پایان نامه بررسی روند جهانی شدن (به عنوان نمونه زعفران در تجارت جهانی)
مقدمه:
« مدافعان گوناگون«تزگلوباليزاسيون» ، از آن براي تشريح يك تغيير كيفي در نظام سرمايه داري استفاده مي كنند كه اغلب هم براي برجسته كردن استراتژي هاي سياسي موجود به كار مي رود.
هيرست و تامسون در كتابي كه اخيرا به چاپ رسانده اند، به طور بسيار مفيدي نظريه باصطلاح بسيار محكم خود را در مورد گلوباليزاسيون،اينطور خلاصه كرده اند:« گلوباليزاسيون در مفهوم راديكال خود، مي شود رشد ساختارهاي اقتصادي تازه. يعني نه فقط تغييرات اتفاقي يا ناشي از بحران، بلكه همچنين دوراني كه اين رشد در جهت گسترش هر چه بيشتر تجارت و سر مايه گذاري بين المللي سوق يافته، ولي همواره در چهارچوب روابط اقتصادي موجود مي باشد.
در اين سناريو از اقتصاد جهاني نظام «خود ساز و خود گردان شده و با جهاني شدن بازار و توليد، ديگر مربوط به يك اجتماع خاص نمي گردد». «سطح ملي جاي خود را به سطح بين المللي مي دهد.
بنا به نظر هيرست و تامسون، اين نظام فرض را بر اين مي گذارند كه «…تبديل سرمايه هاي چند مليتي به سرمايه هاي فرامليتي، نقش اصلي را در اقتصاد جهان دارد. سرمايه فرامليتي، سرمايه در كنترلي است كه نام ملي مشخصيب نداشته و مديريت آنهم بين المللي باشد…» 1
مالكوم واترز از منظر كابردي به تجزيه و تحليل اين مفهوم پرداخته است. وي معتقد است جهاني شدن«فرايندي است اجتماعي كه آن قيد و ندهاي جغرافيايي كه بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افكنده است ، ازبين مي رود و مردم به طور فزاينده از كاهش اين قيد و بندها آگاه مي شوند»1 .
در اين راستا ، برداشت از ((جهاني شدن)) عبارتست از پيشرفت چشمگير تجارت و مبادلات جهاني در يك نظام اقتصادي بين المللي كه دائما بازتر و يكپارچه تر مي شود.تجارت و مبادلات ببين المللي نه تنها در شكل سنتي آن در زمينه تجارت كالا و خدمات بلكه در اشكال جديدي مثل مبادله ارزها، جابجايي سرمايه، انتقال تكنولوژي، جابجايي افراد از طريق سفرها و مهاجرتهاي بين المللي، و حركت بين المللي انديشه ها رشد قابل ملاحظه اي داشته است. يكي از يكي از معيارهاي سنجش درجه جهاني شدن، حجم معاملات مالي بين المللي است: اكنون روزانه حدود ½ تريليون دلار در بازارهاي ارزي نيويورك مبادله مي شود و حجم روزانه مبادله بين المللي سهام از اين رقم فراتر مي رود2.
در اين راستا ، سئوال اساسي كه مطرح مي شود اين است :
چگونه جهاني شدن مي تواند توسعه اقتصادي را شكل دهد ؟
2-1- ضرورت از بررسي :
كشور ايران در عرصه اقتصاد جهاني ،داراي تنشهاي فراواني بوده است .رو.ند جهاني شدن به عنوان روند تاثير گذار، ايران را نيز تحت تاثير خود قرار مي دهد . بنابراين آشنايي با ضروريات و ويژگيهاي اين روند ، مي تواند در كسب نتايج بهينه ، راهگشا باشد . به صورتيكه ايران ، بتواند اثرات مثبتي را از اين روند برداشت نمايد .
بخش كشاورزي كه داراي محصولات صادراتي خاص ، مي باشند ، در اين روند دگرديسي هاي را بايد داشته باشد . صادرات ويژه و غير نفتي در اين روند مي تواند جايگاه خاصي را براي ايران كسب نمايد .
3-1- اهداف بررسي :
اهداف بررسي عبارتند از :
- بررسي روند جهاني شدن
- بررسي جهاني شدن اقتصاد
- بررسي نقش سازمان تجارت جهاني
- بررسي اثرات الحاق ايران به سازمان تجارت جهاني
- جايگاه زعفران در صادرات ايران
4-1- فرضيه ها :
فرضيه هاي تحقيق عبارتند از :
- در روند جهاني شدن ، بافرض مثبت ، محصولات خاص صادراتي با سرمايه گذاري و غلبه بر مكانيسم بازار ، جايگاه مناسبي را در بخش اقتصادي خواهند يافت .
- با گسترش تبليغات و بازار يابي ، صادرات غير نفتي ، ارز متناسبي را بدست خواهند آورد .
5ـ1ـ روششناسي پژوهش:
با توجه به ويژگيهاي پژوهش، روش به كار گرفته شده در پژوهش، رويكرد سيستمي ميباشد كه در آن نظامهاي گوناگون مكاني ـ فضايي در ارتباط متقابل، مورد بررسي قرار ميگيرند؛ و در اين راستا، موضوع تحقيق مورد بررسي و تحليل و پس از تركيب نتايج، مدل و راهكار پيشنهادي در چهارچوب مفهوم سيستم، ارائه ميگردد.
در اين راستا مفهوم سيستم عبارت از : مجموعهاي از اجزاء و عناصر به هم پيوسته است كه به علت وابستگي حاكم بين آنها، كليت جديدي را احراز و از نظم و سازمان خاصي پيروي كرده و در جهت تحقق هدف معيني كه دليل وجودي آن است، فعاليت ميكند.
براساس نظريه سيستمها، تعامل و كليتگرايي، سازمان و پيچيدگي مفاهيم پايهاي يك سيستم را تشكيل ميدهند. همچنين تمامي سيستمها با مسائلي كه ماهيتي مشابه دارند، مواجهاند. با محيط پيرامون خود روابطي متقابل دارند، بر طبق سلسله مراتبي از درون سازمان يافتهاند و چون بايد موجوديت خود را حفظ كنند، نياز به تنوع دارند و سرانجام تابع (تطوريا) تكاملاند[1].
1ـ5ـ1ـ ويژگيهاي رويكرد سيستمي:
« نگرش سيستمي، چهارچوب روش شناختي جهت تحقيق و بررسي ساخت و كاركرد يك سيستم، فراهم ميآورد و به جغرافيدان امكان ميدهد كه به منزلة انسداد روش شناختي، فرم تازهاي از جامعيت جغرافيايي را بنا كند.
چنانكه برايان بري و ريچارد چورلي، عقيده دارند كه نگرش سيستمي و نظرية عمومي سيستمها، نقش عمدهاي در ادراك جغرافيايي ايفا ميكند، ديويدها روي اضافه ميكند: اگر ما در جغرافيا، نگرش سيستمي را رها كنيم يكي از نيرومندترين روشهاي را كه قادر است به جهان پيچيدة اطراف ما، پاسخهاي قانع كنندهاي بيابد، از دست ميدهيم. ما بايد نگرش و تحليل سيستمي را در جغرافيا، بكار بگيريم.
بطور كلي يك سيستم از عوامل زير تشكيل ميشود:
1ـ مجموعهاي از عناصر با صفت مشخص
2ـ مجموعهاي از روابط ميان عناصر سيستم
3ـ مجموعهاي از روابط ميان عناصر سيستم و محيط آن
4ـ خصيصة سلسله مراتبي سيستم
5ـ امر تحول، بيانگر تغييرات در ساخت و كاركرد سيستم در طول زمان
سيستم عبارت است از تركيبي از اجزا و قسمتهاي مختلف يك مجموعه كه به يكديگر وابستهاند و روابط متقابل ميان آنها به شكل خاصي سازمان يافته است.
بين اجزاء و عناصر يك سيستم، ارتباط محكمي برقرار است. دگرگوني در هر يك از اين اجزاء و عناصر، در ساير اجزاء و عناصر سيستم، تغيير بوجود ميآورد.
تغييرات يك سيستم از تأثيرات محيط در كليت و اجزاء سيستم، حاصل ميگردد. يعني هر تغييري كه در شرايط سيستم با محيط بوجود آيد، ابتدا اجزاء و عناصر سيستم را تحت تأثير قرار ميدهد و سپس از طريق كليت سيستم، همة اجزاء و عناصر سيستم از تغييرات حاصل تأثير ميپذيرند».1
6ـ1ـ فرآيند پژوهش :
فرآيند پژوهش با توجه به روش شناسي بررسي و ويژگيهاي آن به شرح ذيل ارائه گرديده است كه در راستاي تبيين موضوع، دستيابي به تحليل و آزمون فرضيهها و ارائه مدل پيشنهادي صورت گرفته است.
1-2- ديدگاههاي جهاني شدن :
در باب جهاني شدن مي توان سه ديدگاه نظري را تشخيص داد: اول بحث رجحان فقاليت آزاد (نئوليبراليسم)، دوم بحث نمركز امو در دست دولت (نئوكينزيسم) و سوم بحث بر اساس بينشي نقادانه و جامع شناختي1.
2-2- پارادايم جهاني شدن :
منطق جهاني شدن احساسي را به ما القا مي كند كه گويي به كره ماه رفته ايم و از آنجا كره زمين را به مثابه يك كل واحد مي نگريم. اگر اينگونه به موضوع بنگريم، متوجه مي شويم جهاني شدن تنها راه پيش روي همزيستي ابناء بشر است. پيشرفت از اين نظر مستلزم جهاني انديشيدن است. لذا، تئوريهاي قبلي يعني رئاليسم، ايده آليسم، سوسياليسم و كمونيسمي كه توجيه گر روابط بين الملل بودند، اكنون ديگر پاسخگو نيستند، چون هر كدام از آنها ما را به يك عرصه مي كشاندند. مثلاً رئاليسم و ساختارگرايي رئاليستي كه الگوي غالب بر نخبگان بين الملل طي دهه هاي مختلف بود، معادلات آن ديگر جوابگوي مشكلات فعلي ما نيست. زيرا همه چيز را به عرصه سياست و نظامي گري تقليل مي داد. اما جهاني شدن اين عرصه را فقط يكي از ساحتهاي خود مي داند. بنابراين با مجموعه فرايند و تحولات متنوع و متضادي روبه رو هستيم كه هر كدام بخشي از تصوير را نشان مي دهد. وقتي بتوانيم با يك دستگاه فكري مجهز اينها را در كنار يكديگر قرار دهيم و يك تصوير كلي از آنها بسازيم به تئوري پردازي جهاني شدن پرداخته ايم كه ما را در درك تحولات پيرامون ياري مي كند2.
بنابراين تئوري پردازي در مورد جهاني شدن به نوعي پايان نظريه پردازيهاي سابق است. اما منطق جهاني شدن حاكي از وجود عرصه هاي ديگر است. جهاني شدن ، درهم تنيدگي عرصه هايي است كه در گذشته و در جهان سنتي از هم جدا بودند.1
1 – قاضي،1381،ص 1
1 -واترز،1995:12
2 -ليگيتور، 1382، ص 2
[1]– ضياء توانا، محمد حسن، بازار قيصريه لار، 1380، ص 27.
1 – شكويي، 1375، صص 50ـ49.
1 -دراس بيگ،1381،ص 179
2 – اسلامي ، 2003
1 – اسلامي ، 2003
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.