پایان نامه اثر بخشی آموزش مبتنی بر ذهن اگاهی بر افسردگي، پرخاشگري و اضطراب كودكان (11 – 6) سال خانواده های طلاق
فهرست محتوا
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی آموزش مبتنی بر ذهن اگاهی بر افسردگی، پرخاشگری و اضطراب کودکان (11- 6) سال خانوادههای طلاق انجام گرفت. جامعه آماری این تحقیق کلیه کودکان طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره ژیانی خوش شهرستان سردشت در بهمن ماه سال 1395 بودند. نمونه شامل 30 کودک بودند که به شیوه تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. شرکت کنندگان مقیاسهای خود سنجی افسردگی، پرخاشگری و اضطراب را پاسخ دادند. همچنین، بعد از 13 جلسه ذهن آگاهی که بر اساس برنامه آموزش ذهن آگاهی رندی جی سمپل و جنیفرلی (2011) تنظیم شده بود، به شیوه گروهی برای گروه آزمایش دوبار از آنها آزمون افسردگی، اضطراب و پرخاشگری اخذ شد. نتایج تحلیل آماری کوواریانس و آزمون تی همبسته در سطح معنادار بودند. نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی به شیوه گروهی باعث کاهش افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است و همچنین ذهن آگاهی بر تداوم کاهش افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در مرحله پیگیری یک ماهه تأثیر داشته است.
کلمات کلیدی: ذهن آگاهی، افسردگی، پرخاشگری و اضطراب.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
- فصل اول کلیات پژوهش… 1
- 1-1 مقدمه. 2
- 1-2 بیان مسئله. 3
- 1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق. 7
- 1-4 اهداف پژوهش… 9
- 1-4-1 اهداف کلی.. 9
- 1-4-2 اهداف جزئی.. 9
- 1-5 فرضیه های پژوهش… 9
- 1-6 تعاریف مفاهیم و واژگان اختصاصی پژوهش… 10
- 1-6-1 تعاریف مفهومی.. 10
- 1-6-2 تعاریف عملیاتی.. 11
- فصل دوم: مروری بر ادبیات پژوهش و پیشینه پژوهش… 12
- 2-1 مقدمه. 13
- 2-2 طلاق. 13
- 2-2-1 آثار طلاق بر روی کودکان. 14
- 2-3 کودکان 6-11 سال. 17
- 2-3-1 دگرگونی کودک بعد از ۶ سالگی.. 18
- 2-3-2 رفتارهای ناپسند این دوره 19
- 2-3-3 ویژگی های اجتماعی این دوره 19
- 2-4 افسردگی.. 20
- 2-4-1 علائم افسردگی.. 22
- 2-4-2 علل ایجاد افسردگی.. 23
- 2-4-3 انواع افسردگی.. 24
- 2-4-4 افسردگی و غم. 25
- 2-4-5 شیوع افسردگی.. 27
- 2-4-6 افسردگی واکنش عاطفی.. 27
- 2-4-7 معیار افسردگی.. 28
- 2-4-8 الگوهای شناختی افسردگی.. 29
- 2-4-8-1 الگوهای متقاطع. 30
- 2-4-8-2 الگوهای ساختاری.. 30
- 2-4-8-3 الگوی استرسور آسیب پذیری.. 31
- 2-4-8-4 الگوهای تعامل متقابل. 31
- 2-4-8-5 الگوی روانی – زیستی.. 32
- 2-4-8-6 الگوی تعاملی.. 32
- 2-4-9 نحوه رویارویی با بیمار افسردگی.. 32
- 2-4-10 درمان افسردگی.. 35
- 2-5- تعریف اضطراب.. 36
- 2-5-1 انواع اختلالات اضطرابی.. 38
- 2-5-2 نشانه ها و علائم اختلالات اضطرابی.. 39
- 2-5-3 اختلالات اضطرابی.. 39
- 2-5-4 اختلال اضطرابی ناشی از بیماریهای طبی عمومی.. 40
- 2-5-5 همه گیر شناسی.. 40
- 2-5-6 سبب شناسی اضطراب.. 41
- 2-5-7 اضطراب از دیدگاههای مختلف… 41
- 2-5-8 عوامل روانکاوی و نظریه روان تحلیل گری.. 42
- 2-5-9 نظریه یادگیری.. 43
- 2-5-10 نظریه های اصالت وجودی.. 44
- 2-5-11 درمان اختلالات اضطراب.. 46
- 2-6 پرخاشگری.. 48
- 2-6-1 پرخاشگری در کودکان. 51
- 2-6-2 پرخاشگری در کودکان 11-6 سال. 52
- 2-6-3 عوامل تعیین کننده پرخاشگری.. 54
- 2-7 تاریخچه حضور ذهن.. 58
- 2-7-1 تاریخچه حضور ذهن مبتنی بر ذهن آگاهی.. 59
- 2-7-2 تاریخچه ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی MBCT در ایران. 61
- 2-7-3 تعریف حضور ذهن: 61
- 2-7-4 مقایسه ی درمان شناختی با روشهای مبتنی بر حضور ذهن در درمان افسردگی: 62
- 2-7-5 کاربرد حضور ذهن در قالب کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن.. 64
- 2-7-6 مکانیسم های اثرگذاری حضور ذهن.. 67
- 2-7-6-1 تمرکز توجه بر هدف و متمرکز بر لحظه حال. 68
- 2-7-6-2 توجه کردن به شیوه ی غیر قضاوتی.. 68
- 2-7-7 ذهن آگاهی.. 69
- 2-7-8 کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی.. 74
- 2-7-9 شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی.. 75
- 2-7-10 اجماع برروی یک تعریف عملیاتی جامع از ذهن آگاهی.. 77
- 2-7-11 تلویحاتی در مورد ذهن آگاهی.. 77
- 2-7-12 مفاهیم سازی معادل از ذهن آگاهی.. 78
- 2-7-13 مولفه های ذهن آگاهی.. 78
- 2-8 پیشینه پژوهش… 80
- 2-8-1 مطالعات داخلی.. 80
- 2-8-2- مطالعات خارجی.. 83
- فصل سوم روش شناسی پژوهش… 85
- 3-1 مقدمه. 86
- 3-2 روش پژوهش… 86
- 3-3- جامعه آماری پژوهش… 86
- 3-4- حجم نمونه و روش نمونه گیری.. 87
- 3-5 ابزار پژوهش… 87
- 3-5-1 مقیاس افسردگی کودکان بیرلسون (DSRC): 87
- 3-5-2 مقیاس پرخاشگری: 87
- 3-5-3 مقیاس اضطراب اسپنس( SCAS)( نسخه کودکان) : 88
- 3-5-4 پروتکل آموزش ذهن آگاهی.. 89
- 3-6- شیوه اجرا 92
- 3-7 روشها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها: 92
- فصل چهارم: تجزیهوتحلیل دادهها 93
- 4-1-مقدمه. 94
- 4-2-یافتههای توصیفی و جمعیت شناختی.. 94
- 4-2-1- تحلیل های توصیفی.. 94
- 4-3- بررسی استنباطی دادهها 97
- 4-3-1- تحلیل کوواریانس… 98
- 4-3-1-1- فرضیه اول: 98
- 4-3-1-2- فرضیه دوم: 100
- 4-3-1-3- فرضیه سوم: 103
- فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری.. 106
- 5-1- مقدمه. 107
- 5-2- بحث و نتیجه گیری.. 107
- 5-3-محدودیتهای تحقیق. 113
- 5-4-پیشنهادات تحقیق. 114
- منابع. 117
- پیوست و ضمائم. 1
فصل اول کلیات پژوهش
1-1 مقدمه
یکی از مهمترین چالشهایی که هر جامعه همیشه با آن روبرو است واقعیتی به نام طلاق است. پدیدهای که در جوامع امروزی با سرعت زیادی در حال افزایش است و آثار و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، روانشناختی و قانونی برای مردان و زنان مطلقه و فرزندانشان دارد. پدیده طلاق یک آسیب اجتماعی مهم در جوامع مختلف به شمار میآید و به دنبال این پدیده، فشارهای روانی زیادی بر افراد بعد از جدایی از همسر وارد میگردد. مشکلات بعد از طلاق بسته به شرایط اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و حتی جنسیت متفاوت است. که در این میان مسائل زنان مطلقه متنوعتر از مردان است. بدون شک زنان مطلقه که با محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی گوناگونی مواجهه هستند، با مصائب بیشتری روبرو هستند و باعث وارد شدن فشار روانی به این افراد میشود. طلاق پدیدهای است که به لحاظ ایجاد مشکلات اجتماعی فراوان، تفکرات سوء حاکم بر جامعه و برچسب اجتماعی، از جنبههای گوناگون سلامت روان زنان را متأثر مینماید و منجر به بروز مشکلاتی در کیفیت زندگی آنها در فرایند زندگی میشود (بریور[1]، 2010).
بخش مهمی از آسیبهای زوجینی که طلاق میگیرند به کودک بر میگردد. پژوهشگران معتقدند کودکان دارای والدین مطلقه در مقایسه با سایر کودکان در مقیاسهای سلامت روانی کمتری کسب میکنند. این کودکان مشکلات عاطفی، رفتاری، و تحصیلی بیشتری دارند. عزت نفس پایینتر و مشکلات اجتماعی فروان تری را گزارش میکنند و به طور کلی ناسازگاری روانشناختی در آنها مشهودتر است (کلی[2]، 2000)
یکی از مشکلاتی که فرزندان خانوادههای دارای والدین از هم جدا شده با آن درگیر هستند، سازگاری روانشناختی یا سلامت روان است. که شیوع آن در کودکان و نوجوانان خانوادههای متقاضی طلاق، بیش از سه برابر این جمعیت در خانوادههای غیر متقاضی است. پاسخ فوری اکثریت کودکان در هر سنی در خصوص خبر جدایی والدین، اضطراب و پریشانی است، به طوری که برخی از آنها هیجانی شده یا رفتار واپس گرایی نشان میدهند. طلاق والدین بر ویژگیهایی چون اضطراب، گوشه نشینی، پرخاشگری، بهانه جویی، انتقام جویی، بی رحمی، غمگین بودن، زود رنجی، نزاع و درگیری، بدخوابی، بی اشتهایی، بیزاری از زندگی، شک و دودلی و احساس بیماری در کودکان اثر فزاینده دارد. اغلب بررسیها نشان میدهد که فرزندان طلاق به مشکلات جسمی، عاطفی، تحصیلی (افت تحصیلی، فرار از مدرسه، ترک تحصیل) دچار میشوند و این مشکلات در رشد شخصیت و سازگاری آنان اثرات نامطلوبی بجا گذاشته و احتمال ابتلای آنان را به اختلالات روانی افزایش میدهد (یحیی زاده و حامد، 1394).
از نظر والرستین، طلاق زنجیرهای از حوادث بهم پیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون میکند. طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار میکند، بلکه روابط گذشته آنها را با والدینشان مخدوش میکند (کلی، 2000).
1-2 بیان مسئله
در طول قرن بیستم وضعیت انسان از نظر شیوههای زندگی، روابط اجتماعی و مسائل بهداشتی و پزشکی بیش از تمام تاریخ دستخوش دگرگونی شده است. تلاش شتابزده برای صنعتی شدن و گسترش سریع شهر نشینی و زندگی ماشینی که لازمهٔ آن قبول شیوههای نوین برای زندگی است، اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و مسائل بهداشتی تازهای را به بار آورده است. اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نابسامان جهان و بار مشکلات اجتماعی و محیطی و روانی، واکنشهای بیمارگونهٔ بسیاری در افراد و جوامع به وجود آورده که خود سبب وخیم شدن اوضاع و نامساعد شدن شرایط محیط زیست شده است. گذشته نشان داده است که بسیاری از بیماریهای شایع غیر واگیر و بیماریهای روانی در کشورهای پیشرفته ودر حال توسعه زاییدهٔ عواملی هستند که خود انسان آنها را به وجود آورده و گرفتار آن شده است. بنا براین قابل پیشگیری است (نریمانی، زاهد و گل پور، 1391).
سلامت روان یکی از موضوعات و مباحث بسیار مهمی است که توجه به آن الزامی است. امروزه در مورد عوامل مؤثر بر سلامت روان، شامل عوامل جمعیت شناختی مانند سن، جنسیت، قومیت، عوامل روانی اجتماعی و محیطی مانند شرایط زندگی، تحصیلات، درآمد، کار، دستیابی به منابع اجتماعی، حمایت اجتماعی و شایستگیهای فردی، عوامل زیستی و نیز اثر بخشی انواع مداخلات بر سلامت روان در نظر گرفته میشود (شیرازی و غلامرضایی، 1395).
یکی از مسائل مهمی که تاثیری مستقیم بر سلامت روان افراد بخصوص کودکان دارد، امر طلاق میباشد. خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی که ثبات یا ناپایداریاش بر اعضای خانواده و جامعه اثر میگذارد و فروپاشی این واحد کوچک گاه چنان اثر عمیقی بر فرزندان دارد که باور کردنی نیست. گذشته از اثراتی که طلاق بر زوجین میگذارد، در مواردی که زوجین دارای فرزندانی هستند، اثرات آن گریبان آنها را نیز میگیرد، حتی میتوان گفت فرزندان از این پدیده بیشترین ضربه را متحمل میشوند (یحیی زاده و حامد، 1394).
علائم زیادی هستند که سلامت روان فرزندان طلاق را با مشکل مواجه میکنند و از میان آنها افسردگی، اضطراب و پرخاشگری به عنوان مهمترین عامل بشمار میآیند. یکی از شایعترین مشکلات این کودکان افسردگی است که شیوع آن در کودکان و نوجوانان خانوادههای متقاضی طلاق، بیش از سه برابر این جمعیت در خانوادههای غیر متقاضی است. افسردگی در واقع یک تأثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی، و طرد شدگی به وجود میآید. حالت غمگینی که از عوارض اولیه جدایی است معمولاً تا شش ماه پس از جدایی ادامه دارد و باعث میشود کودکان علاوه بر از دست دادن اشتیاق به امور روزمره و تکالیف مدرسه، نسبت به بازی و سایر فعالیتها هم بی علاقه شوند. آنها اغلب اشتهای خود را از دست میدهند و از معده درد، سردرد، احساس کسالت رنج میبرند. کودکان افسرده نظرات منفیتری نسبت به خود، دنیا و آینده دارند (کامیاب نژاد و همکاران، 1390).
بدون تردیـد یکی از زمینههایی که اخیراً در آسیب شناسی روانی مورد توجه محققان قرار گرفته و تحقیقات مبسوطی را به خود جذب نموده، پرخاشـگری است. پرخاشگری عبارت است از حالت منفی ذهنـی همراه با نقصها و انحرافات شناختی و رفتارهای ناسازگارانه و همچنین به رفتار آشـکارا اعم از فیزیـکی و کلامی اطلاق میشود که منجر بـه آسیب به شخص، شـیء و یـا سیستم دیـگری میشود و از سه مؤلفه تشکیل شده است: احساس پرخاشگرانه؛ حالت هیجانی که زیربنای پرخاشگری و خصومت است و «خشم» نامیده میشود. افـکار پرخاشگرانه؛ نـگرش پرخاشگرانه فراگیری است که فـرد را بـه سوی رفتارهای پرخاشـگرانه سوق میدهد و «خصومت» نامیده میشود. رفتار پرخاشگرانه؛ عبارت است از رفتار قابل مشاهده که با قصد آسیب رساندن انجام میشود (سینگ، لانسیونی، سینگ جوی، وینتون، ساباوی و واهلر[3]،2007). اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است (سوویسلو و اورت[4]، 2013). وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرس زا بودهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد میشود (زادباقر، بیرشک و زاده محمدی، 1394). همه انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکلساز است. اضطراب به معنای واکنش فرد در مقابل یک موقعیت تهدیدآمیز، یعنی موقعیتی که در آن فرد توانایی مهار محرکات بیرونی یا درونی را ندارد، است. اضطراب یک حالت احساسی- هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن، ایجاد حالت بی قراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط مکان تناسب ندارد (غیور، سپهری، مشهدی و غفایی، 1394). اگر اضطراب عکس العمل نسبت به شرایط زمان و مکان باشد نه تنها بیماری نبوده، بلکه ممکن است سازنده باشد؛ مانند دلهره امتحان و یا اضطراب در رسیدن به فرودگاه و … . تحقیقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کم درآمد و افراد میانسال و سالخورده بیشتر دیده میشود (محسنی و آهویی، 1395). اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحله مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود (نیدام، مزوک، باریس، لین، بلکبرن و اپل[5]، 2015).
یکی از مهمترین مسائل بشری، که از دیرباز مورد توجه ادیان، مکاتب و اخیراً اندیشمندان روانشناسی بوده، شناخت «خود»، و آگاهی از مفهوم و ساختار آن است. این موضوع، به دلیل اهمیت آن در جنبههای مختلف روانشناسی، بهویژه در حوزة آسیبشناسی که مشکلات رفتاری و اختلالات روانشناختی را به «خود» به منزلة هستة مرکزی شخصیت نسبت میدهد، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. در سالهای اخیر درمانگران به استفاده از رویکردهای نوین روانشناختی برای افزایش سازگاری و سلامتی روان در افراد تمایل زیادی نشان دادهاند. یکی از رویکردهای مؤثر در زمینه کاهش سلامت روان، برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی است (شریفی درآمدی، 1393).
ذهن آگاهی[6] به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوة خاص، هدفمند و خالی از قضاوت است (کابات[7]، 1990). ذهن آگاهـی یعنی بودن در لحظه با هر آنچـه که اکنون است، بدون قضاوت و بدون اظهار نظر درباره آنچه اتفاق می افتد، یعنی تجربه واقعیت محض بدون هیچ گونه توضیح است. ذهن آگاهی یـک روش یا فـن نیست، اگر چه در انجـام آن روشها و فنون مختلف زیادی به کار رفته است. ذهن آگاهـی را میتوان به عنوان یـک شیوة «بودن» یا یـک شیوة «فهمیدن» توصیف کـرد که مستلزم درک کـردن احساسات شخصی است. (بایر[8]، 2003) حوزه تجربه ذهن آگاهی بسیار وسیع است و شامل احساسها، ادراکها، تکانهها، هیجانها، افکار، گفتار، عملکرد و ارتباط است و بنابراین میتواند به کسی که مبتلا به مشکلات هیجانی است کمـک کند. بـه نظر تیزدل، ویلیامز، سـگال و سلسبی مهارتهای آموختـه شـدة کنترل توجـه در مراقبه ذهن آگاهـی میتوانند در پیشگیری از عود دورههای افسردگـی، اضطراب و ناسازگاری سودمند باشند (ویلیام[9]، 2002).
کاویانی، جواهری و بحیرایی (1384) برای اولین بار پژوهشی تحت عنوان بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب را در ایران انجام دادند. و به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی بر کاهش نگرش ناکارآمد و خودآیند منفی و کاهش اضطراب و افسردگی اثر داشته است.
مسئلهای که این پژوهش به دنبال آن است این است که: آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر افزایش سلامت روان فرزندان خانوادههای مطلقه اثربخش است؟ آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی و پرخاشگری و اضطراب کودکان خانوادههای مطلقه تأثیر دارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
میتوان اذعان داشت که خانوادههای مطلقه به دلیل موقعیت اجتماعی و روانی که دارند عموماً در حال تنیدگی قرار دارند و به موازات آن، زندگی فرزندان این نوع خانوده ها به دلایل مختلف چالش برانگیز است.. شناسایی و آسیب شناسی عوامل زیر بنایی و بنیادی مشکلات روانشناختی فرزندان والدین مطلقه موجب میگردد که در حل و درمان این مشکلات راهکارهای مناسبی با توجه به عوامل بیان شود که در نهایت منجر به سلامت روان این افراد میشود.
نسبت بزه کاری در خانوادههای متلاشی شده خیلی بیشتر از خانوادههای بادوام است و بی سرپرستی در فرزندان، عقدههای روانی ایجاد میکند و جنبه منفی طلاق خیلی گسترده است. امروزه شاخص آمار طلاق بسیار قابل توجه است به طوری که براساس آمار سازمان ثبت احوال از هر ۵٫۵ ازدواج، یک ازدواج به طلاق میانجامد و این رقم در تهران وضعیت بدتری را نشان میدهد، به طوری که در تهران از هر 9/2 ازدواج، یک مورد به طلاق میانجامد. بر اساس آمار منتشره از سازمان ثبت احوال کشور تعداد طلاق در سال 1394 163 هزارو 765 مورد میباشد و متاسفانه آمار دقیقی از کودکان طلاق در دسترس قرار ندارد اما با توجه به نرخ سالیانه طلاق تعداد آنها کم نخواهند بود. بر این اساس، آمارها نشان دهنده نرخ بالای طلاق و به دنبال آن ازدیاد فرزندان طلاق است (یحیی زاده و حامد، 1394).
طلاق به هر دلیلی، درست یا نادرست، پیامدهایی دارد، هم برای افراد خانواده و هم برای جامعه. برای زن و مرد مشکلات اقتصادی، روانی، عاطفی و اجتماعی ایجاد میکند و زوجهای متارکه کرده را به انزوا میکشاند. تأثیر طلاق برفرزندان بسیار پیجیده است، فرزند تک والد، ناخواسته درگیر تضادهایی میگردد که نه توان درک آن را دارد و نه تاب کنار آمدن با آنها را. فرزندان حاصل از چنین ازدواجهایی علاوه بر اینکه نیازهایی ویژه دارند در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی فراوانی قرار میگیرند. به طوری که یکی از پیامدهای طلاق در جوامع امروز، افزایش میزان و نوع رفتارهای انحرافی است. طلاق از مهمترین و بدخیمترین آسیبها و معضلات خانوادههای جوامع صنعتی و یا در حال گذار، مانند ایران است. باید توجه داشت که یکی از عوامل مؤثر در بزهکاری نوجوانان نابسامانی خانواده است (شکر بیگی، ۱۳۸۵: ۷۵). دنیای تنهایی این کودکان بس غم انگیز و عذاب آور است و روابط اجتماعی آنها دچار اختلال میشود و همین امر، بیشتر آنها را به سوی افسردگی، پرخاشگری و کج رویهای اجتماعی سوق میدهد. نمیتوان روابط بین طلاق و آسیبهای روانی کودکان و نوجوانان را نادیده گرفت؛ بایست قبول کرد که طلاق و جدایی اثرات نامطلوبی بر کودکان بر جای میگذارد. بررسی کودکانی که والدین آنها از هم جدا شدهاند نشان میدهد که آسیبهای روحی وارد شده به این کودکان و نوجوانان بسیار شدید است.
پژوهشهای مختلف نشان میدهد در بیشتر آسیبهای اجتماعی رد پایی از فرزندان طلاق به چشم میخورد، همچنین مطالعات روان شناختی بر تاثیرات مختلف طلاق بر سلامت روان این افراد، مهر تأیید می زند
. Abstract
The purpose of this study was to determine the effectiveness of knowledge based education on depression, aggression and anxiety in children (6-11 years) of divorced families. The statistical population of this study was all divorced children referring to Sardasht Khoyani Sahand Consulting Center in February, 1395. The sample consisted of 30 children who were randomly divided into two experimental and control groups. Participants responded to self-assessment of depression, aggression and anxiety. Also, after 13 sessions of mindfulness, based on Randy J Sample and Jenniferly’s (2011) Mindfulness Awareness Training Program, a group was tested for depression, anxiety and aggression in a double-test group. The results of statistical analysis of covariance and t-test were significant. The results showed that group consciousness training reduced depression, anxiety and aggression in the experimental group compared with the control group. Also, awareness of the continuity of depression, anxiety and aggression in the follow-up period of one month was affected.
[1] Brewer
[2] kelly
[3] Singh, Lancioni, Singh Joy, Winton, Sabaawi & Wahler
[4] Sowislo & Orth
[5] Needham, Mezuk, Bareis, Lin, Blackburn, & Epel
[6] Mindfullness
[7].kbat
[8].bayer
[9].William
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.