پایان نامه بررسی تاثیر خانواده و محيط بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان
مقدمه:
در گذشته، بسياري از اقدامات براي رشد و تكامل كودكان خردسال بر دو عملكرد متكي بود:
آماده كردن كودكان براي ورود به دبستان و يا آزاد كردن خانواده ها از گرفتاري مراقبت از كودكان در روزهاي كار. اين دو عملكرد بخش مهمي از سياست و اقدامات تربيتي رشد و تكامل كودكان خردسال را تعيين مي كردند. اكنون در رشد و تكامل كودكان خردسال، بْعد سوي كه تاكنون ناديده گرفته شده بود، بيشتر مورد تأكيد قرار گرفته است و به عنوان پايه و اساس آن تلقي مي شود و آن تندرستي و رفاه كلي كودك و رشد و تكامل احساس و ذهن او است.
اين بْعد است خود را در دنياي پرآشوب و تضاد و دستخوش تغييرات دائم نشان مي دهد. همانگونه كه تحقيقات مكرر را نشان داده اند، مراقبت براي رشد و تكامل كودكان خردسال راه گشاي زندگي در آموزش، خوداتكائي و پژوهش است. رشد و تكامل كودكان خردسال، مراقبت براي رشد و تكامل كودكان خردسال ناميده مي شود تا بيشتر بر مفاهيم رشد و تكامل تأكيد شود. ليكن چه عبارت رشد و تكامل كودكان خردسال و چه مراقبت براي رشد و تكامل كودكان خردسال بكار رود، منظور فرايند تحقق يافتن حق هر كودك براي زنده ماندن، پشتيباني، مراقبت و مطلوب ترين رشد و تكامل از آغاز بارداري به بعد است. (سازمان ملل متحد يونيسف، ترجمه عالي پور، 80)
كودك انسان، بي دفاع است و عدم آمادگي اش براي دنياي خارج بسيار طولاني است، طولاني تر از دوراني كه براي موجودات شناخته ديگر وجود دارد. خردسالي دوراني پْر از بيم و خطر و همچنين پْر از امكانات فوق العاده است. زماني است براي اكتشاف، تجربه و تغييرات عمده. در اين دورة حساس، كودك تمايل مثبتي به يادگيري و نيز علاقة زيادي به مشاركت در كارهاي دنياي خارج پيدا مي كند. (سازمان ملل متحد يونيسف، مترجم: عالي پور، 80)
مفهوم و تعريفي مختلف هوش
همچنان كه افراد بشر از نظر شكل و قيافه ظاهري با يكديگر تفاوت دارند، از نظر خصايص رواني مانند هوش، استعداد، رغبت و ديگر ويژگيهاي رواني و شخصيتي نيز بين آنها تفاوتهاي آشكار وجود دارد. مطالعه نوشتههاي فلاسفه و دانشمندان قديم نشان مي دهد كه انسان حتي از گذشتههاي بسيار دور از تفاوتهاي فردي آگاه بوده است.
چنانكه افلاطون در كتاب جمهوريت تفاوتهاي فردي انسان ها را مورد توجه قرار داده و گفته است كه هر فرد بايد به شغلي متناسب با استعدادها و تواناييهايش گمارده شود. او دربارة تفاوتهاي افراد، در كتاب جمهوريت خود چنين گفته است: «اشخاص به طور كاملاً يكسان به دنيا نمي آيند، بلكه از نظر استعدادهاي طبيعي با يكديگر تفاوت دارند، يك شخص براي نوع خاصي از شغل و ديگري براي شغلي ديگر مناسب است».(پاشا شريفي، 1374)
ارسطو شاگرد برجستة افلاطون نيز در نوشته هاي خود تفاوتهاي فردي و گروهي انسانها را از نظر تواناييهاي مختلف مورد توجه قرار داد و به تفاوتهاي موجود بين گروههاي نژادي اجتماعي، و جنسي اشاره كرد.
در قرون وسطي تفاوتهاي فردي چندان مورد توجه قرار نگرفت. تصميهاي فلسفي در رابطه با ماهيت ذهن عمدتاً به طور نظري انجام مي گرفت و روشهاي تجربي در مشاهده و سنجش رفتار به كار بسته نميشد. در اين زمان روان شناس قواي ذهن كه توسط سنت آگوستين و سنت توماس مطرح شده بود بر نظام آموزش قرن عصر حاكم بود. (پاشا شريفي، 74)
براساس اين نظريه، حافظه، تخيل و ارادة عناصر اساسي ذهن به شمار مي روند و پرورش اين قوا موجب مي شود كه انسان در همة زمينه ها توانايي و مهارتهاي لازم را كسب كند. در اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 ميلادي عده اي از دانشمندان تعليم و تربيت مانند روسو، پستالوزي هربارت، و فروبل تفاوتهاي فردي كودكان را از نظر علايق، فعاليتهاي ذهني و توانايي هاي يادگيري مورد توجه قرار دادند كه در روشهاي تعليم و تربيت كودكان تأثيري عميق برجاي گذاشت.(پاشا شريفي، 74)
براساس ديدگاه مرسوم، هوش عبارت است از برخي ويژگي هاي نسبتاً ثابت فرد كه در تعامل بين محيط و وراثت شكل مي گيرد(استرنبرگ و گريگورنكو[1]، 1997). آزمونهاي معمول هوش و توانشهاي مرتبط با آن ميزان موفقيت و تسلط شخصي را كه چندين سال پيش به دست آورده است اندازه گيري مي كند. آزمونهايي نظير آزمونهاي واژگان، درك مطلب، قياس كلاس، حل مسائل رياضي و ساير آزمونهاي مشابه همگي تا حدودي آزمونهاي موفقيت است. حتي آزمونهاي استدلال انتزاعي به اندازه گيري موفقيت در حل كردن نمادهاي مضري مي پردازد كه در مدارس غرب آموزش داده مي شود(آزمايشگاه شناخت تطبيقي انسان، 1982).
پديده هوش بارزترين فعاليت توان ذهني در بشر مي باشد كه قدرت سازگاري او را در محيط ميسر مي سازد. مطالعه هوش از ديرباز مورد نظر روان شناسان بوده و در سالهاي اخير تحقيقات فراوان در اين باب انجام گرفته است.(عظيمي، 1369)
يكي از تعريفهايي كه خيلي زياد مورد استفاده قرار گرفته تعريفي است كه وكسلر در 1958 پيشنهاد كرده است. او هوش را به عنوان يك استعداد كلي شخص براي درك جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعريف كرد. بنابراين، از نظر وي هوش شامل توانايي هاي فرد براي تفكر منطق، اقدام هوشمندانه و برخورد مؤثر با محيط است از نظر وكسلر هوش مي تواند اجتماعي، عملي و يا انتزاعي باشد و نمي توان آن را از ويژگي هايي مانند پشتكار، علايق و نياز به پيشرفت مستقل داشت. به نظر هامفريز[2] هوش عبارت است از خزانة مهارتهاي ذهني آدمي و بورينگ[3] عقيده داشت هوش چيزي است كه به وسيلة آزمونهاي هوش اندازه گيري مي شود.(پاشا شريفي، 1373)
چندين راه براي تعريف هوش وجود دارد، سه نظر متداول:
– هوش عبارت است از توانايي يادگيري
– هوش عبارت است از توانايي فرد در تطبيق با محيط خود
– هوش عبارت است از توانايي تفكر انتزاعي (براونينگ، 1990).
اين سه تعريف مغاير يكديگر نيستند، تعريف اول تأكيد بر تعليم و تربيت دارد. تعريف دوم بر شيوه مواجه افراد با موقعيتهاي جديد تأكيد مي كند، و تعريف سوم ناظر بر توانايي افراد در زمينه استدلال كلامي و رياضي است. به اين ترتيب، اين سه توانايي با يكديرگ وجوه مشتركي دارند.
[1] – Grigorenko
[2] – Homphreyz
[3] – Boring
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.