پایان نامه بررسی عوامل بازدارنده میزان مشارکت زنان در فعالیتهای ورزش تفریحی
مقدمه
فعالیت بدنی میتواند کیفیت زندگی را در تمام سنین برای همگان بهبود بخشد. شیوه زندگی فعال باعث میشود افراد مسن دوستان جدیدی پیدا کنند، درفعالیتهای اجتماعی باقی بمانند و با سایرین در تمام سنین مراوده داشته باشند. بهبود انعطاف پذیری، تعادل و قوام عضلانی به پیشگیری از افتادن که دلیل عمده ناتوانی در افراد مسن است کمک میکند. مشخص شده است که شیوع بیماریهای مغزی در افراد که ازنظربدنی فعال هستند کمتراست. فعالیت بدنی میتواند کمک شایانی به درمان برخی اختلالات فکری مثل افسردگی نماید. فعالیت بدنی میتواند خود اتکایی و اطمینان به خود را که در معیارهایی اساسی در سلامت روح است افزایش دهد (13).
مشارکت در ورزش معمولاً از یادگیری شخصی، تعاملات و ارتباطات اجتماعی با خانواده، دوستان، خویشاوندان و به عبارت دیگر از شبکه رسمی و غیر رسمی جامعه تأثیر گرفته است (44).
در کشور ما ایران به دلیل وجود عوامل بازدارنده مختلف در استفاده از آنها از امکانات ورزشی، با مشکل جدی عدم تحرک مواجهند. در بسیاری از کشورهای جهان برنامه ریزی دولتها در جهت بهینه سازی و برنامه ریزی اوقات فراغت بانوان در جهت ایجاد تحرک و فعالیتهای ورزشی آنها صورت میگیرد.
عوامل بازدارنده محدودیتها و موانعی هستند که احتمالاً موجب کاهش میزان مشارکت و یا اصولاً عدم مشارکت افراد در فعالیتهای مشخص میگردند. محققین زیادی در مورد ورزش تفریحی اوقات فراغت، انگیزهها، ارجحیتها و رضایتمندی تحقیق کردهاند و تلاشهای همه آنها برای نیل به یک هدف بوده است و در آن هدف، بهبود کیفیت زندگی فرد میباشد. چه عواملی موجب میشود تا افراد بتوانند کیفیت زندگی خود را ارتقا دهند؟ و یا چه عواملی موجب افت کیفیت زندگی میگردد؟ یکی از حوزههای تحقیق که نظر بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است، بررسی عوامل بازدارنده افراد از مشارکت درفعالیتهای ورزش تفریحی است و این عوامل موجب محدودیت در مشارکت و لذت بردن از فعالیتهای ورزشی میگردد (90). بطور ضمنی بین جوامعی که در آنها آزادی انتخاب فعالیتهای اوقات فراغت به شکل مثبت یا منفی استفاده میشود، تمایز قائل شدهاند. برای نمونه یونانیان باستان، اغلب برای الگویی که در مورد اوقات فراغت که به انسان آزاده ارائه دادهاند، ستایش میشوند. این الگو بر صفاتی چون یکدلی، فضائل اخلاقی و محاسنات جسمی و روحی (پرداختن به موسیقی و ورزش) اندیشه و خدمت به خلق تأکید دارد. در سدههای میانه، «دوران جوانمردی» نشانههای مشابهی که حکایت از مردانگی داشت بوجود آمد و الگوی رفتاری ارائه شد که دردهه 1990(اگرچه تا اندازهای با سوء تعبیر) با انگارش «کاربرد صحیح» اوقات فراغت رابطه دارد و در میان ملتهایی که منش منصفانهای دارند و در ورزش رفتار جوانمردی نشان میدهند، دیده میشود و در فعالیتها، صفات نیکویی است که فقط برای نقش کار و ارضای درون به آن پرداخته میشود (59).
جامعه شناسان معتقدند و فراغت تجربهای است که فرد هنگام رهایی از اشتغالات و الزامات کار روزانه، بر اساس تمایلات و رهیافتهای شخصی و مشارکت داوطلبانه متناسب با نیاز و ذوق خود انتخاب میکند تا جسم، فکرو شخصیت او رشد و پرورش یابد. (سازمان زنان ایران 1379) یا به نظر لس هیوود اوقات فراغت عبارتست از اوقات غیرموظف یعنی اوقات اختیاری که پس از اوقات کاری و انجام امور مربوط به امرار معاش باقی میماند و شخص میتواند با آزادی نسبی به هر شکلی که دوست دارد، آن را صرف کند و ورزش در تقسیم بندی اوقات فراغت، محلی ویژه داشته و در ردیف تفریح قرار گرفته است و شامل تولید فعال اوقات فراغت است که در آن شرکت کنندگان تا اندازهای بر فرایند کار تسلط دارند (59).
سیاست فرهنگی نظام اسلامی نیز در خصوص اوقات فراغت بر مبنای زمینه سازی جهت گذران مطلوب، مفید و سازنده آن و هدایت فکری و عملی و بارورسازی اوقات فراغت است. لذا فراغت در نظام ارزشی اسلام جنبه فرهنگی و دینی داشته و از صورت تفریح و سرگرمی صرف خارج است. زمان فراغت، زمان رشد و شکوفایی استعدادها، تقویت روحیه، مشارکت فعال فرهنگی و اجتماعی و زمان خودسازی در عین کسب نشاط پایدار، شادابی، طراوت و کارایی و رفع خستگی فکری و روانی در زندگی فردی و جمعی است. لذا ضروری است تا جوامع آگاه با سیاستهای مناسب و سنجیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با ایجاد تسهیلات و خدمات، فراهم کردن فضاها و محیطهای مناسب فرهنگی و ورزشی، اتخاذ روشهای تشویق آمیز و …، از هدر رفتن اوقات فراغت جلوگیری کرده و به باروری آن کمک نماید و از این راه بر غنای علمی و فرهنگی جامعه بیفزاید. تحولات فرهنگی – اجتماعی کشور ما نیز در سالهای اخیر ایجاب میکند به منظور تحقق هدفهای مشخص با برنامه ریزیهای مناسب و وضع قوانین و سیاستگذاری صحیح توجه بیشتری به اوقات فراغت افراد، خاصه زنان و دختران شود (سازمان زنان ایران،1379). تداوم پیشرفت زنان در ورزش به محو شدن موانعی چون محدودیت مالی، کمبود مربیان و مدیران زن، تحقیر هنر و قدرت زنان و رد عقاید و باورهای بی اساس بستگی دارد (56).
امروزه نقش زنان به عنوان نیمی از منابع انسانی نه تنها از موضوعات و اهداف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هر کشور به شمار میرود، بلکه ابزاری مناسب در تحقق دیگر اهداف توسعه نیز محسوب میشود. از این رو یکی از شاخصهای درجه توسعه یافتگی یک کشور میزان مشارکت و نقشی است که زنان در کشور دارا هستند. اگر جامعه امکانات لازم را برای زن فراهم نکند تا بتواند از سلامتی کافی برخوردار باشد، بر روی بسیاری از مسائل تأثیر گذار خواهد بود بطور مثال نمیتوان فرزند سالم و صالحی را به جامعه تحویل داد و یا حتی اگر ارزش واقعی برای نقش تربیتی زن داده نشود. انگیزههای لازم برای دلسوزی و مادری را از دست خواهد داد و در نتیجه این خواهد شد که مواجهه با کوچکترین مشکل در زندگی، راه جدایی در پیش گرفته و تربیت فرزندش را به دست تقدیر بسپارد. پس نتیجه میگیریم که زن و جامعه هر دو بر یکدیگر اثر گذارند و تأثیر متقابل دارند (انجمن کانادایی توسعه ورزش زنان 2000).
فعالیت بدنی منظم و عادات غذایی خوب میتواند سلامت زنان را ارتقاء داده و از بسیاری بیماریها و حالاتی که علت عمده مرگ و میر وناتوانی زنان است پیشگیری کند (13).
قبل از سال 1970 امکانات دختران و زنان در ورزش محدود بود، ولی در سالهای اخیر این امرافزایش قابل توجی یافته است، که عوامل متعددی ازجمله قانون گذاری جنبش زنان و افزایش آگاهی عمومی در مورد زنان ورزشکار اثرگذار بوده است. زنان نوعاً در سطوح بین المللی در رشتههای مختلف شرکت میکنند و به ندرت برای تلاشهای خود مورد تشویق قرار میگیرند. تعداد شرکت کنندگان آنان کمتر است. به علاوه کمیته بین المللی المپیک تحت نفوذ مردان در افزایش دادن رشتههای زنان تلاش چندانی نمیکنند و همچنین نسبت زنان در پستهای مربیگری و مدیریت بسیار پایین است و مشکل دیگر اینکه نبودن الگوهای مشخص و عینی از زنان مربی و مدیر در قلمرو ورزش، علاقمندان به این بعد از تخصص ورزش را با مشکل مواجه میسازد (02).
طرفداران حقوق زن در دهه 1970 بیان کردند که ورزش یک نهاد تبعیض جنسی است که مرد محور و در تابعیت قدرت مرد و برتری دادن آنها بر زنان است ما باید قبول کنیم که زنها هم مثل مردان توانا هستند و در واقع هیچ دلیل زیست شناختی (بیولوژیکی) برای زنان که مانع شرکت آنان در رشتههای ورزشی باشد وجود ندارد. مهم این است که در دهههای اخیر به ویژه در طی دهه 1990 زنها در سازماندهی مسابقات ورزشی و نیز به عنوان تماشاگر، شرکت گسترده داشتهاند که تغییر نگرش درباره ورزشکاران زن را نشان میدهد و روزنامه نگاران پی بردند که زنان برای ماندن به وجود آمدهاند.
در سال 2002 که سومین کنفرانس جهانی کمیته المپیک در شهر مونترال برگزار شد، این موارد مطرح گردید: کمک به دختران و زنان برای عبور از موانع فردی و اجتماعی از طریق بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفس آنان، ایجاد فضایی امن در جامعه که احترام به زنان و رفع نیازهای آنها را در بر بگیرد و پیشگیری از آزارها و خشونتهای جنسی در ورزش. و نیز ویژگیهای ساختار ورزش زنان و دختران ارائه شد.
بیان مسئله:
ورزش به عنوان یکی از مظاهر حیات فردی و اجتماعی ضمن حفظ بقاء سلامت روحی و جسمی آحاد جامعه جهت ایفای صحیح نقشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی حائز اهمیت است. این کارکرد عمده ورزش در خصوص بانوان از اهمیت مضاعف برخوردار میباشد و محرومیت اجتماع ازتأثیرات و کارکردهای فردی و اجتماعی ورزش، مسلماً خسارت جبران ناپذیری است که نه تنها نسل کنونی، بلکه نسلهای متمادی را متأثر خواهد نمود. داشتن اوقات فراغت و نحوه گذران آن به عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی مربوط میشود (15). قرن بیستم به زعم رئیس انجمن بین المللی ورزش همگانی سلامت و آمادگی جسمانی، قرن ورزش المپیکی بود و قرن بیست ویکم قرن ورزش همگانی و تفریحی است. در روسیه مردم علاقه خود را از ورزشهای شدید و تماشای فعالیتهای ورزشی به تفریحات آخرهفته و فعالیت در فضاهای ورزشی – تفریحی معطوف کردهاند (75).
ورزش زنان از بارزترین نمودهای فرهنگی هر جامعه است که غفلت در آن میتواند نظام فرهنگی جامعه را با مشکلات و تعارضهای جدی مواجه سازد، ضعف فرهنگ ورزش مانع از توسعه و رشد ورزش بویژه برای زنان جامعه میشود. عدم شناخت خانوادهها بویژه زنان از مزایای ورزش باعث شده است تا بنیانهای سلامت نه فقط برای زنان بلکه برای خانوادهها و نهایتاً جامعه به خطر افتد و قواعد سایر نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را نیز ممکن است تحت تأثیر قرار دهد.
حمیدی در کتاب مدیریت سازمانهای ورزشی بیان کرد که در کشور ما به فعالیتهای رقابتی جهت دستیابی به عناوین قهرمانی توجه میشود و مورد حمایت همگان میباشد و مزایای مادی، شهرت، سفرهای خارجی و … محور توجه مدیران ورزشی قرار دارد و بر ورزش همگانی سایه افکنده است.
اولین وظیفه کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران کمک به پیشبرد تعلیم و تربیت نیروهای جوان فعال کشور، تشویق و ترغیب مردم به حفظ سلامتی و تندرستی خود از طریق مشارکت مثبت و کارساز در فعالیتهای ورزشی تعیین شده است.
ورزش و فعالیتهای ورزشی جزئی از فرهنگ هر ملت است. متأسفانه با آغاز هزاره سوم درصد حضور زنان در فعالیتهای وزرشی و تفریحی در بین کشورها متفاوت است. زنان کمتر از نیمی از مردان در فعالیتهای ورزشی شرکت میکنند به عقیده دیوریس و همکارانش اختلاف موجود در شکل قوانین فرهنگی که زنان از فرصتهای برابر با مردان برای شرکت در فعالیتهای ورزشی محرومند، ارائه دادهاند.
متأسفانه به علت جاذبههای ورزش قهرمانی و پیوند آن با مسائل مالی و اقتصادی، ورزش همگانی با این همه قدرت و شکوفایی و سازندگی، در کشور ما مورد توجه قرار ندارد. کارشناسان همواره به این موضوع صحه گذاشتهاند که محدودیتهای امکانات تفریحی و ورزشی برای زنان، عدم برنامه ریزی برای بهبود وضع امکانات، نبود یا کمبود مربیان مجرب، موانع فرهنگی و مشکلات خانوادگی بر عواملی چون بیکاری و بقیه مسائل و مشکلات زنان افزوده است. نبود کلوپهای تفریحی و باشگاههای سالم و سودمند، نداشتن فضای ورزشی مسائلی است که به ویژه دختران در آرزوی تحقق آن هستند. دختران جوان که مادران و مربیان آینده جامعه و الگوهای تربیتی و پرورش فرزندان نیز خواهند بود میخواهند با پرداختن به ورزش طبعاً به ارتباط اجتماعی مطلوبی دست یابند که ورزش میتواند یک ابزار بنیادی و نیروی خلاق در راستای وسایل تربیتی قرار داشته باشد.
در کشور ما زنان به دلیل کمبودها و موانع مورد کم توجهی قرار میگیرند. در شرایط کنونی باید چشم انداز در راهکارهای مناسبی برای ورزش زنان در نظر گرفت. سازمان اجتماعی بر اساس دیدگاه جداسازی ورزش دولتی برنامه ریزی میشود و زنان نتوانستهاند در ورزشی نفوذ کنند و خط انحصار مردانه را بشکنند. آمار نشان میدهد زنان جامعه دچار پیری زودرس میشوند. جامعه ما یکی از جوانترین جوامع دنیاست و دولت باید راهکار تازهای برای بهینه سازی اوقات فراغت دختران بیندیشد. حتی دختران ایرانی برای گذراندن اوقات فراغت سالم نه تنها با نابرابری فرصتهای اجتماعی، بلکه با موانع جدی ناشی از تفکر و سنت مواجه هستند. ورزش بانوان برخلاف ارزشهای رسمی در جامعه امروز است و زنان فاقد فرصتهای لازم برای تقویت جسم و روح خود هستند (48).
در دو دهه گذشته پیشرفتهای زیادی در خصوص فعالیتهای ورزشی دختران و زنان حاصل آمده است، ولی مشاهدات تجربی حاکی از آن است که در جامعه ما، مشارکتهای ورزش زنان در مقایسه با مشارکتهای ورزشی مردان نرخ کمتری دارد. هر چند در سالهای اخیر حضور زنان در عرصه فعالیتها و میادین ورزشی، رشد محسوسی داشته، اما این رشد در مقایسه با مشارکتهای ورزش مردان و با توجه به جمعیت زنان قابل ملاحظه نیست و رسیدن به سطح مطلوب تلاشهای بیشتری را میطلبد. به عقیده دوفرانس از اواخر قرن نوزدهم تا امروزه جایگاه زنان در ورزش حتی در وضعیت برابری، سایر شرایط، پایینتر از جایگاه مردان بوده است.
سازمان تربیت بدنی در سال 1381 چنین بیان میکند که امروزه برای برنامه ریزی ورزش همگانی مردم خصوصاً زنان تحت پوشش قرار دادن آنها در این برنامهها، باید فکر اساسی و اقدامی جدی و سریع به عمل آید، یعنی برنامه ریزی برای ورزش همگانی زنان باید به عنوان طرح ملی و یا بخش عمدهای از طرح جامعی که امروزه سازمان تربیت بدنی در حال تدوین و اجرای آن است، قرار گیرد تا برنامهای مدون و همه گیر، منطبق با علایق زنان و منطبق با وضعیت اقتصادی کشور و همچنین منطبق با ارزشهای حاکم بر کشور تدوین و لازم الاجرا باشد. با توجه به اینکه برای هر نوع برنامه ریزی در درجه اول باید اطلاعات دقیق، جامع و کافی از همه موارد که در برنامه باید گنجانیده شود و در اختیار برنامه ریزان قرار گیرد، متأسفانه در کشور ما خلاء اطلاعاتی وجود دارد. هر چند که در ادوار گذشته و در سالیان اخیر بطور پراکنده هر سازمانی بدون همکاری و هماهنگی با سازمان دیگر اطلاعاتی را در مورد ورزش همگانی کشور جمع آوری نموده است، اما مطالعات تفضیلی توسعه ورزش همگانی و تفریحی مربوط به طرح جامع سازمان تربیت بدنی در اسفند ماه 1381 اعلام میدارد که: آماردقیقی از تعداد افرادی که در ایران ورزش میکنند در دسترس نیست.
به هر حال حتی اگر اطلاعات جامع و دقیقی هم در اختیار باشد، سرعت تولید علم و شرایط اطلاعاتی امروز جهان پیشرفت تکنولوژی خلاقیت و شیوههای جدید برنامه ریزی در جهان ایجاب میکند که ما از آخرین افکار، ایدهها، نوآوری در برنامهها، نوع امکانات و نوع همکاری و نوع سیاست گذاریها در کشورهای پیشرفته جهان در زمینه همگانی شدن ورزش خصوصاً ورزش زنان اطلاع کامل داشته باشیم.
در راستای جمع آوری اطلاعات در مورد زنان جامعه ما تحقیقاتی صورت گرفته است و تحقیق حاضر نیز به بررسی عوامل بازدارنده و میزان مشارکت زنان شهرستان جهرم در فعالیتهای ورزش تفریحی میپردازد. هدف از بررسی عوامل بازدارنده فعالیتهای اوقات فراغت که فعالیتهای ورزش تفریحی یکی از مهمترین بخشهای آن است، مشخص نمودن عواملی است که محققان در تحقیقات خود آن را لحاظ نموده و یا افراد، خود آن را درک یا تجربه کردهاند و این عوامل باعث محدود شدن شکل ترجیح و انتخاب گزینههای مختلف مربوط به گذران اوقات فراغت میشود یا اینکه شرکت و لذت بردن در اوقات فراغت را در یکجا متوقف و یا در کل سد میکند. برای بررسی عوامل بازدارنده در این تحقیق به تحقیقات مختلفی که در کشور و در سطح جهان صورت گرفته است، مراجعه شد و عوامل مختلفی که در تحقیقات مذکور شناسایی شدهاند، چنین عنوان میگردد: عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، عوامل شغلی، مسئولیتهای خانوادگی و شغلی، سیاست، عوامل جسمانی و روانی، امکانات و روش دسترسی به آنها، آگاهی، فرصتها، عوامل فرهنگی، مذهب و مشخصههای فردی نظیر تحصیلات، سن، تأهل و… از آنجا که بررسی این عوامل باید در تقسیم بندی و وظیفه بندی خاص صورت نگیرد، لذا ازمدل سلسله مراتبی عوامل بازدارنده اوقات فراغت (1991) استفاده میشود که در آن طبقه بندی این عوامل به شکل مناسبی ارائه شده است. در بحث بررسی میزان مشارکت عواملی نظیر سطح فعالیت، شدت و مدت فعالیت و … مورد بررسی قرار میگیرد. تحقیقات کرادفورد و همکارانش (1991) که در واقع صاحبان این مدل هستند، دو کمک عمده به تحقیقات مربوط به بررسی عوامل بازدارنده افراد از مشارکت در ورزش اوقات فراغت نمود، در تحقیقات مختلفی که قبل از ارائه مدل سلسله مراتبی عوامل بازدارنده اوقات فراغت به عمل آمده بود، بر عوامل بازدارنده و اثر آن بر مشارکت و یا عدم مشارکت افراد تمرکز داشت اما کرافورد و همکارانش (1991) نشان دادند که فقط مشارکت یا عدم مشارکت نیست که تحت تأثیر عوامل بازدارنده قرار میگیرند، بلکه نحوه انتخاب گزینههای مختلف و ارجحیت قائل شدن افراد در بین این گزینهها نیز تحت تأثیر عوامل بازدارنده قرار دارند. مدل سلسله مراتبی عوامل بازدارنده اوقات فراغت موجب توسعه تعداد و سطح عوامل بازدارنده که میتوانستند بر رفتارهای اوقات فراغت تأثیر بگذارند، گردید. بنابراین جکسون در سال 2002 در پژوهش خود چنین بیان میکند که عوامل بازدارنده نه تنها بر ارجحیت انتخاب و مشارکت افراد تأثیر میگذارند (کرافورد این دسته از عوامل را به نام عوامل بازدارنده ساختاری معرفی نمود) بلکه آنها بر نوع ارجحیت انتخاب افراد به چندین صورت مختلف و معنی دار نیز اثر گذارند و این عوامل را به طور قابل ملاحظه از طریق عملکرد دو نوع عوامل بازدارنده دیگر که کرافورد آنها را عوامل بازدارنده فردی و بین فردی نامیده است، صورت میگیرد.
همانطور که ذکر شد، کرافورد عوامل بازدارنده افراد از مشارکت در فعالیتهای ورزشی را در سه دسته فردی، بین فردی و ساختاری تقسیم نمود وعنوان کرد که افراد برای مشارکت در ورزش ابتدا باید به عوامل فردی تسلط یابند و سپس بر عوامل بین فردی و در نهایت بر عوامل ساختاری مسلط شوند تا بتوانند در فعالیتهای ورزشی شرکت کنند. به عبارت دیگر کرافورد به سلسله مراتبی از عوامل بازدارنده افراد از مشارکت در فعالیتهای اوقات فراغت و فعالیتهای ورزش تفریحی معتقد میباشد که فرد برای مشارکت یافتن در فعالیتهای ورزشی میباید به هریک از مراتب به نوبت تسلط یابد. عوامل فردی عواملی هستند که ارجحیت با علاقه به ورزش و فعالیتهای بدنی را سد میکنند و شامل حالات روانی، نگرشها و تصورات فردی میشوند. عوامل بین فردی عبارتند از نتیجه تعادل یا رابطه بین افراد و خصوصیات آنها و بالاخره عوامل ساختاری، عواملی هستند که بین علاقه به مشارکت و مشارکت واقعی مداخله میکنند. عواملی نظیر پول، وقت، فرصتها، امکانات، مسئولیتها، اشتغال و سلامت و سن در این طبقه قرار میگیرند (62).
جکسون در سال 2002 در پژوهش خود عنوان کرد که عوامل ساختاری که بطور جهانی ثابت هستند در کل به پنج طبقه تقسیم میشوند: 1- هزینه مشارکت 2- وقت و تعهدات 3- مشکلات مربوط به امکانات و تجهیزات 4- جداسازی و تفکیک (مثل اقلیتهای اجتماعی و تفکیک جغرافیایی) 5- فقدان مهارت و توانایی. هیچیک از افراد این عوامل را به یک صورت و با یک شدت تجربه نمیکنند.
به عقیده کرافورد و همکارانش (2002) بیشتر تحقیقاتی که در مورد عوامل بازدارنده اوقات فراغت صورت گرفته است، برعوامل ساختاری تأکید دارند. در حالی که این عوامل دورترین و بعیدترین عوامل هستند و احتمالاً کمترین اهمیت را در شکل رفتارهای اوقات فراغت دارند. در حالیکه عوامل بین فردی و فردی نزدیکترین و احتمالاً مهمترین عوامل اثرگذار بر مشارکت در فعالیتهای اوقات فراغت هستند. آنچه در تحقیقات کرافورد و همکارانش اهمیت دارد این است که همواره وجود عوامل بازدارنده موجب عدم شرکت افراد در فعالیتها نمیشود، بلکه در بسیاری از مواقع عوامل بازدارنده حضوردارند اما افراد با استفاده از روشهای مختلف در فعالیتها شرکت میکنند و از مشارکت خود لذت میبرند. هر چند که کیفیت مشارکت و لذت بردن آنها در مقایسه با زمانی که عوامل بازدارنده وجود ندارند، بسیار متفاوت است.
در این تحقیق سعی شده است تا عوامل بازدارنده را کاهش داد و زمینهای فراهم کرد که زنان کشور در فعالیت ورزشی مشارکت بیشتری در ورزش اوقات فراغت داشته باشند و به شناسایی تأثیر بیشتر هر یک از عوامل بازدارنده فردی و بین فردی و ساختاری بر میزان مشارکت بانوان در فعالیتهای ورزشی و اولویت بندی هر عامل پرداخت تا در روند توسعه ورزش بانوان و سوق دادن زنان به ورزش مؤثر واقع شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.