پایان نامه بررسی عوامل موثر بر گرایش دانشجویان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی به تماشای برنامه های ورزشی شبکه های تلویزیونی ملی و ماهواره ای
فهرست محتوا
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی و تعیین عوامل مؤثر بر گرایش مخاطبان به تماشای برنامههای ورزشی شبکههای تلویزیونی ملی و ماهوارهای بود. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی – همبستگی میباشد. جمع آوری دادهها بصورت پیمایشی و از نوع میدانی انجام گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد بود که دارای دو بخش بود. بخش اول مربوط به اطلاعات جمعیت شناختی بود و بخش دوم مربوط به متغیرهای اصلی پژوهش. روایی پرسشنامه بصورت صوری و محتوا از طریق اعمال نظرات اساتید و متخصصین مدیریت ورزشی و رسانه بررسی شد. همچنین پایایی پرسشنامه از طریق اجرای یک مطالعهٔ راهنما بر روی 30 نفر از جامعه آماری و از طریق الفای کرونباخ 84/0 بدست آمد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاههای استان آذربایجان غربی تشکیل میدادند که بنا بر اطلاعات کسب شده از دانشگاهها، تعداد آنها برابر با 1800 نفر در کلیه مقاطع بود. حجم نمونه بر اساس فرمول تعیین حجم نمونه کوکران برابر با 300 نفر و با احتمال 05/0 در نظر گرفته شد. نمونه گیری بصورت تصادفی ساده صورت پذیرفت. تعداد 258 پرسشنامه به درستی عودت داده شد. تحلیل دادهها با استفاده روشهای آمار توصیفی و استنباطی از جمله آزمونهای فریدمن، همبستگی پیرسون و تی وابسته و کولموگروف – اسمیرنوف انجام شد. نتایج نشان داد به ترتیب عوامل عاطفی با میانگین رتبهٔ 12/2، عوامل شناختی و در نهایت عوامل رفتاری با میانگین رتبهٔ 90/1 سومین دلیل یا متغیر گرایش به تماشای برنامههای ورزشی تلویزیون میباشد. همان طور که نتایج نشان داد دلایل تماشای برنامههای ورزشی تلویزیونهای ماهوارهای، عوامل رفتاری با میانگین رتبهٔ 11/2 اولین دلیل تماشای این برنامهها و عوامل شناختی با میانگین رتبهٔ 00/2 دومین دلیل تماشای این برنامهها است. و در نهایت عامل سوم عوامل عاطفی با میانگین رتبهٔ 89/1 سومین دلیل یا متغیر گرایش به تماشای برنامههای ورزشی ماهوارهای میباشد. همچنین بین دیدگاههای مخاطبان در رابطه با دلایل گرایش به برنامههای ورزشی تلویوین ملی و ماهوارهای تفاوت وجود داشت. نتایج ضرایب همبستگی در رابطه با گرایش به تماشای برنامههای ورزشی تلویزیونهای ملی و ماهوارهای و ارتباط آن با سن مخاطبان (043/0-P= و 009/0-P=) نشان از وجود همبستگی بسیار ضعیف بین این دو متغیر دارد و در نتیجه بین سن افراد با گرایش به برنامههای ورزشی تلویزیونی و ماهوارهای ارتباط معنی داری وجود نداشت. همچنین نتایج ضرایب همبستگی در رابطه با گرایش به تماشای برنامههای ورزشی تلویزیونهای ملی و ماهوارهای و ارتباط آن با جنسیت مخاطبان (093/0-P= و 035/0-P=) نشان از وجود همبستگی بسیار ضعیف بین این دو متغیر دارد و در نتیجه بین سن افراد با گرایش به برنامههای ورزشی تلویزیونی و ماهوارهای ارتباط معنی داری وجود نداشت. در مجموع پیشنهاد میشود که برنامه ریزی دقیقتری بر روی برنامههای ورزشی شبکههای داخلی صورت گیرد و برنامهها بر مبنای نیازهای افراد تولید و پخش شود.
کلمات کلیدی: ماهواره، ورزش، برنامه، تلویزیون ملی
فهرست مطالب
- فصل اول: کلیات تحقیق
- 1-1 مقدمه 2
- 1-2 بیان مسئله 3
- 1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق 12
- 1-4 اهداف تحقیق 12
- 1-4-1 اهداف کلی 12
- 1-4-2 اهداف فرعی 13
- 1-5 فرضیات و سؤالات تحقیق 13
- 1-5-1 فرضیه اصلی تحقیق 13
- 1-5-2 فرضیه فرعی تحقیق 13
- 1-6 محدودیتهای تحقیق 14
- 1-7 قلمرو زمانی تحقیق 14
- 1-8 قلمرو مکانی تحقیق 14
- 1-9 تعریف مفهومی متغیرهای پژوهش 14
- فصل دوم: پیشینه ومبانی نظری تحقیق
- 2-1 مقدمه 16
- 2-2 تعریف ارتباط 16
- 2-3 تفاوتهای بین ارتباط جمعی و وسایل ارتباط جمعی 17
- 2-4 تقسیم بندی ارتباط براساس جریان ارتباطی 17
- 2-5 تقسیم بندی ارتباط براساس چگونگی برقراری و ایجاد 18
- 2-6 ویژگیهای کانالهای ارتباط سنتی در مقابل ارتباط جمعی 18
- 2-7 ویژگیهای مشترک وسایل ارتباط جمعی 24
- 2-8 ویژگیهای خاص وسایل ارتباط جمعی 24
- 2-9 سطوح تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر جامعه 25
- 2-10 تعریف جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی 25
- 2-11 وظایف اجتماعی وسایل ارتباط جمعی 26
- 2-12 کارکردهای آشکار و پنهان وسایل ارتباط جمعی 26
- 2-13 دیدگاههای مخاطبان درباره وسایل ارتباط جمعی 26
- 2-14 استفاده 27
- 2-15 اثرات 27
- 2-16 هزاره سوم و تأثیرات رسانههای نوین 28
- 2-17 تلویزیون 29
- 2-18 کارکردهای رسانه 34
- 2-19 نگاهی به شبکههای تلویزیون و کارکرد آنان 38
- 2-19-1 تعریف فراغت 38
- 2-19-2 انواع فراغت 39
- 2-20 چرا رسانههای جمعی ایجاد شدند؟ 42
- 2-21 کارکرد وسایل ارتباط جمعی 42
- 2-21-1 کارکرد خبری و آموزشی 42
- 2-21-2 کارکرد یکپارچه سازی و تعامل اجتماعی 43
- 2-21-3 کارکرد راهنمایی و راهبری 43
- 2-21-4 کارکرد تفریحی 43
- 2-22 دلایل گرایش به تماشای برنامههای تلویزیونی 47
- 2-22-1 به عنوان یک عدات یا وقت پر کن 47
- 2-22-2 یادگیری 47
- 2-22-3 مؤانست 47
- 2-22-4 به عنوان منبعی برای گفتگو 47
- 2-22-5 به عنوان دوست و همنشین 48
- 2-22-6 برای گریز از مشکلات 48
- 2-22-7 غلبه بر خستگی و ملال 48
- 2-22-8 برای ایجاد هیجان 48
- 2-22-9 بهبود حالات روحی 48
- 2-22-10 آسایش خاطر 49
- 2-23 میزان و دلایل تماشای برنامههای ماهوارهای 49
- 2-24 پیشینهٔ پژوهش 50
- 2-25 خلاصه فصل دوم 58
- فصل سوم: روش شناسی تحقیق
- 3-1 مقدمه 60
- 3-2 روش تحقیق 61
- 3-3 جامعه آماری 61
- 3-4 نمونه آماری و روش نمونه گیری 61
- 3-5 ابزار اندازه گیری 61
- 3-6 روایی پرسشنامه 62
- 3-7 پایایی پرسشنامه 63
- 3-8 روشهای آماری تجزیه و تحلیل دادهها 64
- فصل چهارم: یافتههای پژوهش
- 4-1 مقدمه 66
- 4-2 یافتههای توصیفی 66
- 4-3 یافتههای استنباطی 69
- 4-4 سؤال اول 70
- 4-5 سؤال دوم 72
- 4-6 فرضیه اول 74
- 4-6-1 فرض صفر 74
- 4-6-2 فرض تحقیق 74
- 4-7 فرضیه دوم 75
- 4-7-1 فرض صفر 75
- 4-7-2 فرض تحقیق 75
- 4-8 فرضیه سوم 76
- 4-8-1 فرض صفر 76
- 4-8-2 فرض تحقیق 76
- فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
- 5-1 مقدمه 80
- 5-2 خلاصه تحقیق 80
- 5-3 بحث و نتیجه گیری 82
- 5-4 پیشنهادات 86
- 5-4-1 پیشنهادات برخاسته از پژوهش 86
- 5-4-2 پیشنهادات برای پژوهشهای آتی 87
- منابع 88
- پیوستها 93
فصل اول
کلیات تحقیق
1- 1 مقدمه
امروزه رسانهها تعریف گستردهای پیدا کردهاند؛ یعنی رسانه مانند گذشته فقط منحصر به تلویزیون و رادیو و روزنامه و مجله و … نیست، بلکه به سبب انبوه و فراوان بودنشان به رسانههای فردی تبدیل شدهاند (نبوی، 1386). قدرت رسانههای جمعی باعث مطالعات وسیعی در زمینه تأثیر رسانه در طیفی گسترده شده است. این نگرش باعث توجه بیشتر دولتها و احزاب سیاسی روی رسانههای جمعی میشود. اخیراً بیشتر سازمانها اهمیت رسانه را نه تنها به عنوان کانالی برای تبلیغات، بلکه به خاطر تأثیرگذاریهایش دریافتهاند. بررسیها نشان داده است که سر مقاله رسانههای جمعی تاثیری عمده بر قیمتهای سهام، میزان فروش و جا بجایی مدیران میگذارند. با این حال تأثیر رسانههای جمعی به درستی درک نشده و اغلب مبتنی بر پژوهشهای عینی میباشد. کوران، استاد برجسته رسانه میگوید: این عقیده که رسانه عامل مهم تأثیرگذاری میباشد، عموماً درست است. با این حال، راههایی که رسانهها تأثیر خود را از طریق آن اعمال میکنند، پیچیده و مشروط است (کوران، 2002). دیگرکارشناسان بر بازنمایی بیشتر در موضوعات خاص با تعاملی پیچیده براساس رابطه بین رسانه و واقعیت تاکید دارند (نیوبلد و همکاران، 2003).
پژوهشهای اولیه مبتنی بر ایده تأثیر مستقیم و تزریق مفاهیم رسانهها است که مبنای آن مدل انتقالی شانون و ویوور (1949) بود که به طور ساده ارتباطات را به عنوان انتقال پیام از فرستنده به گیرنده توصیف میکرد. در این دیدگاه، فرستنده پیام یا تولیدکننده محتوا دارای قدرت میباشد و از مخاطب به عنوان دریافت کننده منفعل اطلاعات، تعبیر شده است (نیوبلد و همکاران، 2002). پژوهش لندمارک در دهه 1950 و 1960 در مورد تأثیرات رسانه نشان داد که قدرت نسبت داده شده به رسانه مبالغه آمیز بوده است. کلاپر هم اینگونه نتیجه گیری کرد که ارتباطات جمعی به طور عادی، دلیل ضروری و کافی برای اثرگذاری بر مخاطب نیست. مطالعات او نشان داد که نقش رسانههای جمعی بیشتر برای استحکام بخشیدن به نگرشهای موجود است تا اینکه آنها را تغییر داده یا نگرش جدیدی بیافریند (نیوبلد و همکاران، 2002 و کوران، 2002).
مک کومب[1] با نظریه برجسته سازی اظهار داشت که تأثیر رسانههای جمعی ربط چندانی به طرز فکر مردم ندارد، بلکه به آنچه که آنها درباره آن فکر میکنند، یعنی اندیشه و تبادل نظرهای عمومیای که رسانه آن را برجسته میسازد، مربوط میشود. مک کومب رسانههای جمعی را بیشتر به عنوان خالق پیامهای تأثیرگذار تلقی میکرد تا تنها کانالهایی که منابع اطلاعات آنها را بکار میگیرند.
مک لوهان رسانه بودن پیام را مبنای اندیشه خود قرار داد و بیشتر توجه خود را معطوف رسانههای جمعی کرد (لول، 2000). عبارت “رسانه پیام است” که از طرف مکلوهان ابراز گردید، غالباً مورد بدفهمی قرار گرفته است. در این بحثها فرآیندهای تولید و بازنمایی رسانههای جمعی را به عنوان امری بنیادین در شکل دادن به پیام تلقی کردهاند. پیش از این، تمرکز بر این بود که صاحبان ارتباطات و رسانه به عنوان کانالی بی طرف تلقی شوند (غلام زاده علم، 1389).
به عقیده لول رسانههای جمعی بویژه رسانههای الکترونیک، حتی درجوامع با پایداری بالا، شکلهای نامتعادلی از قدرت اجتماعی را دارا میباشند. رسانههای الکترونیک در دنیای مدرن متولد شدهاند و انتقال دهنده تأثیرات ایدئولوژی و بیان کننده نقشهای اجتماعیاند. الگوهای تحریک روابط کوتاه مدت رسانه و اصل تأثیرات بلند مدت آن است که میتواند بر کلّ جامعه تأثیرگذار باشد. علی رغم روابط گسترده افراد با یکدیگر، رسانههای جمعی در زمره حاکمان بسیار نیرومند روزگار مدرن هستند. به طور مثال اکثریت وسیعی از مردم کشورهای پیشرفته در همه جای دنیا می گویند که اعتبار تلویزیون بیشتر از هر منبع اطلاعاتی دیگری است (لول، 2000).
1-2 بیان مساله
اگر چه ممکن است دربارهٔ ماهیت جامعه، رسانههای ارتباطی و فن آوری، عقاید بسیار متفاوتی داشته باشیم، اما طولی نخواهد کشید که بسیاری از ما بپذیریم که رسانههای ارتباطی از جمله جنبههای رایج زندگی روزانه نوین ما هستند. توسعهٔ رسانهها، ماهیت ارتباطات در جامعه کنونی را به شکلی عمیق و ترمیم ناپذیر تغییر شکل داده است. ماهواره یکی از مهمترین این دستاوردهای ارتباطی بشر است. ویژگیهای منحصر به فرد ماهواره همگی موجب استقبال عظیم مردم در سراسر جهان از آن شده است. این خصوصیات علاوه بر آنکه از یکطرف از قابلیتهای ماهواره محسوب میشود از طرف دیگر با ارائه امکانات و گزینههای فراوانی که در اختیار مردم میگذارد آنان را دائماً با محرکهای جدید و انواع مختلف رفتار آشنا میسازد. امروزه خطرات و آسیبهای اجتماعی و رفتاری ماهواره از سایر خطرات آن بیشتر است. لذا با توجه به آسیب شناختی استفاده از رسانههای نوین، فضای ماهواره میتواند هویت نامشخص و دائماً متحولی را بیافریند، خصوصاً برای نسلی که در مقایسه با نسل قبل با محرکهای فراوانی مواجه است (پیری، 1388). هویت واجد سه عنصر است. هویت شخصی، فرهنگی و اجتماعی که هر یک درتکوین هویت فرد نقش مهمی را ایفا میکنند. در مقایسهها، هویت شخصی که ویژگی بی همتای فرد را تشکیل میدهد، هویت اجتماعی (نقشهای اجتماعی درونی شده و متنوع) و هویت فرهنگی (درک و کاربرد نمادهای فرهنگی) در پیوند با گروهها و اجتماعات مختلف قرار میگیرند. با ورود ماهواره امکان دگرگونی فرهنگها و سنتها، بسیار بیش از گذشته و نیز سهلتر از آنچه که دیگر دستاوردهای از گذشته تاحال میتوانستند، فراهم آمده و تفکرات و بینش بسیاری از مردم را در جوامع مختلف و در بسیاری از امور به چالش کشیده است. مقاومت بی دلیل و بدون محاسبه تبعات، نتیجهای جز شکست در برابر این فضای مجازی نخواهد داشت و تسلیم محض نیز معنایی جز باور نداشتن آنچه که تاکنون بدان پای بند بودهایم و پذیرفتهایم، نخواهد بود. اما استفاده بهینه از این نوآوری و سوق دادن آن به سمت ترویج فرهنگ و اعتقادات، یقیناً تنها راه تبدیل تهدید به فرصت برای هر انسان دلسوز و دردمند است. در این پژوهش سعی شده ضمن پرداختن به تهدیدها و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی برنامههای ورزشی ماهواره، راه استفاده از این تار گسترده جهانی با فرهنگ سازی مناسب بیان گردد و سؤال اصلی این پژوهش بررسی دلایل گرایش مخاطبان به برنامههای ورزشی شبکههای ماهوارهای و شبکههای تلویزیونی ملی و عوامل مؤثر بر آن میباشد. ماهواره یکی از ابزارهای فن آوری پیشرفته روز محسوب میشود که در حوزههای مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی… در راستای توسعه جوامع به کار گرفته شده است. اساساً در خصوص استفاده از ماهواره سه دیدگاه مطرح میشود. طرفداران دیدگاه اول موسوم به منع مطلق با تکیه بر پیشرفتهای مربوط به حوزه ارتباط و امکان دریافت امواج ماهوارهای توسط دستگاههای تلویزیون خانگی، مبارزه با این پدیده را بی مورد قلمداد میکنند. طرفداران دیدگاه دوم مرسوم به آزادی مطلق معتقدند که شیوه و نمایش دیشهای ماهوارهای در پشت بامهای خانگی، نمادی از تهاجم فرهنگی غرب، زیر سؤال رفتن مبنای دینی، عرفی شدن تدریجی نقض قوانین و رواج ناهنجاریهای اخلاقی – فرهنگی در جامعه است که این امر را منجر به عقب ماندگی فرهنگی، یکسان سازی، توده وار سازی و واپسماندگی فرهنگی در جوامع توسعه نیافته میگردد. بنابراین اعمال قانون، جریمه متخلفین و جمع آوری تجهیزات ماهوارهای را در شرایط فعلی، مناسبترین اقدام توسط حکومت تلقی مینمایند (پیری، 1388). دیدگاه سوم بر این باور است که ماهواره جزء واقعیتهای فناوری روز دنیا محسوب میشود که با استفاده از روشهای فیلترینگ، آموزشهای همگانی در استفاده صحیح از ماهواره، با ضبط و پخش برخی از برنامهها توسط صدا و سیما، ایجاد تلویزیون کابلی و … را میتوان مدیریت نمود. حال، اظهار تناقض آمیز سه گفتمان فوق عمق اختلاف در اجرای قانون جمع آوری را تحت الشعاع خود قرار میدهد که این امر باعث تضعیف جایگاه پلیس در تأمین نظم و امنیت عمومی در جامعه میگردد (همان).
دیدگاهها و نظرات گوناگونی حول ماهواره و اثرات آن بر زندگی اجتماعی و فرهنگی بشر مطرح شده است که بسیاری از آنها متناقض و گاه متضاد است ولی به اختصار در پژوهش حاضر در دو دیدگاه بدبینانه یا مخاطبان منفعل و خوش بینانه یا مخاطبان فعال مطرح میشود.
نظریه پردازان معروفی نظیر ژرژمیل، پری برام، دیوید رایزمن و دیگر نظریه پردازان انتقادی مارکسیست از دیدگاه بدبینانه و اثرات مخرب رسانهها بر روی مخاطبان متذکر شدهاند. ژرژمیل در کتاب زبان و ارتباط، اهداف رسانههای جمعی را علاوه بر دگرگونی سلسله مراتب گروهی و اظهار و انتقال حالات افکار عمومی؛ در یکسان کردن اطلاعات و همگن سازی افکار عمومی مؤثر میداند (ساروخانی، 1378). دیوید رایزمن ارتباط را به عنوان محور حرکت جوامع انسانی قلمداد میکند. به زعم وی، از روزنه ارتباط، میتوان سه دوران را در طول تاریخ اجتماعی باز شناخت. دوران اول یا انسان سنت راهبر دورانی است که در خلال آن سنتها حاکم بر رفتار و روابط انسانی به حساب میآیند. دوران دوم یا انسان درون راهبر دورانی است که در آن با کاهش اهمیت سنتها در دگر راهبر هستی اجتماعی مواجه میشویم. دوران سوم؛ انسان دگر راهبر است که در این دوران پدیدههایی چون هدایت از راه دور، بتواره پرستی، شی سروری و همراه با آن از خود بیگانگی به چشم میخورد ) ساروخانی، 1378).
بر اساس نظریات مک کویل، شاخههای اصلی متفاوتی در نظریهٔ رسانه مارکسیستی وجود دارد. اولین شاخه، مارکسیسم کلاسیک است. در این رسانهها ابزارهایی برای طبقهٔ غالب و وسیلهای برای سرمایه داران جهت پیشبرد منافع سود آور دیده میشود. رسانهها ایدئولوژی طبقات حاکم را در جامعه اشاعه و بدین وسیله طبقات پایین جامعه را تحت فشار و ظلم قرار میدهند. دومین شاخه، نظریهٔ رسانههای سیاسی – اقتصادی است که مانند مارکسیسم کلاسیک، مالکیت رسانهها را مقصر میداند. در این مکتب فکری، مفهوم و محتوای رسانهها کالایی برای فروش در بازار است و اطلاعات منتشر شده به وسیلهٔ آنچه بازار میخواهد، کنترل میشود. این سیستم عملکرد محافظه کاران و انواع خاصی از برنامهها و خروجیهای رسانهها را مسلط و بقیه را حاشیهای میسازد. سومین شاخهٔ از این نظریه، مکتب فرانکفورت است. این مکتب، رسانهها را وسیلهٔ فرهنگ سازی میداند که باعث سلطهٔ ایدئولوژی خبرها میشود و نتیجه آن تصاویر و سمبلها، توجیه منافع گروه غالب خواهد بود. شاخه چهارم، نظریه برتری طلبی (هژمون) است. برتری طلبی سلطهٔ ایدئولوژی به وسیلهٔ سیستم اقتصادی درست نمیشود بلکه گروه دیگر ایجاد نمیشود بلکه سرایت کننده و ناآگاهانه است. ایدئولوژی مسلط، منافع گروههای خاصی را بر گروههای دیگر ترجیح میدهد و رسانه بطور مشخص در این فرآیند نقش اصلی را ایفا میکند (لیتل جان، 1384). شاید مهمترین بخش نظریه مربوطه، نظریهٔ انتقادی مارکسیست است. در نظر برخی از نظریه پردازان انتقادی، رسانه جزیی از صنعت فرهنگی است که اساساً سمبلها و تصویرهایی خلق میکند که میتواند گروههای حاشیهای را تحت فشار قرار دهد. بطور کلی دیدگاههای اثر رسانهای فوق، مخاطبان را در برابر تأثیر اطلاعاتی و اثرات مخرب رسانهها بدون دفاع رها میکند. از این رو میتوان کارکردهای مخرب رسانهها را در موارد ذیل ارائه نمود.
ماهواره، نه تنها باعث تغییر شیوه زندگی، پوشیدن، فکر کردن، زایل نمودن اخلاقیات، سنتها و حرمتها در جوامع میگردد؛ بلکه زمینه را برای ورود فرهنگ مهاجم بر بافت فرهنگی، سنتی و بومی کشورهای جهان سوم، مهیا مینماید ) ببران، سال نهم، شماره 1). در نظریههای همگن سازی و جهانی سازی به یکسان سازی، استاندارد سازی و تودهای شدن فرهنگ جوامع مختلف توسط جوامع پیشرفته صنعتی از طریق ماهواره اشاره شده است. ماهواره به عنوان ابزار الکترونیک جدید منطبق با نظریه بنگاه تجاری بازرگانی تورستین بوند وبلن؛ در حال جدا کردن مردم از محیط و فرهنگ محلی خود و از بین بردن ساختارهای فرهنگی- اجتماعی جامعه قبلی شکل میگیرد. طبق تحقیقات سینگر (1981)، راپازینسکی (1984)، فوتول (1986) و دیگران منعقدند؛ برنامههای ماهوارهای غیر متعارف در مخاطبان بویژه کودکان و نوجوانان، خشونت، عصبانیت، اختلالات روانی، فراموشکاری، بی عاطفگی و احساس بیگانگی یا بی خویشتن شدگی ایجاد میکند (طباطبائی، 1377 و آذری، سال نهم، شماره 1).
در این دیدگاه، نظریه پردازانی مانند اینیس، مک لوهان، پری برام جرج گرنبر، مک کویل و دیگران در نگرش مثبت به ماهواره معتقدند که رسانههای ارتباطی جمعی از جمله ماهواره در گسترش روابط اجتماعی نقش مؤثری را در جامعه ایفا مینمایند. هارولد آدامز اینیس و مارشال مک لوهان رسانههای ارتباطی را به عنوان عصا و تمدن میشناسند و هر دو معتقدند که تاریخ توسط رسانههای غالب در هر عصر و زمان هدایت میشوند. هم اینیس و هم مک لوهان دوران سوگیری ارتباط یا سلطه کتاب را نامطلوب میپندارند. آنان به ورای عصر خط و کتابت به عصر تلویزیون نظر دارند. از نظر آنان، تلویزیون موجب توازن سالم بین حواس میشود. با عصر تلویزیون، فرهنگ شفاهی افزایش مییابد، مشارکت به جای عزلت جویی، بسط پیدا میکند، همکاری و اندیشه جهانی، جایگزین ملی گرایش افراطی میگردد ) ساروخانی، 1378). جرج گرنبر در خصوص اهمیت رسانهها میگوید: این اهمیت عمومی سازی رسانههای گروهی، ارتباطات توانایی عمومی سازی، تعریف موضوعات، فراهم ساختن واژگان مشترک اشاره و بنابراین بهره گیری از توجه و قدرت کمکهای نظری را باعث شده است. بنابراین در تمام مطالعات ارتباط جمعی، رسانهها نقش اصلی را دارند. سازمانهای رسانهای پیامهایی را پخش میکنند که فرهنگهای جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند و منعکس میکنند و آنها بطور هم زمان اطلاعات را در اختیار مخاطبان ناهمگون وسیعی قرار میدهند که این خود، رسانهها را به بخشی از نیروهای اصولی و نهادی جامعه تبدیل میسازد. البته رسانهها بر واسطه دلالت دارند، زیرا بین مخاطب و جهان واقع میشوند (لیتل جان، 1384). از اینرو میتوان کارکردهای مثبت رسانهها را در موارد ذیل ارائه نمود:
[1] – Mc comb
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.