نظر گرفتن بحث انگیزش کامل نیست. میلر و رالینک (۱۹۹۱)، در توضیح این مبحث اظهار میدارند که اغلب معتادان به طور ذاتی در مورد تغییر، احساس دوگانهای دارند (بیشتر از این که دارای مقاومت، اراده ضعیف، یا از لحاظ شخصیتی معیوب باشند). این نویسندگان انگیزش را به عنوان «حالت آمادگی یا آماده بودن برای تغییر تعریف کردهاند که ممکن است این حالت، از زمانی به زمان دیگر و از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر کند. (دهقانی و همکاران 1393).
بررسی تأثیر یا عدم تاثیرگذاری مصاحبه انگیزشی بر میزان تکانشگری و شدت اعتیاد و همین طور احتمال عود مصرف میتواند منجر به شکل گیری راهبردهای درمانی خاص و تکنیکهای، پیشگیری از عود شود. یافتههای محدود در باره مصرف کنندگان مواد پژوهش بیشتری را در این، زمینه ایجاب میکند.
به نظر پروچاسکا و دی کلمنت (۱۹۸۶) درمان رفتارهای اعتیادی، درصورتی که هم مراجع و هم درمانگر بر یک مرحله تغییر تمرکز کنند، میتواند به آرامی پیش برود. در این میان، “مصاحبه انگیزشی” شیوهای است که بیشترین تأثیر را در ایجاد انگیزه برای درمان معتادان یا تغییر رفتار داشته است. در واقع، این روش که برای اولین بار توسط میلر (۱۹۸۳) و رالینک (۱۹۹۱) توصیف شد، یک روش مشاوره رهنمودی (با رویکرد مراجع – محوری)، است که از طریق «شناخت مشکلات بالقوه» و «کشف و رفع احساس دودلی و تردید او» با هدف تغییر رفتار، به مراجع کمک میکند (دهقانی و همکاران 1393).
در این پژوهش، ضمن توصیف اثربخشی مصاحبه انگیزشی در تغییر نگرش به مواد و رغبت به ادامه درمان درجلب همکاری افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، به تفاوتهای رویکرد مصاحبه انگیزشی با سه رویکرد انکار- مواجهه، آموزش مهارت و رویکرد غیر دستورالعملی اشاره خواهد شد. به طور کل، در این نوع مصاحبه که نسبتاًنوین است بر تواناییهای مشاورهای تکیه دارد و تلاش میشود تا نگرش بیمار بدون مواجهه، نسبت به منافع و زیانهای ادامه مصرف، تغییر یابد. این رویکرد، بویژه در کسانی که هنوز آماده تغییر نیستند و یا درباره این تغییر تردید دارند، مؤثر است. در واقع، هدف اصلی این رویکرد درمانی، بر طرف کردن احساس دودلی مراجعان و تشویق آنها به بیان نگرانیها و دلایل شخصیشان برای تغییر رفتار اعتیادی است.
با در نظر گرفتن اینکه مصاحبه انگیزشی سبکی از مصاحبه با هدف درگیر کردن افراد در فرآیند تغییر رفتار است، میتواند به منظور بهبود پیامدهای درمانی و افزایش درگیری مراجع در درمان با مداخلات روانیاجتماعی دیگر ادغام شود. مصاحبه انگیزشی همراه با بازخورد سنجش مراجع (درمان افزایش انگیزه) که طی سه تا چهار جلسه اجرا میشود اطلاعاتی عینی را برای درمانجو فراهم میکند که میتواند در تصمیمگیری برای تغییر به او کمک کند (رولینک و همکاران،2008).
با توجه به شیوع قابل توجه سوء مصرف و وابستگی به مواد در ایران و افزایش روز افزون گرایش افراد به مصرف مواد مخدر و محرک صنعتی در سالهای اخیر و نبود پژوهشهای کارآمد و مفید در این زمینه، مطالعه جمعیت مصرف کننده این مواد مهم و ضروری مینماید، در میان معتادان به مواد خودسنجی ها فقدان کنترل تکانه را به عنوان دلایلی برای استمرار در مصرف مواد و عود نشان داده شدهاند. این نشان میدهد که فقدان کنترل تکانه در بروز رفتار منجر به مصرف مواد و اعتیاد نقش دارد. شدت اعتیاد به وسیله پژوهشگران مختلف و با استفاده از مقیاسهای مختلف مورد مطالعه قرار گرفتهاند. شروع و ادامه فرایند درمان در بیماران وابسته به مواد غالباً همراه با تعارضها و تردیدها بوده است. به نظر میرسد از طریق مصاحبه انگیزشی امکان کشف و مداخله و رفع این تریدها وجود دارد. از این رو در صورت اثربخشی مصاحبه انگیزشی، میتوان به تغییرنگرش به مواد و رغبت به ادامه درمان درجلب همکاری افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد امیدوار بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.